شعار سال: اگر پای صحبت فعالین مدنی و اجتماعی بنشینیم میتوانند ساعتها از مشکلات و مسائلی که در حین فعالیت خود با آن روبرو هستند بگویند. برخی بر مسائل امنیتی و نوع نگاه حاکمیت به جامعه مدنی اشاره دارند و گروهی دیگر به شکافهای اجتماعی که در روند فعالیت آنها اثر گذار است میپردازند. مشکلات مالی و بحران اقتصادی و محدودیتهایی که این مسائل به وجود میآورد از دیگر مسائلی است که به آن اشاره میشود. حرفهای نبودن فعالین اجتماعی در کنار عدم نگاه کارشناسی در نهادهای حاکمیتی نیز دیگر موضوعی است که این فعالین اجتماعی احتمالا به سراغ آن میروند.
توده مشکلات و مسائلی که جامعه مدنی با آن روبرو است میتواند کم کم باعث منفعل شدن جامعه برابر اتفاقات پیش رو باشد، از فعالین دغدغهمند تا شهروندان معمولی هر کدام به نسبت خود از این دایره عقب نشینی خواهند کرد که عواقب این ترس و منفعل شدن در آخر دامان شهروندان و خود حکومت را خواهد گرفت، موضوعی که سیدجواد میری به عنوان یک جامعه شناس بدون در نظر گرفتن مصداق خاصی، در این باره میگوید: «اساساً نوع نگاه ساختاری که در حوزه سیاسی نسبت به جامعه مدنی شکل گرفته، نگاه سلبی و امنیتی بر موضوعات است. اگر ده الی بیست نفر بدون اتکا به نهادهای قدرت دور هم تشکلی را شکل دهند علیه منافع ملی خواهد بود، اما دقیقا کسانی بیشتر از این موضوع رنج میبرند که در حوزه حاکمیت باشند، چون همیشه با نوعی نگاه بدبینانه و سوظن به ملت نگاه میکنند و ملت دائما در حال تخریب حاکمیت خواهد بود.»
این جامعه شناس بین صحبتهایش تاکید دارد که هر چه جامعه مدنی قویتر باشد، قدرت چانه زنی بین جریانها بهتر خواهد شد و فن مذاکره هر چه قویتر باشد آن جامعه امنیت بالاتری خواهد داشت و همه اینها بر حس همبستگی و تعلق خاطر مردم اثر دارد، در حالی که در شرایط سرکوب فرد یا کاملاً منفعل میشود یا سرکش میشود و از آن سیستم خود را بیرون میکشد.
برای بررسی دقیق نقش جامعه مدنی و تاثیر سرکوب آن در جامعه بر خطر انفعال عمومی با با سید جواد میری جامعه شناس، دانشیار جامعه شناسی و دانش آموخته دانشگاه برستول گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
تنها پناه و پشتوانهی شهروند معاصر، قانونی است که در دست اجزای حکومت است
سید جواد میری جامعه شناس و دانشیار جامعه شناسی، تاکید جدی دارد که باید بر نقش جامعه مدنی در سیاست کلان جمهوری اسلامی تامل و بحث کنیم که دقیقا کجا قرار دارد و میگوید: «باید بررسی کنیم که آیا اساساً مفهومی به اسم جامعه مدنی مفهومی مضموم است و یا مفهومی ممدوح؟ اصلا وقتی مفهوم جامعه مدنی مطرح میشود، این مفهوم جای نظر و تئوریک خودش را در ساختار اجرایی پیدا کرده یا به عنوان یک بحث طفیلی مطرح است و یا به عنوان یک بحثی که من باب اضطرار به مثابه اکل میت تلقی میشود، اصلا آیا واقعاً در ساختارهای اجرایی کشور و سیاست گذاریهای کلان توسعه کشور ما جایی برای جامعه مدنی در نظر گرفتیم؟ اما شاید انتقاد شود که چنین بحثی کاملا نظری است، در صورتی که موضوع بحث عملی است.»
وی ادامه میدهد: «جامعه مدنی شامل سندیکاها، نهادهای مردمی و اجتماعات گوناگونی است که در تغییر و تحولات جامعه نقش دارند و به عبارتی جامعه مدنی یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه یک مفهوم انضمامی است که تمامی ساحات کنشگران اجتماعی یا شهروندان را در جامعهی معاصر پوشش میدهد که این یعنی ما نمیتوانیم جوامع امروزی را طوری تصور کنیم که حکومت تمام حوزهها را به تنها جلو ببرد و خودش متصدی همه چیز باشد، بلکه باید بین حاکمیت و فرد فرد شهروندان فضای بینابینی وجود داشته باشد که جامعه مدنی به مثابه آن فضا حضور دارد.»
میری به روابط انسانی در دههها و صدهای گذشته و ارتباط آن با شرایط حال حاضر اشاره میکند که درگیری بین طایفه و قبیلهها با حاکمان در آخر با حمایتهای جمعی طوایف رو به رو بود، اما بعد از تغییر سبک زندگی این رفتار انسانی متفاوت شده و منجر به تنهایی شهروندان شده و میگوید: «یکی از تغییرات بنیادی دوران معاصر این بود که خانوادهها آرام آرام به سمت اضمحلال رفتند که این تغییرات تبعاتی داشته، مثلا وقتی اختلافی بین حکومت به مثابه دولت در سطوح مختلف و یک شهروند اتفاق میافتد، شهروند دیگر پناه و پشتوانهایی همچون طایفه ندارد و اینجا تنها چیزی که از شهروند در برابر قدرت حکومت دفاع میکند، قانون است، اما قانون فینفسه در دست اجزای حکومت و هیئت حاکم است.»
جوامع مدنی شکل میگیرد تا همچون سپری بین قدرت حکومتها و شهروندان بیپناه باشد
این جامعه شناس در ادامه میگوید: «بنابراین جامعه مدنی سعی میکند تا در مسیر دموکراسی قرار بگیرد تا نهادهای مدنی رشد کنند و مانند سپری بین قدرت حکومتها و شهروندهای بیپناه قرار بگیرند، حتی ممکن است یک شهروند خطایی بزرگ مرتکب شده باشد، در عصر معاصر و طبق قانون نباید آن فرد را گرسنه و تشنه نگه داریم یا پتک قدرت حکومت مستقیم بر سرش کوبیده شود و حتی آن را بدون وکیل مدافع بگذاریم، چون تکریم انسان، امروز یک اصل مهم است و سرکوب انسانی امری نادرست است، در برابر این صحبتها شاید کسی بگوید شرایط در آمریکا بدتر از اینجا است در صورتی که اصلا بحث آمریکا یا ایران نیست، بلکه موضوع انسان معاصر است که ایدهآلهایی را تعریف کرده تا در برابر قدرت حکومتها از شهروندان حمایت کند، لوازم آن هم نهادها، اجتماعات، سندیکاها و ... هستند که با توسل به آنها میتوان آرام آرام جامعه مدنی را خلق کرد.»
میری حتی در همین مورد به فلسفه بست نشینی اشاره میکند که از دل جمع علما و روحانیون به وجود آمده بود و یک نفر که مرتکب خطایی بود در خانه روحانی یا امام زادهای پناه میبرد و آنجا بست نشینی میکرد و ادامه میدهد: «اگر سیر تحولات تاریخی را بررسی کنیم، روحانیون و علما جایگاهی داشتند که در برابر حکومتها از بیپناهها حمایت میکردند یعنی به صورت تاریخی هر جامعهای برای خودش یک فضایی درست میکرد تا در هنگام اختلاف با قدرت حکومت از شهروند صیانت شود، اما سوال این است که به چه شکل میتوان این تشکلات را بسط داد؟»
نوع نگاه به جامعه مدنی یک نگاه سلبی و امنیتی است
وی میگوید: اساساً نوع نگاه ساختاری که در حوزه سیاسی نسبت به جامعه مدنی شکل گرفته نگاه سلبی و امنیتی بر موضوعات است، یعنی اگر ده الی بیست نفر بدون اتکا به نهادهای قدرت دور هم تشکلی را شکل دهند بر علیه منافع ملی خواهد بود، اما دقیقا کسانی بیشتر از این موضوع رنج میبرند که در حوزه حاکمیت باشند، چون همیشه با نوعی نگاه بدبینانه و سوظن به ملت نگاه میکنند و ملت دائما در حال تخریب حاکمیت خواهد بود، در زمان معاصر که طوایف وجود ندارد و حاکمیت قدرت مطلق است چگونه میتوان اتحاد سیستماتیک بین دولت و ملت به وجود آورد؟»
میری با تاکید بر اینکه جریانهایی در حاکمیت به تشکلهای اجتماعی که نسبتی با حاکمیت یا جریانهای داخلی ندارند، نگاه مثبتی ندارند، میگوید: «البته توجه داشته باشید که حاکمیت تشکل را به تنهایی چیز بدی نمیداند، مثلا تشکل بسیج نمونهی یک تشکل مورد پسند است، چون رفتار انتقادی ندارند این را هم بدانید که تشکلهای دیگر کشورها به این شکل نیست که دائما بر علیه حاکمیت باشد، در واقع بیشتر تشکلها بینابین هستند و مثلا اگر کارگرها برای حقوق خود اعتراض دارند و یک کارخانه مبلغی کمتر از آنچه کارگرها مطالبه دارند را پرداخت میکند این تشکلها وارد میدان میشوند و مبلغ بینابینی را برای پرداخت حقوق تصویب میکند و با همین رفتار جلوی شکستن شیشههای وزارت کار آن کشور را هم میگیرند و به جای آن مذاکره میکنند.»
تشکلها میتواند پلی بین نگاه حاکمیت و قاطبه مردم باشد
وی ادامه میدهد: «اما موضوع قابل اهمیت این است که در کشور ما اصلا فن مذاکره وجود ندارد، در صورتی که باید اجازه رشد سندیکاها، مراکز مردم نهاد و تجمعات به این شکل را داد تا رشد کنند و فن مذاکره شکل بگیرد، یعنی در صحنه اجتماع و کلان جامعه که محل تلاقی نیروهای بیشمار است و همچنین آرایش نیروها در جوامع مدرن به گونهای است که یک جریان میتواند دائماً همه چیز را کنترل کند، یکی از دلایلش این است که فیالنفسه اطلاعات گوناگون در جامعه باعث میشود آرایش نیروها متفاوت شود و دقیقا در چنین جامعهایی مسائله این است که قدرتها و نیروهای گوناگون که بعضا ممکن است با یک دیگر متخاصم باشند چگونه با یک دیگر مذاکره کنند و سندیکا و شوراها و ... میتوانند پلهای ارتباطی بین نگاههای حاکمیت و نگاههای قاطبه مردم باشد.»
این جامعه شناس تاکید دارد که این نوع رفتار، به اصطلاح چانه زنی، یکی از راههای پیشرفت جامعه خواهد بود و ادامه میدهد: «اگر بخواهیم در یک جامعه انقلاب و فروپاشی اتفاق نیوفتد باید به امکان چانه زنی مجهز شویم، دقت کنید که چرا در کنار کشور ما، افغانستان و عراق سالیان سال است که درگیری دارند، چون هر گروه حرف و گفتار خودش را چیز مطلقی میداند و سعی دارند طرف مقابل را با زور حذف کنند، اینها میتواند برای جامعهما الگو باشد تا به چه صورت در صحنه جامعه با یک دیگر گفتگو کنیم و هرگز در صحنهی جامعه یک طرف حق صد در صد نیست، چون نیروها رویکردهای متفاوت و متنوعی دارند و باید سعی کرد بدون تنش رویکردهای مختلف در صحنه حاضر شوند، یکی از راههایی که انسان امروزی پیدا کرده تا از این معضلات عبور کند ساختهای مردم نهاد است که برایند آن جامعه مدنی خواهد بود که هر چه جامعه مدنی قویتر باشد، قدرت چانه زنی بهتر خواهد شد و فن مذاکره هر چه قویتر باشد آن جامعه امنیت بالاتری خواهد داشت و همهی اینها بر حس همبستگی و تعلق خاطر مردم اثر دارد.»
چرا جامعه ایران در کمتر از ۱۰۰ سال دو انقلاب انجام میدهد؟
میری به بحث انفعال در جامعه اشاره میکند و میگوید: «بحث انفعال در جامعه باید از چند جنبه مورد بررسی قرار بگیرد، یکی از آن جنبهها، سیاسی و امنیتی است که به عنوان مثال کنشها و مطالبات شهروندی دائم سرکوب میشود و ناگهان شورش خیابانی یا اعتراضی شکل میگیرد، سپس سرکوب میشود، بنظر انفعال جامعه ما ریشههای فرهنگی دارد و سوال این است که اساسا چرا سرکوب و انفعال در جامعه ایران شکل میگیرد و چرا جامعه ایران، یک جامعه شورشی و جنبشی است که مثلا در کمتر از ۱۰۰ سال دو انقلاب انجام میدهد، یکی از دلایل فرهنگی این است که در جامعهی ایران پرسشگر و یا کسی که پرسش و نگاه انتقادی داشته باشد همیشه به آن فرد نگاه خصمانه میشود و کسی که در ساحت سیاست، فرهنگ پرسشی مطرح کند به گونهایی از جامعه بایکوت میشود.»
وی در مورد امکانات رشد در چنین جامعهای میگوید که جامعه پذیری را افراد تنها در انفعال میبینند که هرگز نباید پرسشگری مطرح شود و ادامه میدهد: «همه این فرایندها چیزی میشود که ما به آن انفعال میگوییم و در آخر قدرت نسبت به آن چیزی که قبول ندارد اصلا وارد مذاکره نمیشود بلکه تلاش میکند تا سرکوب کند، بخش عمده این بحث انفعال به فرهنگ ما برمیگردد، در واقع فقط نتیجه و برآیند کنشهای سیاستمداران مطرح نیست بلکه اینها برآمده از یک عقبه فرهنگی است.»
سرکوب فرد را یا منفعل و یا سرکش میکند
میری میگوید: «در این شرایط فرد یا کاملاً منفعل میشود یا سرکش میشود و از آن سیستم خود را بیرون میکشد و اگر منفعل شوی باید چندین چهرهی مخالف برای بخشهای مختلف داشته باشی و از هر چهره برای یک جای خاص استفاده کنی تا در آن جامعه رشد و بقا داشته باشی، بخشی از این وظایف برمیگردد به رویکردهای فردی یا روانشناسی این افراد که مثلاً در چنین موقعیتهایی انسان باید هویت خودش را حفظ کند و بر روی مواضع خودش بایستد، اما اگر در کلان به عنوان یک جامعه شناس نگاه کنیم، اینطور خواهد بود که باید همه بخشها به یک اتفاق نظر برسند، چون به شکل فردی نمیتوان اتفاقی را رقم زد، در حوزه سیاست گذاریهای اجتماعی که دولت و حاکمیت آن را مدیریت میکند باید به این نتیجه برسد که وضعیت تفاهم با شهروندان ملزم به چانه زنی دائم است و اتفاقا دولت و حاکمیت باید به جامعه مدنی کمک کند تا آسیبهای اجتماعی که دلایل گوناگون همچون سیاستهای غلط باعث آن بوده را با کمک چانه زنی و مداکره تنزل دهد.»
این دانشیار جامعه شناسی میگوید: «جامعه ایران یک جامعهی جنبشی و شورشی است و اگر برای مطالباتش مذاکره نکند و مطالباتش سرکوب شود یا مطالباتش به شکل گزینشی آنگونه که حاکمیت تشخیص میدهد انجام شود، دوباره اتفاقات ناگوار در سطح جامعه اتفاق میافتد که بر مشروعیت حاکمیت تاثیر منفی میگذارد و از طرف دیگر حس تعلق را در جامعه کاهش میدهد و تداوم چنین جامعهایی دشوار خواهد بود و جامعه دچار خودتخریبی و یا شورش خواهد شد که هیچ کس نمیخواهد در یک چنین جامعهای زندگی کند.»
میری در پایان یادآور میشود که حاکمیت باید به دنبال روشهای تداوم درست حاکمیت برود و میگوید: «یکی از راههای موثر دوری از انفعال جامعه این است که در حوزه سیاست گذاری و در حوزه سیاست مداری ما به این نتیجه یا به خودآگاهی برسیم که کدام سیستمها در جوامع انسانی قدرت بازتولید خودشان را به مدت طولانیتری دارند؟ و میدانیم که هر حاکمیتی به دنبال تداوم خودش است و برای اینکه بتواند تداوم داشته باشد باید ببینیم کدام روشها باعث تداوم حاکمیت میشود تا بتواند جامعه را مدیریت کند و جامعه را در یک نسبت ارگانیک با حاکمیت نگه دارد، برای چنین فضایی نیازمند این است که انسانها و شهروندان در آن جامعه حس تعلق داشته باشند و حس کنند نسبت به این جامعه حق و دینی دارند، من و شما به عنوان فرد نمیتوانیم، اما هیئت حاکمه باید تلاش کند تا از خرد جمعی و آن چیزی که عرف جامعه جهانی است بهره ببرد تا بتواند تداوم خودش را داشته باشد.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از دیدار نیوز، تاریخ انتشار:۲۱ فروردین ۱۴۰۰، کد خبر:۸۵۵۳۵، www.didarnews.ir