در مجموعه تصمیم گیری اقتصادی کشور، آشفتگی فکری غیرعادی به وضوح مشاهده میشود که این آشفتگی فکری به تشدید بحرانهای اقتصادی کشور انجامیده است. پیامدهای چنین شرایطی به ویژه برای آینده اقتصاد ایران شدیدا خطرناک است. به یکباره بدون برنامه موضوع حذف ارز ترجیحی، سهمیه بندی و بازگشت کوپن و مسائلی از این قبیل مطرح میشود، در صورتی که دولت ابتدا باید یک برنامه ارائه کند که در آن برنامه سیاستهای پولی، مالی و تجاری، نرخ ارز و سیاست در تولید و صنعت مشخص شده باشد، تازه اگر هم چنین برنامهای تهیه شود، آیا شرایط اضطرار ما به خاطر تحریمهای ظالمانه آمریکا که با بحرانهای جدی در زمینه درآمد ارزی رو به رو هستیم، برطرف شده است؟ در این شرایط مجلس برای این که تبعات منفی حذف ارز ترجیحی را نپردازد به قول خودش توپ را به زمین دولت انداخته، در صورتی که مردم مجلس را میشناسند، زیرا به دولت مجوز اجرای این کار را داده است ولو به شرط و شروطها. دولت هم زیرساختهای لازم را ندارد در توان دولت، قدرت انجام این کار نیست؛ دولتی که نمیتواند حتی یک قلم مثل قیمت سیب زمینی در کشور را مدیریت کند چگونه میتواند تبعات حذف ارز ترجیحی را جبران کند؟ این شیوه اداره کشور، بسیار هشداردهنده است و کشور را با امواج جدیدی از ناکارآمدی و آشفتگی رو به کرده است.
شعار سال: با حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت مهندس موسوی درباره چگونگی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و آیا بازگشت کوپن این بار نیز میتواند حلال مشکلات معیشتی مردم باشد؟ مصاحبهای انجام شد که در ادامه میخوانیم:
پروژه حذف ارز ترجیحی، اواسط سال گذشته کلید خورد و قرارشد که مبنای ارز کالاهای ورودی از ۴،۲۰۰ تومان به ۲۳ هزار تومان برسد به نظر شما تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی در زمان خودش توانست ضربهگیر تورم باشد؟ و آیا دولت آیت الله رئیسی میتواند این جراحی عظیم اقتصادی کشور را به شرط این که مریض زنده از اتاق عمل بیرون بیاید، انجام دهد؟
در بازرگانی کشورها حدود ۵۰ قلم کالا وجود دارد که جز کالاهای اساسی و ضروری مردم است و کشورهای مختلف با دولتهای مختلف به شیوههای گوناگون تلاش میکنند تا این ۵۰ قلم کالا که به ۷ دسته تقسیم میشوند را در دسترس مردم قرار دهند. برخی از این کالاها منشا کشاورزی دارند مثل گندم، جو، برنج و حبوبات. برخی منشا دامی دارند مثل انواع لبنیات، گوشت و مرغ و برخی دارو و تجهیزات و برخی دیگر مثل لوازم خانگی که زندگی مردم به آن بستگی دارد و زندگی بدون این کالاها امکان پذیر نیست. البته وسایل حمل و نقل و لوازم یدکی مربوط به آن هم جز این کالاها هستند. بخشی از کالاهای ضروری هم به زندگی معنوی مردم مثل روزنامه، کتاب و مجله بستگی دارد که کاغذ، انواع مواد چاپ و ... هم باید توسط دولت تهیه شود.
یک نظریه این است که به هر شکل این کالاها باید برای مردم یک کشور تامین شوند، زیرا جز ضروریات زندگی هستند. اولین شیوه این است که در این کالاها فراوانی ایجاد شود. یعنی تقاضا با عرضه برابر باشد تا مردم بتوانند به راحتی و سهولت در بازار، خدمات و کالاهای ضروری خود را دریافت کنند. این در شرایط عادی است که همه امکانات فراهم است و عرضه و تقاضا به اندازه کافی به میزان و ترکیب جمعیت صورت میگیرد.
در شرایط عادی برابری عرضه و تقاضا وجود دارد که این شرایط را همه میتوانند مدیریت کنند و نیاز به ورود دولت به این اقتصاد هم نیست و مثل تئوری در دانشگاهها قابل اداره است. اما آن چیزی که در دانشگاهها درس داده نمیشود این است که در شرایط اضطرار چه باید کرد؟ در شرایط اضطرار همه اقتصاددانان معتقدند که دولت باید به اقتصاد وارد شود. زیرا وقتی عرضه کم شود افرادی که توانایی بیشتر دارند از امکانات بیشتری برخوردار هستند.
اما مشکل از جایی ایجاد میشود که طرف عرضه به دلایل مختلف با میزان تقاضا برابری نمیکند این یک شرایط اضطرار را پدید میآورد مثل جنگ، خشکسالی طبیعی و غیرطبیعی که محدودیتی را در بخش عرضه ایجاد میکند. در این زمان است که دولتها ناگزیر به اقتصاد ورود پیدا میکنند؛ در طول تاریخ، جنگهای جهانی و حتی الان که جنگ روسیه و اوکراین اتفاق افتاده این است که عرضه کالا تحت الشعاع قرار گرفته مثل سوخت در اروپا که به مسئله اصلی دنیا تبدیل شده است. همین الان قیمت کالاهایی مثل گندم به شدت افزایش پیدا کرده، زیرا دو کشوری که الان درگیر جنگ شدند، کشورهایی هستند که گندم دنیا را تامین میکردند؛ بنابراین دولتها با دو شرایط عادی و اضطرار برای اداره اقتصاد کشور روبرو هستند.
معلوم است که در شرایط عادی برابری عرضه و تقاضا وجود دارد که این شرایط را همه میتوانند مدیریت کنند و نیاز به ورود دولت به این اقتصاد هم نیست و مثل تئوری در دانشگاهها قابل اداره است. اما آن چیزی که در دانشگاهها درس داده نمیشود این است که در شرایط اضطرار چه باید کرد؟ در شرایط اضطرار همه اقتصاددانان معتقدند که دولت باید به اقتصاد وارد شود. زیرا وقتی عرضه کم شود افرادی که توانایی بیشتر دارند از امکانات بیشتری برخوردار هستند. اگر این موضوع تشخیص و پذیرفته شد، به دنبال روشهایی هستند که در شرایط اضطرار وجود دارد که کماکان نیازهای اولیه مردم تامین شود و همه این را وظیفه دولت میدانند تا کالاها را تامین کند.
در واقع کشور وارد مرحلهای شد که در آن مرحله، امکان تهیه کالاهای اساسی برای مردم در یک شرایط خاصی غیرممکن شد، بنابراین توجیه اصلی ورود دولت به محدودیتها به خاطر محدودیت عرضه بود و محدودیت عرضه به خاطر شرایط ویژه اقتصادی بود که پدید آمد که دیگر نمیتوانست از قوانین عمومی اقتصاد آزاد پیروی کند. در نتیجه دولت آقای روحانی به این دلایل ارز ترجیحی را برگزیدند.
در ابتدا ارز ترجیحی برای کلیه امور ارزی، تعریف شد، اما بعد فقط ۲۵ قلم کالا مشمول دریافت ارز ۴۲۰۰ تومانی شدند و در آخر هم لیست اقلام مشمول دریافت ارز ترجیحی کوچکتر و در نهایت محدود به ۷ گروه کالایی شامل «جو»، «ذرت»، «گندم»، «روغن خام»، «دارو»، «تجهیزات پزشکی» و «انواع دانههای روغنی (سویا)» شد؛ که از مبلغ ۱۴ میلیارد دلار به ۹ میلیارد دلار تقلیل یافت. زیرا وضعیت ارزی کشور خوب نبود.
بنابر صحبتهای شما دولت آقای روحانی در زمان خود بهترین سیاست را اجرا کرد که کاملا منطبق بر اضطرار بود، اما دولت باید میدانست که تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی به برخی، برای آنها رانت ایجاد میکند، چرا دولت وقت قادر نبود عوارض ناشی از آن سیاست را کنترل کند؟
باید بدانیم که هر سیاستی توسط هر دولتی به عنوان یک راهکار اتخاذ شود، قطعا پیامدها و عوارض خود را دارد مثل تجویز پزشک که هر دارویی تجویز کند، از عوارض برخوردار است که اجتناب ناپذیر است.
به دلیل عدم کنترل صحیح در ارز ۴۲۰۰ تومانی این عوارض برجسته شد و مخالفان این سیاست میگویند این سیاست از ابتدا درست نبوده است، درحالی که در شرایط اضطرار راهی جز برگزیدن این سیاست نبوده، دولت نمیتوانست کشور را رها کند تا هرفردی که هرچه میخواهد ببرد و افراد دیگر دستشان به کالایی نرسد
در واقع دولت زیرساختهای لازم را برای کنترل عوارض این سیاست نداشت، البته هیچ گاه عوارض سیاستی صفر هم نمیشود. اگر دولتی فکر کند سیاستی را اعمال میکند بدون عوارض، قطعا آن دولت سیاست گذاری را نفهمیده است؛ بنابراین توجیه، ارز ۴۲۰۰ تومانی این بود که ما در آخر جنگ اقتصادی هستیم و تحریمها گلوی ما را فشار میدهد که در آن شرایط اضطرار جنگی، ایجاب میکرد که آن سیاست برگزیده شود. حالا میگویند نرخ ارز باید آزاد شود، اما به نظر من دولت مردان شرایط اقتصادی را درک نکرده اند. الان باید عوارض این کار به حداقل برسد.
در حوزه ارز ترجیحی مهمترین عوارضی که پدید آمد این بود که کنترل صحیح اتفاق نیافتاد. دولت باید مسیر را درست تعریف میکرد از ابتدا که سفارش کالا داده میشود تا وقتی که در گمرکات است و وقتی مسیر حمل و نقل داخلی را طی میکند و به عمده و خرده فروش برسد و بعد دست مصرف کننده واقعی برسد این مسیر باید توسط دولت لایروبی و کنترل میشد. به دلیل عدم کنترل صحیح، این عوارض برجسته شد و مخالفان این سیاست میگویند این سیاست از ابتدا درست نبوده است، درحالی که در شرایط اضطرار راهی جز برگزیدن این سیاست نبوده، دولت نمیتوانست کشور را رها کند تا هرفردی که هرچه میخواهد ببرد و افراد دیگر دستشان به کالایی نرسد. جنگ ۸ ساله ما انتخاب بارز این سیاست بود و دولت انتخاب کرد توزیع کالاها را به سیستم کوپن ببرد، زیرا باید دولت کمک میکرد تا همه از میزان معینی برای ادامه حیات از کالاهای مشخصی برخوردار باشند در آن زمان دامنه کالاها حتی خیلی وسیعتر از امروز بود.
همه میدانیم که این سیاست در زمان جنگ هم عوارض داشت، مثلا کوپن فروشی.
بله دقیقا، هر سیاستی عوارض دارد و کوپن فروشی هم در آن زمان زیاد بود. اما آثار آن سیاست در برخورداری مردم از کالاها و خدمات مثبت بود حتی با عوارضی که داشت. سیاست گذار، سیاستی را انتخاب میکند که حاصل آن سیاست بر عوارضش بچربد. اما اگر آثار عوارض بر سیاست چربید یا دولت نتوانست سیاستِ خوب انتخاب کند یا آن سیاست را خوب اعمال کند. در مورد ارز ترجیحی، برداشت بنده این است که اتخاذش در آن برهه از زمان نادرست نبود، اما چگونگی اعمالش با مشکلات مواجه بود که آثار و پیامدهایش بر اصل سیاست چربید. این باعث شد مدعیانی پیدا کند تا این تصمیم را از اساس غلط بدانند. در صورتی که تصمیم از اساس غلط نبوده است.
دولت باید ببیند شرایط اضطرار وجود دارد یا خیر. دولت باید بگوید تا شرایط اضطرار است من از این قانون استفاده نمیکنم. مجلس هم هوشیارانه عمل کرده و مسئولیت این کار را برعهده نگرفته است. این نشان میدهد که این مسئله بسیار حساس است، وگرنه مجلس تصمیم میگرفت و به دولت تکلیف میکرد
حال با توجه به نظر شما آیا شرایط اضطرار هنوز پابرجاست؟ یعنی تنگناهای اقتصادی و تحریمها برداشته شده، فراوانی کالا وجود دارد، ارز کشور به اندازه نیاز اداره کشور در اختیار دولت است، آیا دولت میتواند ارز خود را برگرداند که الان به فکر حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی افتاده است؟
ببینید اگر دولت سیزدهم میبیند که همه این شرایط حاصل شده، صد البته درست که این سیاست را بردارد. ولی اگر این تنگناها کماکان وجود دارد منطقش به دنبال خودش است یعنی برداشتن چنین محدودیتی که قبلا ایجاد شده با وجود همان تنگناها چه معنی دارد؟! بنابراین هم مجلس و هم دولت این توجه هم هدفشان بوده و هم تاحدودی باید بیشتر باشد.
منظورتان چیست؟
نکته همینجاست! مجلس دولت را مکلف نکرده که ارز ترجیحی را بردارد. مجلس گفته که دولت میتواند یا اجازه دارد. یعنی هم میتواند و هم نمیتواند، اما به چه چیزی بستگی دارد؟ دولت باید ببیند شرایط اضطرار وجود دارد یا خیر. دولت باید بگوید تا شرایط اضطرار است من از این قانون استفاده نمیکنم. مجلس هم هوشیارانه عمل کرده و مسئولیت این کار را برعهده نگرفته است. این نشان میدهد که این مسئله بسیار حساس است، وگرنه مجلس تصمیم میگرفت و به دولت تکلیف میکرد. در بودجه ۱۴۰۱ مشروط کرد در صورت تثبیت قیمتها برابر با شهریور ۱۴۰۰، دولت بتواند آن را اجرا کند. چه فردی الان تضمین میکند که طبق قیمتهای شهریور ۱۴۰۰ بتوان این کار را انجام داد، حتی با وجود ارز ترجیحی؛ بدون ارز ترجیحی که اصلا معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد!
بنابراین برداشتن ارز ترجیحی پیامدهای زیادی دارد، الان به تعریف عامیانه توپ در زمین دولت است. مجلس نخواسته این توپ را در زمین خود نگه دارد که یقینا به فکر پیامدهای سیاسی این موضوع است. در نتیجه تصمیم حساسی است. شرایط اضطرارکماکان پابرجاست، در حال حاضر که فقط حرف حذف ارز ترجیحی شده افزایش قیمتها حتی در اقلامی که مشمول ارز ترجیحی هم نیستند، خود را نشان داده است. حتی پیاز، گوجه و خیار هم گرفتار شدند. به نظر من دولت باید خیلی عاقلانه و مقتدرانه حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی را اجرا نکند، بلکه چالشهای اساسی را برطرف کند، نه این که بچه را با تشت بیرون بیاندازد. گرفتاری اصلی در الزامات اجرایی بود نه اصل تصمیم، و این دولت هم میخواهد از کنارش عبور کند و صورت مسئله را پاک کند. در صورتی که انتظار این است تا دولت در اجرا دست افرادی که سوء استفاده میکنند را کوتاه کند.
چگونه؟
ببینید، دولت در این شرایط بخشی از ارز را برای کالاهای اساسی تخصیص خواهد داد حالا چه اعلام بکند و چه نکند؛ برای این که نمیتواند آثار روانی این موضوع را در بازار کنترل کند و سونامی که در افزایش قیمتها به وجود میآید قابل کنترل نیست. دولت باید به بازار آرامش دهد. این کار هم دستوری نمیشود.
معنی حذف ارز ترجیحی یعنی، ما امیدواریم برجام حل شود و ارز بیاید و مشکلات رفع شود این که همان اسمش را نیاورید شد! مگر در بنزین و انرژی سهمیه بندی صورت نگرفته، دولت هم پذیرفته و ادامه داده است، انتظار ما این بود که دولت در سایر کالاهای ضروری هم این سیاست را اعمال کند
بی پرده بگویم، افرادی که موافق برداشتن ارز ترجیحی هستند، دندان خود را برای ۹ یا ۱۴ میلیارد ارز تیز کرده بودند، این واقعیت قضیه است. یعنی فکر این بودند که مابهالتفاوت قیمت ارز ۴۲۰۰ تومانی تا ۲۳ هزار تومان را کجاها میتوان هزینه کرد. این افراد این ارز بلوکه شده را به هر نحوی در بخش دیگر استفاده خواهند کرد. پشت پرده قضیه این بود و روی پرده استدلالهایی آورده شده تا از این قضیه عبور شود. تا چه اندازه قیمتها میتواند بالا برود؟ الان میتوانید این موضوع را جوابگو باشید؟
اگر ارز ۴۲۰۰ حذف شود و کالاها هم گران شوند و هم با شکست مذاکرات برجام، کالاها کمبود پیدا کنند تورم وحشتناک ایجاد میشود. آثار اجتماعی و سیاسی آن چیست؟
خدا نکند ما دعا میکنیم که این اتفاق نیافتد.
ما هم دعا میکنیم، اما در معادلههای بین المللی هر واقعه امکان وقوع دارد، این یک واقعیت است دیگر نه؟
اما ادعای دولت این بود که بدون تکیه بر احیای برجام اقتصاد را اداره میکند. از نظر ما هم این کار بسیار خوب است که دولت اقتصاد کشور را به برجام پیوند نزند، اگر یک گنجشک در دست داشته باشید بهتر از آن است که ده گنجشک در هوا در اختیار شما نباشد؛ بنابراین سیاستهایی که اعمال میشود باید در راستای همین حرف باشد. یعنی ما محدودیتها را پذیرفتم. دیگر چرا میگویید ارز را آزاد کنید این که اثر روانی ایجاد میکند، این که با سیاست اعلامی شما همخوانی ندارد. معنی حذف ارز ترجیحی یعنی، ما امیدواریم برجام حل شود و ارز بیاید و مشکلات رفع شود این که همان اسمش را نیاورید شد! مگر در بنزین و انرژی سهمیه بندی صورت نگرفته، دولت هم پذیرفته و ادامه داده است، انتظار ما این بود که دولت در سایر کالاهای ضروری هم این سیاست را اعمال کند. الان اصطلاحی مد شده که میگویند مرغ، گوشت، روغن، و ماکارانی هم از سفره مردم پرید. دولت بگوید در این شرایط چگونه میخواهد حداقلهای اقلام اساسی را مهیا کند؟!
اما ادعای دولت سیزدهم این است که ارز ۴۲۰۰ را طوری حذف میکند که اثر تورمی نداشته باشد؟
در یک جمله بگویم که دوستان در دولت، اقتصاد ایران را نمیشناسند. اگر میشناختند چنین فرمایشی نمیکردند. الان کالا وارد شده، اما در گمرکات کشور گیر کرده آیا دولت مردان میدانند چنین مشکلی در اقتصاد کشور وجود دارد؟! و کالای اساسی که در سفره مردم باید باشد چندین ماه قوه قضائیه، مجریه و مقننه همه باید بریزند سر گمرک تا این مشکل را حل کنند؟ اگر میدانستید دیگر این حرفها چیست؟ گرفتاری ما با دولت مردان این است که اقتصاد ایران را نمیشناسند و باتوجه به این که شناختی در اقتصاد ندارند تصمیم گیری میکنند. بعد شرایط اضطرار را هم در لفظ به رسمیت میشناسند، اما در اجرا خلاف آن عمل میکنند. باید با شناخت کامل اقتصاد کشور خط و مشها با شرایط منطبق باشد. دولت کشور را با آزمون خطا اداره میکند که بسیار خطرناک است.
گرفتاری ما با دولتمردان این است که اقتصاد ایران را نمیشناسند و باتوجه به این که شناختی در اقتصاد ندارند تصمیم گیری میکنند. بعد شرایط اضطرار را هم در لفظ به رسمیت میشناسند، اما در اجرا خلاف آن عمل میکنند. باید با شناخت کامل اقتصاد کشور خط و مشها با شرایط منطبق باشد. دولت کشور را با آزمون خطا اداره میکند که بسیار خطرناک است
نتیجه حرفهای شما این است که عصر کنونی یک عصر پرچالش برای جمهوری اسلامی ایران است، ایران دشواریهای فراوانی را در این شرایط یدک میکشد، لاجرم نظام اقتصادی کشور باید اتخاذ یک نظام اقتصادی متناسب با این تحولات و چالشهای خاص باشد تا هم مقاوم علیه حملات و شوکهای اقتصادی و سیاسی بیرونی باشد وهم کارآمد در اداره معیشت جامعه باشد، آیت الله رئیسی این امر را با چه سیاستی میتواند پیش ببرد؟
قطعا یک محاسبهی دقیق در مورد میزان کالری مورد نیاز هر فرد وجود دارد که این محاسبات توسط دوستان وزارت بهداشت و درمان انجام میگیرد و مشخص است که میزان کالریها از چه کالاهایی قابل تأمین است. کالاها هم فهرست شدند. به فرض ۲۴۰۰ کالری در روز برای یک نفر لازم است که باید تأمین و تبدیل به انواع کالاها مانند نان، پنیر و… شود و در اختیار مصرف کننده قرار گیرد. بخشی از آن باید از تولید داخل تأمین شود و برخی هم از واردات. دولت باید بداند که چه مقدار دلار برای تامین مایحتاج ضروری مردم نیاز است و با ارز ترجیحی و با لایروبی مشکلات سرراه کالا را مستقیم به دست مصرف کننده برساند. دولت باید مطمئن باشد که سر راه، راهزنهای مختلفی نشسته اند، زیرا ارز تخصیصی از نظر آنها یک لقمه چرب و نرمی است که از هرجای آن بتوانند بکنند، قطعا میکنند. در این مسیر از چه راههایی باید استفاده کرد؟ معلوم است و تجربههای مختلفی وجود دارد که آدمهای آن هم کم و بیش زنده هستند و میتوانند کمک کنند. یک واقعیت مهم وجود دارد و آن این است که تهیه اقلام اساسی زندگی مردم بی برو برگشت باید تهیه شود. از طرف دیگر این که پول به دست مردم بدهند یکی از فاجعه بارترین کارهایی است که اتفاق میافتد. یعنی تورم و میزان نقدینگی به شدت افزایش مییابند و هیچ حاصلی هم برای تامین کالاهای اساسی ندارند، این تجربه شده است. موضوع مهم دیگر این است که باید بهبود فضای کسب و کار به شدت در دستور کار دولت قرار بگیرد.
حال سوال اینجاست که کمبود درآمد مردم و کمبود کالا با عدم مدیریت را دولت چگونه حل میکند؟ پیچیدگی در اقتصاد زیاد است؛ بنابراین دولت باید کالابرگ در اختیار مردم قرار دهد تا مردم در تامین مایحتاج اصلی زندگی دچار مشکل نشوند. در زمان جنگ اگر غیر از کوپن عمل میشد تورم سربه فلک میکشید و مردم هم با همه محدودیتهای جنگ از دریافت کالاها کم و بیش راضی بودند. دولت موظف است اجرای صحیح و دقیق با نظارت بر صحت اجرا را انجام دهد این وظیفه دولت است تا جنگ اقتصادی را مثل جنگ تحمیلی ۸ ساله پشت سر بگذاریم.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از سایت کارخانه دار، تاریخ انتشار:۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، کد خبر: ....... ، www.karkhanedar.com