شعار سال : با کاهش ارزش ریال و تقلیل شدید اقتصاد خانوادهها در کشور، زباله گردی به یکی از مشاغل تبدیل شده است و، اما این موضوع از آنجا که ساماندهی و کنترل مناسبی ندارد، مثل هر نوع سیستم اقتصادی احتمال فساد و پولهای کثیف و سو استفادههای انسانی در آن بسیار است. از سویی جرم انگاری در این موضوع تبعات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بسیار برای کشور دارد و از طرفی هم رها کردن این مسئله هم تبعات ویرانگر خود را دارد.
اما چالش اساسی در این مورد که به صنعت بازیافت گره خورده، این است که تمام فلزات از فولاد تا آهن و آلومینیوم و مس و روی و ... دارای ارزشی شدند که در این اقتصاد کوچک خانوادهها قابل توجه شده است.
بخصوص با بیکاریهای منتج از کووید و بیکاریهای فصلی که در پاییز و زمستان داریم و همینطور تورم سخت تری که معمولا در نیمه دوم سال داریم (منتج از تلاش دولت برای جبران کسری بودجه با مالیات و چاپ پول و ...) احتمال دوره گردی و رقابت برای کسب پول از ناحیه بازیافت روز به روز بیشتر میشود و به مرحله خطرناکی خواهد رسید.
حالا در این شرایط تصور کنید که نبروی فعال در این صنعت زباله گردی بیشتر شده و از سویی بخاطر گرانی و کاهش مصرف؛ تولیدات بسته بندی شدهای که مواد بازیافت شدنی را در بر میگیرد کاهش پیدا میکند و در این میان در نظر داشته باشید که بسیاری از خانوادهها هم به این مواد بازیافتنی به عنوان بخشی از اقتصاد قابل توجه نگاه کنند و عرضه کالاهای قابل بازیافت کمتر و کمتر هم شود.
این حجم از نیروهای فعال در این بازار زیاله گردی و بازیافت با کم شدن عرضه از سوی منازل شهری، جهت سرپا ماندن و دوام آوردن، احتمال اینکه دست به کارهای بزنند که غیرقابل تصور باشد زیاد است کارهایی که از تصور ما خارج باشد و هیچ تدبیر حفاظتی برای آن نیاندیشیده باشیم. سرقت درب پارکینگها یکی از موضوعات عجیبی است که این روزها میشنویم و سرقت میله گرد داخل تیرهای برق هم حرف جدیدی است؟ حالا چه باید کرد؟ و چه اتفاقات مهمی دیگری رخ دهد و چه نوع دزدیهایی شکل بگیرد؟
اولا امکان دیدن تدابیر در وسعت کشور برای همه زیر ساختها متناسب با تهدیدهای موجود و آینده بسیار پر هزینه است و سخت و دوما اینکه حتی اگر این تدابیر اندیشیده شود، فقط فشار و آسیبهای اجتماعی به نقطهای دیگر منتقل میشود و اصل موضوع بر طرف نمیشود و ممکن است باعث افزایش شدید سرقت و حتی سرقتهای خشن گردد و این مسئله حتی ممکن است باعث ایجاد حس ناامنی برای فعالین اقتصادی گردد که تبعات آن کمتر از سرقت نیست.
از این رو باید در این مورد فکر عاجل و علمی داشت و با مسائل اجتماعی با ابزار مناسب آن مواجه شد. نخست احصا و پیش بینی و باز طراحی مدلهای فرضی است و سپس پیدا کردن حل مسئله. شاید بد نباشد به تجارب و مکانیسمهای دوران جنگ را هم مرور کنیم. یکی از خطاهای راهبردی کنونی موجود در کشور که شرایط و بسترها را برای شکل گیری آسیبهای اجتماعی دو چندان کرده است، تبلیغ افزایش مصرف است که در قالب آگهیهای بازرگانی و... مشخص است و از سویی در طراحی مدلهای مدیریت شرایط حاضر و شرایط فرضی برای آینده جهت کنترل مولفههای ثبات کشور به واقع اگر بخواهیم شرایط ریاضت اقتصادی ۸ سال جنگ را متصور شویم هم اشتباه راهبردی بزرگ را مرتکب شدیم، زیرا _ضریب جینی که شکاف بین غنی و ضعیف را نشان میدهد در دوران جنگ در کمترین میزان بعد از انقلاب بوده است.
_ اقتصاد مستقل روستا و نسبت جمعیت شهرنشین به روستا بسیار بهتر از شرایط امروز بود.
_ اقتصاد کشور و اشتغال کشور به جای تولید متکی به واسطه گری و خدمات است.
_ نیازهای در این دوره وجود که در دوران جنگ یک نوع نیاز لوکس محسوب میشد، لب تاپ و گوشی همراه و یا مکملهای دارویی و ...
بیش از هر زمان دیگری نیازمند بحثهای عمیق چند بعدی و پیدا کردن راه حل برای پیشگیری از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی و سیاسی منتج از کاهش ارزش پول ملی هستیم با این نگاه که فشارهای اجتماعی را شاید بتوان در نقطه متوقف کرد، اما در نهایت راهی جدید باز خواهد کرد؛ بی صدا و شگفت تا.
مهدی اسفندیار
دبیر سرویس سلامت و رفاه اجتماعی روزنامه صدای ملت
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال تلگرامی نه به عوام فریبی