حسن سبحانی گفت: توافق هسته ای، حداکثر یک مُسکنی است که برای کوتاه مدت میتواند نرخ تخریب در اقتصاد ایران را کاهش دهد. به عبارت دیگر بروز مشکلات جدیدتر را به تاخیر بیاندازد. توافق برجامی به کشور فرصتی میدهد که با تامل و تدبیر بهتری با مشکلات مواجه شود. بعنوان مثال اگر در نبود توافق برای ما هر روز یک مشکل و مسئله جدید پیش میآید که بخشی از ذهن و امکانات مقامات و کشور باید صرف پرداختن به آن شود با توافق ممکن است هر چهار روز یک بار یک مشکل پیش آید و این فرصت خیلی خوبی بشمار میآید که متاثر از آن با تامل بایسته تری به مشکلات نگاه کرد و راه حل غیرمنفعلانه تری برای آن تدبیر نمود.
شعار سال: حال اقتصاد خوب نیست و هر کارشناس اقتصادی و مسئولی برای برون رفت از وضعیت فعلی این روزها برجام را گره گشا و حتی شاه کلید حل مشکلات میدانند. آیا توافق هستهای میتواند به این اقتصاد رونق بدهد؟ برجام چه مشکلاتی را رفع میکند و اولویتها چرا مد نظر قرار نمیگیرند؟
در همین باره خبرنگار بازار با «حسن سبحانی» استاد دانشگاه و مدیر گروه آموزشی اقتصاد اسلامی، پولی و مالی دانشگاه تهران به گفتگو پرداخته است:
*اگر پرونده هسته ایی به نتیجه برسد و توافق حاصل شود چه تاثیراتی در اقتصاد میگذارد؟ با توجه به اینکه بدنه اقتصاد ما بدنه بیماری است و آیا قابلیت شوکی بنام توافق هسته ایی را دارد؟
باید دید از برجام در بُعد اقتصادی چه توقعاتی میرود و برای اینکه به این سوال جواب دهیم باید ببینیم وضعیت موجود که برجام دنبال حل و یا تخفیف آن است چه مشکلاتی را برای اقتصاد ایران فراهم کرده است که ما انتظار داریم با توافق، آن مشکلات برطرف شوند.
در حال حاضر کشور دارای مشکلات ذهنی و عینی در اقتصاد که متاسفانه در جامعه نیز رخنه کرده است. مشکل عینی روابط اقتصادی کشور با بیرون به گونهای است که نمیتوانیم کالا یا خدمت بفروشیم و بخریم و اگر میفروشیم نمیتوانیم پول آن را از مناسبات رسمی بین المللی برگردانیم. این پدیده با توجه به اینکه ما به ارز معطوف به مبادلات کالاها و خدمات برای اداره و توسعه کشور احتیاج داریم کشور را به درد سر انداخته است. بدیهی است انتظار میرود که مشکلات مربوط به فروش و خرید و روابط پولی مرتبط از طریق توافق احتمالی حل و فصل شود.
مشکل ذهنی که متاثر از این مسئله عینی شکل گرفته و در گذر زمان نیز تکوین یافته، احساس سرمایه گذاران و به تبع آنها فعالان اقتصادی و تودههای مردم مبنی بر اینکه تا توافقی در این حد انجام نشود امید به آینده و بهبود در شرایط اقتصادی کم است. حتی میتوان گفت شفاف نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد؛ لذا سرمایه گذاری در بازار حقیقی یعنی بازاری که کالا و خدمات تولید میکند مقرون به صرفه ادراک نمیشود.
از این جهت به ذهنشان میرسد زرنگی این است که هرکسی به نحوی کلاه خودش را در این آشفته بازار نگه دارد و منابع خودش را در جایی سرمایه گذاری کند که بازده آن زیاد باشد و در کوتاه مدت برگردد.
البته از نظر فعالان اقتصادی، سرمایه گذار خارجی با نبود توافق، ریسک سرمایه گذاری در ایران بالا ارزیابی میشود وبه تبع انگیزهای برای سرمایه گذاری در اینجا ندارند. البته امکان عمل آن هم مقدور نیست لذا واردات سرمایه، واردات تکنولوژی و نیروی کار متخصص نیز کم میشوند. اگر توافقی صورت گیرد این دو مشکل به سمت کم رنگ شدن میرود و این مهم به نحوی امکان جنب و جوش اقتصادی را فراهم میکند. در این میان اگر مردم و مقامات کشور هم با درایت، تدبیر و دور اندیشی عمل کنند. زمینهای برای رونق اقتصادی که امکان آن را توافق سامان میدهد، فراهم میشود و به تدریج نیز محقق میگردد.
*اشاره کردید که مشکلات کمرنگ میشود، یعنی ما نیاز به یک مدیریتی داریم که بتوانیم بحث سرمایه گذاری و واردات را جذب کنیم. با توجه به وضعیتی که در اقتصاد داریم آیا مدیریت اقتصادی وجود دارد که بتوانیم سرمایه گذار جذب کنیم؟
بگذارید بخش اول صحبتم را اینطور تمام کنم. توافق هسته ای، حداکثر یک مُسکنی است که برای کوتاه مدت میتواند نرخ تخریب در اقتصاد ایران را کاهش دهد. به عبارت دیگر بروز مشکلات جدیدتر را به تاخیر بیاندازد. توافق برجامی به کشور فرصتی میدهد که با تامل و تدبیر بهتری با مشکلات مواجه شود. بعنوان مثال اگر در نبود توافق برای ما هر روز یک مشکل و مسئله جدید پیش میآید که بخشی از ذهن و امکانات مقامات و کشور باید صرف پرداختن به آن شود با توافق ممکن است هر چهار روز یک بار یک مشکل پیش آید و این فرصت خیلی خوبی بشمار میآید که متاثر از آن با تامل بایسته تری به مشکلات نگاه کرد و راه حل غیرمنفعلانه تری برای آن تدبیر نمود.
استفاده از مهلت یا فرصتی که این مُسکن به اقتصاد ایران میدهد بستگی به مدیریت منابع و اولویتهایی دارد که کشور برای خود در نظر گرفته است. بستگی به سیاستهای کشور و البته به یک فداکاری سیاسی دارد مبنی بر اینکه از گشایش ناشی از مُسکن توافق، کسی به نفع اهداف سیاسی خودش استفاده نکند. این به آن معناست که اگر میخواهیم از آن به نفع اهداف و تبلیغات سیاسی استفاده کنیم این دیگر درایت و تدبیر نیست و دسترسی به امکانات را خیلی زود و بدون لحاظ اولویتها هدر خواهد داد.
اینها پیش نیاز حرکت به سمت بهبود است، ولی اینکه این پیش نیاز وجود دارد یا ندارد، نمیتوان کاملا تایید و یا رد کرد. یعنی نمیتوان مدعی شد که به محض اینکه توافق صورت گرفت همه سرجای خودشان هستند و میتوانند به خوبی تصمیم بگیرند.
موارد مشابه گذشته به ما نشان میدهد اینگونه نبوده است. از آنجا که هر جامعه و هر تصمیمی همیشه وامدار به گذشته خودش است. حتی اگر مدیریت خوبی هم اعمال شود باز هم باید با احتیاط بسیار با موضوع مواجه شد. توافق برجام فقط میتواند مهلتی به اقتصاد ایران بدهد که نرخ رشد تخریب را در خودش کم کند و به تعویق بیاندازد و البته این فرصت کم اهمیتی نیست.
* در حال حاضر چه چیزی نیاز است تا اقتصاد ما نجات پیدا کند؟
اقتصاد احتیاج به کار و تلاش دارد. تاریخ اقتصاد دنیا را که نگاه کنید، میبینید کسانی پیشرفت کردند که تلاش و کار کردند. در یک زمانی ممکن است اینکار یدی و فیزیکی بوده باشد و در دورههای پیشرفتهتر ذهنی، فکری و تکنولوژیکی شده باشد. به لحاظ جامعه شناسی اتفاقی که برای ما در ۳۰ سال گذشته افتاده این است که، چون امکان کار و تولید آنطور که عمده افراد دوست داشته اند برایشان فراهم نبوده در نتیجه بسیاری از افراد به درآمدهای غیر متناسب با کاری که میکنند عادت کرده اند. بعضی افراد درآمدهایی دارند که اصولا با سابقه، کار و تحصیلاتی و تجربیاتی که دارند، نمیخواند. افراد فراوانی هم هستند که مطلقا درآمدی ندارند.
کار کردن در جامعه ما یک ضد ارزش است. هر شخصی که خیلی کار کند او را به تراکتور تشبیه میکنند. زرنگی به معنای از زیر کار در رفتن از ویژگیهای جامعه شناسی اقتصادی ما بشمار میآید. طی کردن راه صد ساله را یک شبه آن هم با کمترین زحمت، در ذهنیت این جامعه نشسته است و تا این ذهنیت وجود دارد هر قدر هم امکانات ارزی داشته باشید، نمیتوانید حرکت کنید.
جامعه باید مستمرا کار و تولید کند و درآمدهایش متناسب با تلاش باشد. مقولهای که متاسفانه در جامعه ما پر رنگ نیست و به وجود آمدن آن هم زمان میبرد. به عبارت دیگر کم کاری و تولید اندک برای جامعه فرهنگ شده است. بنابراین، یکی از مواردی که باید راهبردی و در افقهای دور به آن فکر کرد تلاش برای تربیت نسلی است که در آن کار به تدریج ارزش دانسته شود.
*در کوتاه مدت چطور؟
بله! مسئله اولویتهاست. منابع در هر کشوری محدود است چه تحریم باشد چه نباشد و لذا نمیتواند در آن واحد به همه چیز بپردازد. پرداختن به همه چیز (یعنی اولویت دار بودن همه چیز) به معنای بی اولویت بودن همه چیز است. کشور باید ببینید در یک افق تعریف شده ای، چه اقداماتی اولویت دارد. اولویتهایی که باید به گونهای انتخاب شوند که بعد از محقق شدن، پلههایی برای اولویتهای بعدی محسوب شوند تا نیروی انسانی و منابع صرف اولویتها شوند. بنابراین، بازنگری در اولویتها یک بحث دیگری است که باید اتفاق بیفتد.
* یعنی مهمترین مشکلی که در اقتصاد داریم نداشتن اولویت است؟
باید گفت از کثرت اولویت دچار مشکل شده است. در برنامههایی که به توسعه معروف هستند بعضی وقتها ممکن است هزار یا هزار و دویست حکم اولویتی پیدا کنید. وقتی شما با هزار و دویست حکم مواجه میشوید در واقع هیچ حکمی در اولویت نیست. البته نظام پولی کشور که همیشه پاشنه آشیل اقتصاد ایران بوده متناسب با شرایط کشور باید اصلاح شود. بدیهی است منظور من، اصلاح نظام پولی که مصطلح است، نیست. ولی تا تلقی کشور از پول در یک هیات عالمانه و با سواد مشخص نشود مسئله بانکداری حل نمیشود. به دلیل اینکه موضوع بانک پول است.
در حال حاضر بازارهای مالی خیلی فعال و بازارهای حقیقی در رکود هستند. یعنی نرخ رشد اقتصاد ایران در دهه گذشته نیم یا ۰/۴ درصد بود و الان ممکن است ۳ یا ۴ درصد شده باشد، ولی در بازار مالی نرخ سود، نرخ افزایش ارز و نرخ سهامی که گاهی خرید و فروش میشود تا ۵۰ یا ۴۰ درصد بالا و پایین میآید. رونق و درآمد از نظر آنهایی که اقتصاد را در زرنگی و نه در تولید جستجو میکنند در بازارهای مالی است نه در بازارهایی که باید سرمایه گذاری کنند و برای آن زحمت کشیده شود تا کارخانه محصول بیرون دهد یا مزرعه محصول دهد. راه این است که باید رابطه مبادله بین بازارهای مالی و بازارهای حقیقی به نفع بازارهای حقیقی تغییر کند. شاید این «باید» خیلی باید سختی باشد و به زمان طولانی نیاز دارد. ما بیش از ۳۰ سال است که دچار این گرفتاری هستیم. طبیعی است که یکدفعه نمیتوانیم خودمان را تغییر دهیم، ولی میتوانیم آسیب شناسی کنیم و تغییر جهت دهیم.
* چالشهایی که نظام پولی کشور در اقتصاد ما به وجود آورده چه چالشهایی بوده است؟
وقتی وجود پول میتواند معنادار باشد که با تولید متناسب باشد. اگر شما پول را بدون تناسب با این مجموعه به وجود آورید میزان بالای پول برای شما تورم به دنبال دارد، چون امکان خرید وجود دارد. ولی کالایی متناسب با آن به وجود نیامده است. تورم بالای ۲۰ درصد در ۳۰ سال گذشته ثمره همین ویژگی است. بنابراین، رفتن به سمت بانکداری خصوصی که نشانه نشناختن پول و بانک بود متاسفانه امکان تولید پول را به بانکدار داده است. بانکداری که دغدغه ندارد پولی که تولید میکند آیا کالا و خدمتی به ازای آن به وجود میآید یا نمیآید؟
او میخواهد وام بدهد و بهره بگیرد و برایش مقولههای کلان اقتصادی مهم نیست. فقط برای او اصل پول و فرع آن مهم است و تضمین میگیرد که این پول برگردد؛ لذا بانک پول را تولید میکند. یکی از مسائلی که رخ داده این است که به تولید پول امکان مانور داده شده در حالی که از بازار حقیقی امکان فعالیت سلب شده است.
*چه کسی یا چه نهادی اینجا مقصر است؟
بانک مرکزی هماهنگ کننده نظام پولی کشور است و مسئولیت اصلی با او است.
*فکر نمیکنید به دلیل این باشد که دولتها در بانک مرکزی دخالت و تصرف داشتند و برای همین امر است که بانک مرکزی نتوانسته نقش اصلی خود را ایفا کند و باعث بهم ریختگی اقتصاد شود؟
اگر بخواهیم باانصاف صحبت کنیم باید گفت آنچه موجب شد که از ناحیه پول، اقتصاد رونق پیدا نکند، سیاستهای بانک مرکزی بود.
*همه بر این باور هستند که اگر بانک مرکزی ما مستقل نیست به دلیل ورود دولت و استقراضهای دولت از بانک مرکزی است.
من حقیقتا برای بانک مرکزی استقلال قائل نیستم. استقلال یک دستور نیست بلکه استقلال یک وضعیت است. اگر اقتصاد خوب اداره شود و تولید داشته باشد و مالیاتی که از تولید گرفته میشود هزینههای دولتها را تامین کند هیچ دولتی سراغ بانک مرکزی نمیرود. دولت از آن جهت سراغ بانک مرکزی میرود که با کمبود منابع مواجه میشود. راه آن نیست که به دولت بگویید بانک مرکزی از تو مستقل است. راه آن است که اقتصاد بازارهای حقیقی تقویت و تقویت شود.
چرا بانکهای مرکزی کشورهای غربی و پیشرفته، مستقل هستند؟ اینطور نیست که نوشته باشند مستقل باشند. بلکه اقتصاد آنها خوب کار میکند و با آن مالیاتهایی که میگیرند هزینههای دولت را تامین میکنند؛ لذا موضوعیت ندارد که دولت به بانک مرکزی رجوع کند. برای همین میگویم بعضی از چیزها دستوری نیست تا اقتصاد شما راه نیفتد و مالیات از محل درآمد، کشور را اداره نکند بارها و بارها هم که از استقلال بگویید اتفاقی نمیافتد ... وقتی کشور گرفتاری مالی دارد استقلال معنا ندارد. استقلال بانک مرکزی تابعی از بهبود اوضاع اقتصادی کشور است. هرقدر این دومی بهتر شود به تدریج آن اولی هم حاصل میشود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از تحلیل بازار، تاریخ انتشار:۲۰ شهریور ۱۴۰۱، کدخبر: ۱۷۴۲۹۰، www.tahlilbazaar.com