روابط عمومی در حالت متداول باید کانال ارتباط و پیوند دهنده شهروندان و رسانه ها با سازمان باشد. لذا باید از قوی ترین و مسلط ترین نیروهای سازمانی در روابط عمومی ها استفاده شود. اما ملاحظه می گردد که عموما نیروهایی که از سایر بخش ها بنوعی کنار می روند، تمایلی به حضور در روابط عمومی پیدا نموده و یا به اجبار وارد این مسئولیت می شوند. متاسفانه در برخی موارد روابط عمومی ها بجای آنکه تریبون سازمان باشند و شاخص آن، تبدیل به قسمت بله قربان گو ، متمایل به سو استفادههای مالی با انواع فعالیت های مثلا آگاهی دهنده و تبلیغاتی،تهدید کننده رسانه ها ، بخش خبر باف و خبر ساز و مواردی همانند می شوند. حمیدرضا نصیری نژاد ، اقدام به مستند کردن برخی از تخلفات رایج در این بخش بر اساس تجارب خود را نموده است.
شعار سال: ۲۷ اردیبهشت ماه، روز ارتباطات و روابط عمومی است. من پیشتر قریب به ۵۰۰ روز در روابط عمومی یک شرکت فعالیت میکردم و حقیقتا میتوانم بگویم تجربه منحصر به فردی از حوزه روابط عمومی در آن جا دارم. با وجود این که همه عمر کاری من در ارتباط با روابط عمومی بوده است، افراد بسیار حرفه ای، توانا و قدرتمندی را در این حوزهها دیده ام و ارتباط کاری نزدیکی با مدیران و کارشناسان و مسئولان متعددی را در زمینه روابط عمومی تجربه کرده ام، اما تجربه حضور در آن شرکت حقیقتا ارزشمند بود.
بدون تردید میتوان از آن دوره به سیاق «ادب از که آموختی، از بی ادبان»، یک کتاب نوشت با عنوان «کارهایی که در روابط عمومی نباید انجام داد»، اما اینجا تنها به بخشهایی از آن اشاره میکنم. تاکید میکنم که آنچه میخوانید، تجربهای ناشی از مشاهدات با چشم غیرمسلح در همین شرکت بود و طبیعتا به سایر سازمانها قابل تعمیم نیست.
پاچه خواری، الزام اصلی روابط عمومی بود
در کشورهای جهان سوم، عموما پاچه خواری یک الزام سازمانی است و کسانی که توانایی چنین اقدامی را نداشته باشند، به شکست در فرایندهای اداری محکوم اند. آنچه من در آن دوره میدیدم، اما پاچه خواری عادی نبود، بلکه فراتر از همه مرزها بود. دویدن با سرعت زیاد به دنبال مدیر بالادستی، استفاده از عبارات تملق آمیزی، چون «هر طور شما صلاح میدانید» و «رئیس دستور فرمودند»، به یاد داشتن تاریخ تولد مدیر بالادستی و خرید هدیه از پول شرکت، از جمله این رفتارها بود. یادم هست مدیر بالادستی بچه دار شده و بود و مدیر روابط عمومی این موضوع را طی نامهای اداری به اطلاع عموم رسانده بود. بعد، این شائبه میان کارکنان پیش آمده بود که شاید خدا ناکرده مدیر مربوطه نازا بوده!
سوء استفاده مالی در قالب روابط عمومی
کمتر کسی است که نداند امکان سوء استفاده مالی در روابط عمومی بسیار زیاد است. به همین دلیل است که اغلب مدیران پاکدست روابط عمومی، در هزینه کردها خودشان را کنار میکشند. این یک رفتار کاملا حرفهای است، اما در شرکتی که من بودم شرایط کاملا متفاوت بود. در آنجا، هزینهها از محل روابط عمومی و حتی با امضای مدیر روابط عمومی انجام میشد، بدون آن که امکان دخل و تصرفی از سوی مدیر روابط عمومی در آن وجود داشته باشد.
اجرای کمپینهای تبلیغاتی میلیاردی، برگزاری همایشهایی با هزینههای گزاف و استفاده از حضور سلبریتیها به منظور پوشش اقدامات شرکت، هزینههای بسیاری برای شرکت میتراشید که مدیر بالادستی از همه آنها سهم میبرد، اما مدیر روابط عمومی فقط نقل و انتقال اسناد آن را انجام میداد.
کمیسیون معاملات، اسم رمز سوءاستفادههای مالی بود؛ جایی که اصلا وجود خارجی نداشت و تنها با چند امضای فرمالیته، پولهای میلیادری در آن جا به جا و پورسانتها تقسیم میشد.
تلاش برای بقا و ارتقا
در این شرکت، عمدتا سایه «اخراج» و «تعدیل» بر سر کارکنان روابط عمومی بود، به همین دلیل آنها تلاش میکردند به هر قیمتی شده، مدیر بالادستی را راضی نگه دارند. تماسهای گاه و بیگاه حتی تا پاسی از شب، ترددهای مکرر به اتاق مدیر به منظور اثبات حضور در سازمان و استفاده ابزاری از افراد برای نگهداشتن کیف و کت مدیران، تنها بخشی از این تلاشها بود.
تهدید رسانه
رسانهها در این سازمان یک تهدید همیشگی محسوب میشدند. به هیچ عنوان هیچ کدام از اهالی رسانه حق نداشتند وارد سازمان شوند و یا این که با مدیران آن ارتباط بگیرند. این دیدگاه در میان مدیر روابط عمومی وجود داشت که «به رسانه چه ارتباطی دارد ما در شرکت چه میکنیم؟» انتشار هر گونه خبر منفی درباره شرکت، با تهدید جدی و شکایت مواجه میشد، گرچه همه این شکایتها هم به قرار منع تعقیب منتهی میشد.
خبرسازی
ساخت خبرهای دروغین، شگرد روابط عمومی این شرکت بود. انتشار اخباری که قابل صحت سنجی نبود مانند افزایش شاخصهای عملکردی، یکی از مهمترین فعالیتهای روابط عمومی این شرکت بود.
اطاعت محض از مدیران بالادستی
جریان اطاعت از مدیر بالادستی، گاه در این شرکت به شرایط بسیار مشمئز کنندهای میرسید. به خاطر دارم که یک بار، طرح طبقه بندی شبکه فروش در شرکت اجرا شده و عنوان Ranking بر آن گذاشته شده بود. مدیرعامل بیسواد و فرتوت شرکت که از خواندن این عبارت هم عاجز بود، خواسته بود که معادل فارسی آن را برایش بنویسند. روابط عمومی از کلمه «رنکینگ» در متن سخنرانی استفاده کرده بود، در حالی که مدیرعامل آن را «رنگینک» میخواند، چون تصور میکرد این عبارت معادل تخصیص رنگهای مختلف به هر طبقه از شبکه فروش است!
جالب آنجا بود که مدیر روابط عمومی به عنوان مشاور مدیرعامل، حتی جرات نمیکرد این غلط فاحش را به او یادآوری کند و ترجیح میداد همین رویه را ادامه دهد.
آنچه گفتم تنها بخشی از شرایط غیرقابل تحملی بود که دیدم و اکنون خوشحالم که سالهاست که به روایت فساد در آن شرکت مشغولم، در حالی که شنیده ام همان مدیر بالادستی روابط عمومی، به زودی قرار است به عنوان مدیرعامل آن شرکت منصوب شود!
حمیدرضا نصیری نژاد
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از پایگاه خبری خرد و کلان، تاریخ انتشار:۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، کد خبر: ۱۶۳۱۳، www.khorokalan.ir