پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۷۰۴۸
تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۷
معلم از رفتارهای جامعه ای می نالد که همه ی اجتماع شاگردان خودش بوده اند. مردم کوچه و خیابانی که از عملکرد نماینده شان در فلان جا خون گریه می کنند که خود به او رای داده اند، بیمار از نحوه درمان پزشکی نالان است که قبل از مراجعه به وی در موردش تحقیق نکرده

شعار سال: چه کسی جرات دارد بگوید "من” هم مقصر قسمتی از مشکلات موجود اجتماعی ام و این ماجرا یکی از مهمترین چالش های موجود در فرهنگمان است. جایی که بسیاری از ما مردم ایران زمین گله مند از مسائلی هستیم که این روزها برکسی پوشیده نیست. گلایه از برخی نحوه عملکردها، معضلات اقتصادی، مشکلات معاش، ناهنجاری های ریز و درشت اجتماعی و هزار درد بی درمان دیگر که به مدد رشد تکنولوژی ارتباطات، نقطه نظراتمان را در فضاهای مختلف مانند فضای مجازی نیز به اشتراک می گذاریم و به زبان مشترک و همگنی رسیده ایم که البته موضوع بحث ما چیز دیگریست.

اما آنچه امروزه شاهد آنیم رونق روزافزون بازار نق زدن های بی پایان بیشتر اقشار از مردم گرفته تا مسئولین کشور است. مردم از بقال، چقال،معلم، پزشک و لحاف دوز همچنین مسئولین از روسای جمهور گرفته تا وزرا، نمایندگان مجلس، مسئولین استانی و فلان کارشناس و کارگر که هرکدام به فراخور تریبون های رسمی و غیر رسمی که در اختیارشان است با بگو مگوهای مستمر گوشه ای از این بازار معنا دار را به خود اختصاص داده اند.

حال آنچه قرار است در این یادداشت کوتاه به آن بپردازیم تنها تلنگری بر رواج کهنه عادت زشت اجتماعی است که هر کس در هر موقعیتی ” خود را یک و مابقی اعضای جامعه را صفر بداند ” تنها خود را محق گله گذاری دانسته و از هرآنچه در پیرامونش وجود دارد اصطلاحا ” طلب کار” باشد. همه چیز را برای خود، نگاه عامرانه به دیگران و مهمتر از همه آنکه این امر بر او مشتبه گردد که خود مبرا از قانون اما رعایت قوانین برای دیگران واجب است که متاسفانه چنین بیماری اجتماعی در کالبد اجتماع ما وجود دارد و میتوان از آن به عنوان "خود تروریسمی در جامعه ” نام برد که متاستازهای این مرض به بسیاری از بافت های دیگر سرایت کرده است.

در ادامه بحث آن است که با روند کنونی، گویا قرنها زمان لازم باشد که قوم ایرانیمان به دگردیسی های مثبت فرهنگی در باورهای اجتماعی خود نائل گردد. تغییر در باورهای فراوان که یکی از مهمترین موارد، آنست که با جان و دل خود و به دور از شعارهای بی پایان و قبل از همه قبول کنیم که "رعایت قانون لطف به جامعه نیست بلکه وظیفه ذاتی ماست” و این ” تنها ” گام نخست است. گامی نخست و بسیار لازم که مانند خیلی موارد دیگر، در نق زدن هایمان له شده و تنها در حد حرف باقی مانده است.جایی که از همین دست رفتارهای ناصحیح می توان به این نکته اشاره نمود که ما قومی هستیم که علیرغم شعارهای وسیعی که با خود به یدک می کشیم هنوز نمی دانیم همان شخصی که از نحوه عملکردش ناراضی نشان می دهیم به نوعی آئینه ی تمام قد از رفتارهای اجتماعی خودمان است. اگر از عملکرد پلیس در نوشتن برگ جریمه سنگین گله داریم باید قبول کنیم تا تخلفی نباشد هیچ پلیسی در حالت معمول قادر به نوشتن آن برگه نیست و اگر از کثیفی شهر می نالیم نیز یادمان باشد اگر خودمان زباله ای در خیابان نیانداخته باشیم اولا یکی از ما شهروندان مرتکب چنین رفتار زشتی شده و ثانیا کمی بیاندیشم آیا ما قسمتی از زندگی آن رفتگر را تحث تاثیر قرار نداده باشیم که وی در انجام وظایفش ضعیف عمل کرده باشد. آیا او مواجب کامل خود را متناسب با زحماتش دریافت نموده و بقیه ماجرا که فرصت واکاوی آن نیست.

معلم از رفتارهای جامعه ای می نالد که همه ی اجتماع شاگردان خودش بوده اند. مردم کوچه و خیابانی که از عملکرد نماینده شان در فلان جا خون گریه می کنند که خود به او رای داده اند. بیمار از نحوه درمان پزشکی نالان است که قبل از مراجعه به وی در حالت غیر اورژانس در موردش تحقیق نکرده و یا خودش از پروسه ” پزشک گزینی ” کم اطلاع است. پرستاری که از شلوغی بیمارستان،سختی کار و حقوق اندک نق می زند در حالیکه کسی برای انتخاب شغل پرستاری برای وی دعوتنامه ارسال نکرده است. خودمان به رانندگی بین خطوط اهیمت نمی دهیم اما دائما از ترافیک سنگین معابر غر می زنیم. ازبیکاری و مشکلات اشتغال جوانان حرف می زنیم اما حاضر نیستیم جنس ایرانی خریداری کنیم و باز هزار درد بی درمان دیگر که فرصت برشمردن مصادیق آن در این زمان نمی گنجد.

اما سوی دیگر، ماجرایی وجود دارد که کار را دشوارتر کرده است. درد آنجاست که جامعه پذیرای آن نیست پلیسی او را جریمه کند که خود حین سبقت گرفتن از خودروی مجاورش از چراغ راهنما استفاده نکند. جامعه نمی پذیرد برای رونق بخش اشتغال، جنس وطنی را خریداری کند که مالکان صنایع آن دهها سال از اعتماد خریداران سوء استفاده کرده و برای بهبود کیفیت تولیدات تلاش آنچنانی نکرده باشند. تولید کننده ای که حرفش آن است با توجه به سود کمرشکن بانک ها، قادر به بهبود کیفیت و رقابت با رقبای خارجی نیست و باز به همان آقا معلمی می رسیم که عنوان می دارد شاگرد نجومی بگیرش همه ی درسها را از یاد برده و شاید دل و دماغی برای شاگردان جدیدالورودش نداشته باشد که اینگونه مصادیق نیز می بایست در محاسبات لحاظ گردد.

در ادامه اینجاست که ” لفظ به من چه ” در جامعه قوت می گیرد، دهان به دهان می شود و این هم سم مهلکی در روابط اجتماعی است که از آن می توان بهستون پنجم خود تروریسمی ” نام برد. لفظ خطرناک ” به من چه ” که زائیده ی واکنش های بسیاری از مردم به کنش های فوق است و نتیجه آن می شود که در برخی امور اجتماعی رو به ناکجا آباد حرکت کنیم و پاسخ این پرسش که در ذهنمان متبادر گردیده را جویا شویم که آن فرهنگ و قدمت چند هزار ساله ای که مدام از آن دم می زنیم کجاست و چرا به دادمان نمی رسد و سوال استراتژیک تر آنکه داشتم داشتم مهم است یا دارم دارم؟

به نظر می رسد پاسخ عاقلانه آن باشد که ما محکوم به آنیم فارغ از تمام این واگویه ها، شخص خودمان یک شهروند قانونمند و دارای خسایس انسانی باشیم و دیگر هیچ.اینجاست که بنده نیز به عنوان یک روزنامه نگار باید بدانم گرچه براساس قانون تنها قشر جامعه هستم که برشمردن و واگویه کردن مشکلات و معضلات، قسمتی از وظایف ذاتی من است اما بنده نیز باید آگاه باشم چنین حقی برایم وجود ندارد که تنها شعار بدهم و حرف بزنم بلکه به عنوان یک شهروند وظیفه دارم به معنای کامل کلمه، انسان قانونمند و منضبطی باشم و رعایت قانون را تنها برای دیگران ملزم ندانم.به شکلی که نمونه معاصر چنین تجربه متمدنی در فرهنگ ایرانی ما وجود دارد که مردم بدون شعار تنها به وظایف خود عمل نمودند و در حماسه هشت سال دفاع مقدس این مدل متمدن ایرانی را به دنیا معرفی نمودند. فرهنگ دفاع و داستان مفصلی که اکنون استفاده شاید و بایدی از گنجینه های فرهنگی،جامعه شناسی و مردم شناسی آن نگردیده و به هر دلیلی از ذخایر و تجارب فرهنگی آن در امور لجام گسیخته ی امروز بهره لازم برده نمی شود.

قدر مسلم آن است با توجه به روند کند موجود، قرنها زمان لازم است ما ایرانیان به این نقطه از باور اجتماعی برسیم که مسئولین این کشور نیز از دیگر کرات آسمانی به میانمان نیامده اند چه بسا اگر ما هم وزیر و وکیل شویم همه چیز را برای خود و خانواده مان بخواهیم و قانون را هم تنها برای اقشار ضعیف جامعه لازم الاجرا بدانیم. اما در هر صورت باید به این تربیت برسیم که سفسطه گری، بهانه تراشی ،شعار دادن، بازی با کلمات و شکستن قانون به بهانه ی قانون شکنی دیگران، هرگز به جایی نخواهیم رسید و چنانچه به هربهانه ای شهروند منضبطی نباشیم پریشانی های کوچک و بزرگ آن به شخص خودمان بازخورد خواهد نمود. به عبارت ساده تر مجموع من ها، ما را ساخته ایم و اگر دارای مشکلیم این من هاست که مقصریم و نکته نگران کننده آنکه ادامه چنین روندی می تواند به ” خود تروریسمی ” جامعه دامن بزند که مهمات مبارزه با آن دست تک تک خودمان است و این شکل از تروریسم شاید خطرناکترین نوع آن برای هر قوم و ملتی باشد.

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری بین المللی کاسپین، تاریخ 2 اسفند 95، کد مطلب: 194558: www.caspress.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین