چطور شد که این کار را انجام دادید؟
در سال ۲۰۰۴، جلساتی در پشت یک پیراشکی فروشی در دهکده غربی برگزار میشد. بیشتر شرکتکنندگان آنها نیویورکیهایی بودند که در صحنه پانک بزرگ شدهاند. این جلسات در مورد سازماندهی منابع برای پانکها بودند. من در آن زمان حدود ۲۰ سال داشتم و یکی از مسنترین افراد آنجا بودم.
در آن زمان شریک زندگی من توسط یک غریبه در لابی ساختمان ما مورد تعرض قرار گرفت و بدیهی است که وضعیت فوقالعاده بدی بود. قبل از هر اتفاق وحشتناکی تعرض آن مرد خنثی شد – پارتنر من شروع به جیغ زدن کرد و با آچار لوله مرد را تعقیب کرد. اما این تجربه بسیار آسیبزا بود و هر دوی ما را تحت تاثیر قرارداد؛ مثلا، از بین رفتن حس امنیت، مواجهه با این حقیقت که دنیا چقدر میتواند خطرناک باشد، خیلی ترسناک بود. همچنین من تجربههایی آزاردهنده از دوران کودکی نیز داشتم که تا همین اواخر به آنها فکر نمیکردم، بنابراین تاریخچه خودم نیز مرا به سمت این نوع کارها سوق داده است.
پارتنر من گفت که ما باید این جلسات حمایت از نجاتیافتگان را داشته باشیم، بنابراین تصمیم گرفتیم که آنها را در آپارتمان خود برگزار کنیم. محور اصلی جلسات دو مورد بود یکی یافتن راههایی برای ایمنسازی فضاها و همچنین ایجاد یک گروه درمانی، فقط برای نجاتیافتگان. سپس در سال ۲۰۰۵، برخی از افراد دور هم جمع شدند و این مجموعه را برای انتشار روایتهایی از دو آزارگر راهاندازی کردند. ما در آن زمان به صراحت یک گروه حمایت از نجاتیافتگان بودیم. بسیاری از اوقات، مردم فقط میخواستند با ما صحبت کنند. یک نفر بود که فقط میخواست هر روز با وی تماس بگیریم، بنابراین ما تماس میگرفتیم «هی، امروز روز خوبی است.» من به مدت یک سال هر سه شنبه با این شخص تماس میگرفتم. ما بودجهای در اختیار آنها قرار دادیم تا در صورت نیاز بلیط اتوبوس به خارج از شهر یا هزینه قبوض بیمارستان را پرداخت کنند.
در سال ۲۰۰۷، از ما خواسته شد که اولین فرایند پاسخگوکردن مرتکبین را انجام دهیم. یک فاجعه کامل بود. ما نمیدانستیم چه میکنیم، هیچ محدودیتی نداشتیم و دو سال طول کشید. ما واقعاً بازماندهها را به شکل عمیق و شدیدی ناامید کردیم. آسیبی که فعالیت نادرست به آزاردیدگان میرساند، پایدار و جدی است. البته هنوز ارزش این را دارد که جوانان ایدهآلیست این کار را انجام دهند، اما مسئولیت بالایی دارد.
هیچ مجازاتی برای این نوع آسیب مناسب نیست. هیچ مجازاتی آنقدر موثر نیست؛ بنابراین من نگران این نیستم که آیا آنها «قسر در میروند» یا نه. من نگران این هستم که آیا نجاتیافته فضایی برای بهبودی دارد و اینکه آیا مرتکب آزار دوباره چنین رفتاری را تکرار خواهد کرد یا نه.
با وجودی که آن فرآیند بد پیش رفت، ما شروع به انجام فرآیند دیگری کردیم؛ و هرچه بیشتر فرآیندها را اجرا کردیم، بیشتر فهمیدیم چیزهایی وجود دارد که میتوانیم انجام دهیم تا احتمال موفقیت آنها بیشتر شود. موفقیت، برای ما، توافق و مصالحه بین دو طرف نبود. موفقیت ما حذف موقعیت و تصمیم به آزارهای بعدی از سوی آزارگر بود. ما همچنین فهمیدیم که چیزهایی وجود دارد که میتوانیم برای سهولت کار برای نجاتیافتگان انجام دهیم. اولین ایدههای نوشتن کوریکولوم برای فعالیت از همین جا شکل گرفت. ما خشمگین بودیم، ناتوان بودیم و مردان وحشتناک به دوستانمان حمله میکردند. ما این کار را به مدت یک دهه انجام دادیم، تا شاید بتوانیم با نوشتن این کوریکولوم، به سهولت فعالیت دیگران کمک کنیم.
به کسی که عقیده دارد سیستم عدالت کیفری وحشتناک است، اما فکر میکند این نوع فرایندهای پاسخگو کردن، مرتکب آزار را راحت میگذارد، چه میگویید؟در نحوه برخورد یک جامعه با آزار میتوان از تاکتیکهای متنوعی استفاده کرد. من نمیدانم با افرادی که خشونت سریالی دارند چه کنم، نمیدانم چگونه آنها را برطرف کنم. من پاسخی برای آن ندارم. اما در حالی که ما مشغول فعالیت بودیم، افراد دیگری بودند که با استفاده از چکش دست آزارگران را میشکستند و من هرگز از موافقتم با این روش خجالت نمیکشم. فقط چیزی نیست که من در آن شرکت کنم، زیرا این توانایی من را برای جلب اعتماد مرتکبان آزار به خطر میاندازد.
در هر صورت، هیچ مجازاتی برای این نوع آسیب مناسب نیست. هیچ مجازاتی آنقدر موثر نیست؛ بنابراین من نگران این نیستم که آیا آنها «قسر در میروند» یا نه. من نگران این هستم که آیا نجاتیافته فضایی برای بهبودی دارد و اینکه آیا مرتکب آزار دوباره چنین رفتاری را تکرار خواهد کرد یا نه.
به دنبال چه نتایجی بودید و سعی داشتید از چه چیزی جلوگیری کنید؟نتیجهای که ما میخواستیم این بود که فردی که با او کار کردیم دیگر هرگز به کسی تعرض نکرده و آنها یک یا دو چیز را در مورد خود و تأثیرشان بر دیگران یاد بگیرند.
برخی از فعالان و همچنین پارتنر سابق یکی از داوطلبان، وی را متهم به آزار کردند. او در ابتدا شدیدا با انجام فرآیند مخالف بود، اما با بیمیلی چند ماه شرکت کرد. سپس مقداری پیشرفت کردیم، و او به شدت درگیر آن فرآیند شد. او از سازماندهی کنارهگیری کرد -زیرا نجاتیافتگان از او خواسته بودند- سپس نامهای برای عذرخواهی از آزاردیدگان و نامهای عمومی برای اذعان به ارتکاب آزار منتشر کرد.
یکی دیگر از خواستههای نجاتیافتگان این بود که وی به هرکسی که ممکن است با وی فعالیت یا کار یا زندگی مشترک داشته باشد، درباره آنچه در گذشته انجام داده است، توضیح دهد. بگذارید بگوییم این پسر قصد داشت به خانهای نقل مکان کند – او مجبور بود بگوید که این سابقه آزار را دارد، که یک سال تلاش کرده تا آن را اصلاح کند و همخانههایش میتوانند در این مورد با ما تماس بگیرند.
به یاد دارم پنج سال پس از اتمام مراحل، این ایمیل را از او گرفتم و او در بارسلونا بود و با برخی افراد اقامت داشت و نتوانست نسخه اسپانیایی زبان نامه را پیدا کند. او فقط دو روز در آنجا بود و فکر نمیکرد وقت داشته باشد آن را پیدا کند و نمیدانست چه کاری انجام دهد. سالها گذشته بود و ما هیچ چیز بدی درباره او نشنیده بودیم، بنابراین ما فقط به او گفتیم که اشکالی ندارد. من صراحتاً شوکه شدم که او هنوز آن را با مردم در میان میگذاشت.
برعکس، آزارگری که در اولین فرآیند ما شرکت کرده بود هنوز هم نسبت به زنان خشونت آمیز رفتار میکند. در طول #MeToo از وی اسم بردند و وی نیز به روش بسیاری از مردان متجاوز، شروع به تخریب و تحقیر آنان نمود. مشاهده آنکه فردی پس از گذراندن فرآیند همچنان به آزار جنسی ادامه میدهد، بسیار ناراحت کننده است.
برای من آسان است که دربارهی مواردی که ثمربخش نیستند صحبت کنم. صحبت درباره موارد موفقیت سخت است. در حقیقت، من از استفاده از این کلمه متنفرم، زیرا همه اینها یک مزخرف لعنتی است – ما در وهله اول این کار را میکنیم، زیرا کسی شخص دیگری را مورد حمله جنسی قرار داده است. اما به ازای هر فرآیندی که ناتمام ماند یا بد به پایان رسید، چند مورد وجود داشت که برای افراد درگیر واقعاً تغییر دهنده زندگی و اثربخش بودند. حتی برخی از فرایندها که به شکست انجامیدند، حداقل فضایی را برای بازمانده ایجاد کردند که احساس قدرت کند. حتی اگر مرتکب آزار فرآیند را کامل نکرده باشد، نجاتیافته احساس میکند که مرتکب را مجبور به انجام این کار کرده است.
به نظر شما چگونه میتوان گفتگوهای فعلی پیرامون خشونت و آزار را تعمیق بخشید؟تمام چیزهایی که در مورد چگونگی نابودی زندگی این مردان بیچاره گفته شده، اتلاف وقت همه است. زندگی هیچیک از آنها از بین نرفته است، کاش میرفت.
درست است، من آزارگران سریالی را میشناسم که حداقل شغل خود را از دست دادهاند، اما کمتر از یک سال بعد، به همان فضا بازگشتهاند و خوب کار میکنند.
بله، به نظر میرسد که آزارگران در نهایت عاقبتبخیر میشوند. سلبریتی آزارگری را میشناسم که دو سال پس از اخراج به کار قبلی خود بازگشت. برای چه دو سال اخراج شد؟ آیا میدانید اثر آزار جنسی چه مدت طول میکشد؟ من اهمیتی نمیدهم که زندگی حرفهای آنها برای همیشه از بین برود، اتفاقا نتیجه خوبی است و شاید دیگران را از انجام چنین کاری بر حذر دارد. این بدان معنا نیست که با افرادی که علاقه زیادی به بهبودی خود دارند نباید همدلی شود، اما من علاقه به تغییر را از هیچ یک از این مردان برجسته ندیدهام.
من شاهد تغییر مکالمات در مورد آزار جنسی بودم، زیرا به نظر میرسید که توجه عموم مردم به آنچه که افراد در حاشیه انجام میدهند جلب شده است؛ بنابراین مثمر ثمرترین کاری که میتوانیم با #MeToo انجام دهیم، اندیشیدن و احترام گذاشتن به حاشیهایست که از آن ناشی شده است. این حرکتی بود که توسط یک زن سیاهپوست آغاز شد و ما باید به طور کلی به صدای افراد حاشیه گوش دهیم.
نکته دیگر این است که بخشی از آنچه کار را برای پاسخگو کردن مرتکبان آزار بسیار سخت میکند این است که افراد خیلی سریع با آنها به عنوان مسائل خصوصی رفتار میکنند. مثلا «چیزی که در رابطه دیگران اتفاق میافتد به من ربطی ندارد.»، اما ما در حال درک این هستیم که این موارد در عرصه عمومی تاثیر دارند. اگر زنان به طور روزمره آزار ببینند، به عنوان کارگر موثر نخواهند بود، زیرا با آسیب روبرو هستند. افراد سیاه امید به زندگی کمتری دارند که مربوط به افزایش سطح کورتیزول در همه زمانهای روز است- بهخاطر ترس از انتقام جویی دیگران، به جرم زندگی کردن در آمریکا! - بنابراین ما در حال درک این هستیم که این موارد که به نظر میرسد فقط مسائل شخصی و روانی هستند، تاثیرات عینی بر جهان دارند.
در آخر، مرد بودن چگونه بر احساسات شما درباره کار تأثیر گذاشت؟در آن زمان، خیلی به آن فکر نمیکردم. من تنها مرد سیس در جمع بودم. این دلیل دیگری بود که من در بسیاری از فرآیندها شرکت داشتم، زیرا همکارانم فکر میکردند که «ما باید او را در آنجا قرار دهیم تا مرد مرتکب آزار فکر نکند فقط یک مشت زن هستیم که سرش فریاد میزنیم.»
صرف نظر از احساسات من در مورد هویت خود، من به عنوان مرد وارد اجتماع شده بودم و به طور مسلم از رانتهای زیادی بهره بردم؛ بنابراین مجبور شدم با منویات درونی خودم نیز مبارزه کنم، زیرا هر کسی که در آمریکا به عنوان مرد، اجتماعی شود، دارای عقاید و اعمال سمی و عمیقاً متعصبانه است. من از این بابت خوش شانس بودم که وقتی نوجوان بودم با یک دسته از دایکهای قدیمی برخوردم، افرادی که بیشترین تاثیر را از آنها گرفتهام.
بدیهی است که جدی گرفتن آزار جنسی مهم است و همچنین مهم است که بدانیم عاملان آزار، شرور کارتونی نیستند. آقایان، من با اطمینان ۱۰۰ درصد میگویم شما کسی را میشناسید که مرتکب آزار جنسی شده باشد و ممکن است آن شخص شما باشید؛ بنابراین اگر مردان برای از بین بردن ساختارهای ضدزن، متعهد هستند، باید نگاهشان را به سمت خودشان معطوف کنند.
من هنوز کارم تمام نشده، ۳۵ ساله هستم و هنوز هم مرد بودنم من را در موقعیتی قرار داده است که در بهترین حالت، نادیده بگیرم و در بدترین حالت، به طور جدی به افراد اطرافم آسیب برسانم. فکر نمیکنم این یک احساس ضد مردانه باشد. فکر میکنم این یک احساس ضد ساختار است. من فکر نمیکنم مردان ذاتاً بد یا شر هستند. من دوستان نزدیک مرد زیادی دارم که خیلی دوستشان دارم. اما من فکر میکنم به مردان آموخته شده است که احساسات خود را بیرون از بدن خود قرار دهند به گونهای که اغلب برای دیگران مضر است. به همین دلیل انجام کاری برای لغو این آموختهها بسیار مهم است. واقعاً سخت است، اما واقعاً جذاب هم هست.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از میدان، تاریخ انتشار: ۲۶فروردین ۱۴۰۰، کد خبر: meidaan.com، ۷۷۴۸۸