شعار سال : وقتی سر مبارک امیر مومنان علی علیه السلام توسط یکی از خوارج مسلکان شکافته شد با این که امام مسلمین بود، لیکن در اثر تبلیغات عناصر تندرو علیه آن امام همام، وقتی خبر شهادتش در محراب عبادت اعلام شد بسیاری از همین مردم تعجب کردند و گفتند مگر علی هم نماز میخواند؟!
ایامی که بچه و جوان بودیم و این ماجرای تلخ را از منبریها میشنیدیم و یا در کتابهای تاریخ و مقتل میخواندیم فقط تعبداً تلقی به قبول میکردیم و حقیقت آن برای انسان آن گونه که باید وشاید روشن نمیشد. به ویژه وقتی میگفتند ابن ملجم با قصد قربت به این جنایت تاریخی اقدام کرد!
پس از پیروزی انقلاب حوادثی رخ داد که فهم و درک این واقعیت تاریخی را تا حدودی آسان و روشن ساخت و ثابت کرد که میشود خیلی راحت انسانهای شریف، پاک و شخصیتهای اصیل و انقلابی را در اثر القائات دشمنان یا توسط افراد نادان و حتی آدم متدین ساده اندیش و ظاهر نگر به مسلخ تخریب و ترور کشاند و از صحنه خارج کرد.
اوائل پیروزی مخالفان شهید آیت الله بهشتی که منافقین، فرقانیها و بنی صدریها بودند، همین فضاسازی را علیه ایشان درست کردند. گاهی مینوشتند: بهشتی فئودال زاده وسرمایه دار است و گاه میگفتند: او در شمال تهران منزلی دارد که فاصله درب ورودی آن با ساختمان به بیست دقیقه پیاده روی نیاز دارد. در کنار اینها به اصطلاح استدلالهایی نیز ارائه میشد تا هیچ شک وشبههای برای خوانندگان وشنوندگان باقی نماند وحتی مذهبیها وانقلابیها نیز باورشان بیاید. یادم هست بسیاری از متدینین این حرفها را تکرار میکردند و از بهشتی مظلوم اعلان انزجار مینمودند.
یک روز شایعه کردند: همسر بهشتی آلمانی است و فارسی بلد نیست صحبت بکند و بچه هایش نیز همین طور! این شایعه در جبههها میان رزمندگان هم کارساز شده بود و حتی فرماندهان جبههها را نسبت به وی بدبین ساخته بود. در این میان مظلوم بهشتی چه میتوانست بکند؟ او طی سفری به جبههها مجبور شد همسرش را نیز با خود به اهواز بیاورد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند و آنها از نزدیک مشاهده نمایند که همسر بهشتی آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است.
همسرش چند جلسه در "زینبیه اهواز" برای خانمها و بسیجیها صحبت کرد، ولی تاثیر چندانی نداشت، چرا که آن دو هنوز به تهران نرسیده بودند که شایعه دیگری بر شایعات قبلی افزوده شد و گفتند:این خانم همسر بهشتی نبود و فرد دیگری آوردند به جای او صحبت کرد!
مظلوم بهشتی به هر شهر و دیاری میرفت و در هر جلسهای برای سخنرانی حاضر میشد مردم متدین و نا آگاه را بر ضد او تحریک میکردند. آنها میآمدند مجلس را به هم میزدند و مانع از سخنان او میشدند.
تاسف بارتر این که تعداد زیادی از روحانیون ساده اندیش، بازی این شیطنتها را خورده و به جمع مخالفان بهشتی پیوسته بودند و در برخی مراحل جلوتر از منافقین و بنی صدریها به طبل تهمت، افترا وشایعه میکوبیدند؛ حتی او را در این اواخر به مدرسه فیضیه راه نمیدادند. یکی از این آقایان که به تند خویی و پرخاش شهرت داشت، بهشتی مظلوم را به "راسپوتین" راهب درباری تشبیه کرده بود.
با عرض معذرت حتما خوانندگان میدانند راسپوتین یک اسقف مسیحی بود که به دربار تزار روسیه «نیکولاس رومانوف» نفوذ کرده وهمه کاره او شده بود. او مشکل اخلاقی هم داشت و مرد فاسدی بود به طوری که با اکثر زنان درباریان ارتباط نا مشروع بر قرار کرده بود به همین سبب توسط شاهزادگان کشته شد.
این گونه تشبیهها چقدر جرات وجسارت میخواهد؟! اما تند خویان و بی تقوایان این کارها را به آسانی و حتی به خاطر تحصیل رضای خدا انجام میدادند. در محیط دانشگاهی بعضی دانشجویان از باب تمسخر وتحقیر او را "اُسقُف بهشتی" خطاب میکردند.
این شایعات وتهمتها اگر چه از منافقین و فداییان خلق و نا محرمان انقلاب آغاز شد، ولی در توسعه و تعمیق آن دوستان بازی خورده و جفا کار و احیانا متدین و حزب اللهی بسیار تلاش وتکاپو و نقش ایفا کردند.
خدا انصافشان بدهد فضا را به قدری آلوده و مسموم ساختند هر کس نامی از بهشتی بر زبان میآورد، دهنش نجس میشد....
وقتی مرحوم آیه الله طالقانی به رحمت خدا رفت، شایع کردند بهشتی او را مسموم ساخت، میگفتند:، چون او در سر هوای ریاست و ادعای رهبری بعد از امام را دارد بنا بر این، وجود طالقانی مانع بزرگی برای این کار بود!
این را به اصطلاح دلیل دیگری بر انحصار طلبیهای بهشتی! برای مردم القا میکردند. در تشییع جنازه مرحوم طالقانی، انبوه مردم در تهران یک صدا شعار میدادند: "بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی" و مردم شهرها و استانهای دیگر نیز از تهرانیها تبعیت کردند.
هیچ کس نمیتوانست حریف این فضای آلوده بشود. همه مات ومبهوت مانده وخود را به دست تقدیر وسرنوشت سپرده بودند. متدینین واقعی و انقلابیون آگاه به مسائل فقط خون دل میخوردند.
در این میان تنها چیزی که فضا را ناگهان دگرگون ساخت، خون بهشتی مظلوم و یارانش بود که در هفتم تیر ۱۳۶۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری بر زمین ریخته شد. دقیقا از همان لحظه آلودگیها از فضای کشور کنار رفت. مردم به حقایق دست یافتند و خط اصیل انقلاب و امام دوباره به جامعه بازگشت وحاکمیت را بر عهده گرفت.
هدف از نقل این ماجراهای تلخ، داستان سرایی و قصه نویسی نیست بلکه روشنگری و عبرت آموزی است تا جوانان متدین و انقلابی ما آگاه و هوشیار باشند و مثل بعضی متدینین دهه شصت از نو فرقانیان و خوارج مسلکانِ دهه نود بازی نخورند و تلاش نمایند تا بهشتیان مظلوم را از فرصت طلبان و «مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز» به خوبی تشخیص بدهند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازخبرگزاری جمران ، تاریخ انتشار:7 تیر 1399، کد خبر: 1451745 /jamaran.news