شعار سال: مدتی قبل مدیرکل راه و شهرسازی از تصویب طرح «بازآفرینی» برای ۲۷ نقطه شهری استان خبر داد و خواستار عزم جدیتر مسئولان بویژه شهرداران برای اجرای این طرح شد. طرحی که میتوانست در مدت زمان کوتاهی چهره شهرهای مازندران را تغییر دهد و رنگی تازه به دیوار بافت فرسوده و ناکارآمد شهری در مازندران بزند. اما آن گونه که باید و شاید جدی گرفته نشد.
چیزی حدود هفتاد تا هشتاد سال، یعنی از ۱۹۶۰ به این طرف است که بحث بازآفرینی در دنیا مطرح شده است، اما نخستین گامهای شکل گیری طرح بازآفرینی شهری در ایران به ابتدای دولت یازدهم بر میگردد. براساس ماده ۱۶ قانون حمایت از احیا، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری و با هدف جلب همکاری و مشارکت کلیه دستگاههای ذیربط در فرآیند بازآفرینی پایدار، محدودهها و محلههای هدف و به پیشنهاد مشترک وزارتخانههای راه و شهرسازی (شرکت عمران و بهسازی شهری ایران) و وزارت کشور، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و شورای عالی استان ها، سند ملی راهبردی احیا، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری در جلسه ۱۶/۰۶/۱۳۹۳ هیئت دولت مورد تصویب قرار گرفت.
اما اجرای طرح بازآفرینی شهری همچون سایر طرحها در راه رسیدن به اهداف مورد نظر با چالشها و مشکلاتی مواجه است که اگر نگوییم مانع اجرای آن میشوند، دست کم حرکت آن را کند خواهند کرد. از این رو با وجود اهداف خوب و مناسبی که در این طرح آمده، تحقق آنها بدون شک منوط به رفع چالش و مشکلات موجود است. این کار در مرحله اول مستلزم شناسایی این مناطق است.
طبق آخرین آمارها ۳۸ شهر مازندران دارای «بافت فرسوده» هستند که این تعدد شهرها ضرورت توجه به بهسازی بافتهای فرسوده را افزایش میدهد. به استناد آمارهای منتشر شده از سوی شرکت عمران و مسکنسازان مازندران، در بین شهرهای استان، «ساریِ» ۳ هزار هکتاری با حدود ۶۳۹ هکتار بافت فرسوده رکورددار این بافت در شهرهای مازندران است. پس از ساری، آمل با ۴۰۱ هکتار بافت فرسوده از ۲ هزار و ۸۲۳ هکتار مساحد محدوده شهری، بابل با ۳۲۰ هکتار بافت فرسوده از ۳ هزار و ۳۶ هکتار محدوده قانونی شهر و قائمشهر با ۳۱۷ هکتار بافت فرسوده از ۲ هزار و ۷۰۰ هکتار محدوده قانونی شهری در رتبههای دوم تا چهارم ایستادهاند. شهر کلارآباد نیز با ۱۸ هکتار بافت فرسوده کمترین میزان این نوع بافت را در مازندران به خود اختصاص داده است.
در مجموع شهرهای استان حدود چهار هزار و ۹۹۰ هکتار بافت فرسوده دارند و هم اکنون نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر از جمعیت ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری در بافت فرسوده شهرها زندگی میکنند که یعنی چیزی حدود یکششم جمعیت استان و همین مسئله اهمیت آن را چند برابر کرده است. بافت فرسودهای که در شرایط بهتر و با مدیریتی هوشمندانهتر میشد از آن به عنوان یکی از جاذبههای جذب گردشگر در استان بهره برد.
اگر بخواهیم به زبان ساده بیان کنیم؛ تمام تلاش «بازآفرینی» خلق فضاها و مکانهای شهری است که مردم برای دو چیز طالب آن هستند؛ برای زندگی استاندارد و برای کار. مردم فضای شهری را برای این دو کارکرد میخواهند، هرچند موارد دیگری، چون فراغت در عرصههای عمومی در کنار این دو کارکرد مورد نظر است.
اسکان بشر سازمان ملل پیش بینی کرده است که در سال ۲۰۵۰ میلادی حدود هفتاد درصد جمعیت دنیا در نقاط شهری اسکان پیدا خواهند کرد. در کشور ما نیز در طول ۱۰۰ سال گذشته ترکیب جمعیتی کاملاً برعکس شده است. یعنی در انقلاب مشروطه حدود ۸۵ درصد جمعیت ایران روستایی و عشایری بوده و اکنون حدود ۷۶ جمعیت در نقاط شهری زندگی میکنند و این روند رو به گسترش است. مازندران نیز به علت گسترش شهرها و فاصلخ نزدیک با روستاها سرعت بیشتری نسبت به سایرین در امر مهاجرت از روستا دارد و زنگ خطر آن مدتها است که در این استان به صدا درآمده.
از طرف دیگر بخش عظیمی از بافت تاریخی شهرها به دلیل اقلیم و مصالح و موادی که برای معماری شهرهای استان استفاده میشد که در آن از مواد و مصالح سنتی مثل گل و مصالح آسیب پذیرتر استفاده شده و کمتر مصالح با دوام تری مثل سنگ و دیگر مصالح امروزیتر به کار رفته است، نیازمند بازآفرینی هستند.
اگر با منطق بازآفرینی به این فضا و عرصهها نگاه بشود میتوان به رفع کمبود مسکن و ایجاد فرصتهایی برای زندگی از طریق بازگرداندن امکان زیست و زندگی در زیست گاههای شهری کمک کند، نابرابریهای فضایی ترمیم شود و اشتغال و کار ایجاد گردد. آسیبهای اجتماعی در این مناطق کنترل میشود و در نهایت استاندارد زندگی و کیفیت زندگی ارتقاء پیدا میکند. چون دست کم امروز جمعبندی جهانی در مورد شهرها این است که باید به دنبال شهرهای تاب آور باشیم تا در شرایط بحرانی بتوانند انطباق پیدا کنند و زودتر به شرایط عادی برگردند. این عرصههای مرکزی شهرها و بافتهای تاریخی و محلاتی که به عنوان بافتهای فرسوده یا در حال فرسایش به آنها نگاه میشوند، میتوانند تهدید کننده شهر تاب آور و پایداری شهری باشند. بنابر این امروزه در دنیا مدیران شهری به دنبال شهرهای پایدار و تاب آور و قابل سکونت و عادلانه و هوشمند و آینده نگر هستند.
نکته دیگری که باید به این بحث اضافه کرد این است که بازآفرینی به طور سنتی از محدودههای تاریخی شروع شده است. اما امروزه فقط شامل بافتهای تاریخی در دنیا نمیشود. اگر شما در یک عرصه شهری از طریق مداخلات منطقی و مشارکتی کاربریهای جدید، اختلاط کاربریها و سرزندگی و کارآمدی بیشتری در برنامه ریزی بیاورید آن منطقه نیز شامل بازآفرینی خواهد شد.
پس عرصهها و فضاهای نیازمند بازآفرینی میتواند بافت تاریخی، بافتهای میانی و جدید شهری و به ویژه محلات حاشیه شهری و سکونتگاههای غیر رسمی باشد. ما در کشور بیش از عرصههای تاریخی و بافتهای میانی شهری، بافتها و محلات حاشیه نشین داریم و اوضاع مازندران هم در این زمینه مساعد نیست. حال آنکه با افزایش بهای زمین و مسکن در درون شهرها به تبع بر مشکلات حاشیه نشینی افزوده نیز خواهد شد پس از همین امروز و از طرحهای بازآفرینی باید رسیدگی به این مناطق آسیبزا را در دستور کار قرار داد؛ و در آخر اینکه بازآفرینی بدون همراهی و حضور مردم عملاً به نتیجه مورد نظر منجر نمیشود. برای آنکه هدف نهایی بازگرداندن حیات به این عرصههای کمسو و کم رونق شهری است و مردم بهره بردار نهایی و اصلی هستند بنابر این باید در قدم اول همراهی و مشارکت مردم و نخبگان محلی در این مجموعهها وجود داشته باشد. همچنین بایستی در کنار سازمانهای مسئول باید شهروندان مقیم یا بهره بردار و سمنها باید حضور داشته باشند. یعنی بازآفرینی با سه رکن سازمان ها، سمنها و جامعه محلی و بخش خصوصی قابل اجرا است. به این معنی که علاوه بر سازمانها و مشارکت مردمی و سمنها به دلیل بالا بودن هزینههای بازآفرینی بدون همراهی بخش خصوصی فعال و مسئول ممکن است هزینههای زیادی به شهروندان تحمیل شود و لذا نیاز به حضور این بخش در بازآفرینی شهری کتمان ناپذیر است. البته مشارکت مسئولانه بخش خصوصی نه مشارکت منفعت طلبانه میتواند به خلق محیطهای شهری قابل سکونت و مورد قبول و اقبال شهروندان کمک شایان توجهی کند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از عبارت، تاریخ انتشار ۲۷ بهمن ۹۹، کد خبر: ۵۸۹۵۶، www.ebaarat.ir