«محمد سروش محلاتی»:
«محمد سروش محلاتی» مدرس حوزه علمیه در پنجمین نشستهای «بررسی حقوق انسان در قرآن» که با عنوان «حق شهروندان در برخورداری از رفاه» پنجشنبه ۲۳ اسفند مصادف با دوازدهم ماه مبارک رمضان در خانه موزه دکتر بهشتی برگزار شد ، بیان داشت که «برخی میگویند اگر مردم دیندار و گرسنه باشند، بهتر است از این که در رفاه و بیدین باشند. اما اگر کسی ذرهای اسلام را فهمیده باشد، میداند وقتی نیاز مادی مردم تامین نشود، معنویت و دین هم تامین نمیشود.» .بعد از انقلاب اسلامی، اعلامیه جهانی حقوق بشر را با مبانی اسلام تطبیق دادند. مرحوم علامه جعفری که مسئول این پروژه بود، در مورد این بخش از بیانیه حقوق بشر تصریح کرد که اسلام هم این حق را به رسمیت می شناسد و در مورد حق رفاه، تفاوتی بین دیدگاه اسلام و اعلامیه حقوق بشر وجود ندارد. در اوایل انقلاب البته گروهی با رفاه مشکل داشتند و آن را مغایر معنویت میدانستند و با افرادی مثل مرحوم هاشمی و شهیدان بهشتی و مطهری که رفاه را مشروع می دانستند و از حق رفاه مردم دفاع می کردند، مقابله میکردند.امیرمومنان در اواخر حکومت پنج ساله خود در کوفه که بیشترش به جنگ گذشت فرمود: در کوفه کسی زندگی نمیکند مگر به خوشی و رفاه و پایینترین افراد جامعه هم غذا و مسکن شان تامین است و هم آب آشامیدنی شان.از نظر فقهی دولت و حکومت در صورت ترک فعل و عدم انجام وظیفهاش ضامن است، مثلا اگر بودجه راهسازی و دارو تامین نشود، دولت ضامن است. آیت الله سیستانی در قاعده لاضرر میفرماید: دولت در وظایفش ضامن است و اگر ضرری به خاطر ترک فعلش به مردم برسد، ضامن ضررها است؛ یعنی وقتی بودجه وظایف اصلی حکومت خرج مسائل دیگر میشود و به مردم بخاطر ترک فعل ضرر برسد، دولت ضامن ضرر شهروندان است.
علی کرباسیزاده استاد دانشگاه اصفهان:
بعد از سخنرانی هانری کربن در حدود سال ۱۳۵۵ و به کاربردن واژه مکتب فلسفی اصفهان، کسانی، چون ایزوتسور، همایی، سیدحسین نصر و جلال آشتیانی و ... دنبال عنوان و تیتر برای محتواهای مشترک خود بودند لذا از این واژه استفاده کردند. پیشینه مکتب فلسفی اصفهان به سدههای چهارم و پنجم هجری بازگشت دارد، ولی استفاده از تعبیر فلسفه اصفهان در قرن دهم و یازدهم در دروه صفویه رواج داشته است. وجوه برجسته مکتب فلسفه در اصفهان پاسخ به تعارضات اجتماعی فرهنگی دوره صفویه بود و کسی مانند ابنرشد نتوانست دین و فلسفه و فقه و حکمت را در وجود خودش یکی کند، ولی در مکتب اصفهان این واقعیت رخ داد و فلسفه رویکرد جامعی پیدا کرد که با روایات، عرفان و فقه همراه شد. وقتی واژه مکتب اصفهان به کار میرود در دل آن حدود ۵ یا ۶ مدرسه فکری وجود دارد که از جمله مدرسه ایمانیه شیخ بهایی است؛ او به معنای فنی کلمه حتی یک رساله در فلسفه ندارد، ولی معنویت، حکمت و عرفان در تمامی آثار او موج میزند. شیخ بهایی حکمت و عرفان و فقه و حدیث را در وجود خودش یکی کرد و از ویژگیهای مکتب اصفهان که او را از دیگران جدا میکند همین مسئله است.
تحلیلی بر میدان نیروی علم، دین ، خرافات:
موج چهارم شناخت بشری (ترکیب علم و دین) آغاز شده است( بعد از گذر از سه موج شناختی خرافات محوری، دین محوری، علم محوری).در این موج، نه می توان روایات را مبنای شناخت قرار داد و نه می توان منکر واقعیات خارج از یافته های علمی کنونی شد. دین و علم با رویکرد پارادایم محور و با تاکید بر اشتراکات به یکدیگر نزدیک شده و حوزه های اختلافی آنها، مبنای ماموریت های پژوهش و مصداق یابی قرار می گیرد. مطلق گرایی بی بنیاد و بی مصداق ، تعصب گرایی سنت پایه ، نگاه اتمیسیم و مجرد به یافته ها و حقایق ، اثبات گرایی حداکثری و غیره ، کنار رفته و نگاهی پدیدارشناسانه ، چند وجهی و چند سطحی و محدوده دار، جایگزین آنها می شود. حرکت بشر با دو بال تعلیم و تربیت آغاز شده و پرورش انسان های شایسته، بستر را برای تمدن سازی ، فراهم می کند. متن زیر با رویکردی انتقادی به تعصیب و تسلب گرایی اشاره داشته ( تاکیدات موج دومی) و با رویکرد مثلا علمی( موج سومی) قصد پاسخگویی بدان وجود دارد که هر دو مورد ، قابل نقد است.
تحلیل امیر حسین ساکت استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی:
از جمله سوالات تشکیکی مطرح در شرایط حاضر، قیاس مع الفارق کلیسای قرون وسطی با شرایط روحانیون حاضر و قرون وسطی اسلامی نامیدن شرایط کنونی است. سوال این است که آیا این مشابهت پنداری درست است یا غلط؟ دکتر امیرحسین ساکت، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی ، با تحلیل نسبتا قوی، این مشابه پنداری را رد می کند و معتقد است که یک مسلمان در تمام عمر از یک روحانی بینیاز است اما در مسیحیت بدون یک کشیش شما نمیتوانید مومن باشید.در نظام کلیسا یک سلسله مراتب کشیش ،پتروس، مسیح و خداوند وجود دارد در حالی که در جامعه شیعی با چهارگانه عقل ، اجماع، سنت و کتاب مواجه هستیم و اجتهاد مبتنی بر فقه پویا ، خروج از بن بست ها را رقم می زند و حتی با ریشه دوانی و تثبیت فقه پویا در یک جامعه، احتمال سواستفاده سیاست از دین هم بشدت کاهش یافته و با بحث استقلال و ارتباط نهادی( نهاد دین با نهاد سیاست) مواجه خواهیم بود.
محمدکاظم حقانیفضل:
چندی پیش جلسه گفتوگویی بین دو جامعهشناس دین با موضوع دینداری در ایران برگزار شد. در این گفتگو دکتر حسن محدثی گیلوایی گزارشهایی مبنی بر کاهش و افول دینداری در ایران ارائه داد و در نقطه مقابل دکتر علیرضا شجاعیزند ضمن نقد پیمایشهای انجامشده معتقد بود آنچه در ایران رخ داده تحول دینداری است نه تنزل. به نظر میرسد برای اینکه بتوانیم با هر یک از این جامعهشناسان دین همراهی یا مخالفت کنیم نخست باید پاسخی به چند پرسش بیابیم و سپس به ارزیابی سخنان جامعهشناسان دین برسیم و بین تحول و تنزل داوری کنیم. به این منظور نخست گزارشی گذرا از مناظره این دو استاد جامعهشناسی دین را مرور میکنم و سپس به پرسشهای بایسته این بحث میپردازم.
آیت الله جوادی آملی:
آیت الله جوادی آملی ذر ذیذار با وزیر ارشاد، با بیان اینکه بدترین مشکل ما غفلت ماست، با بیان روایتی از پیامبر اکرم، که توصیه به
«معرفه النفس»، می کردند، اظهار داشتند که هر جا ما مشکل داریم برای این است که خودمان را نشناختیم! اگر بدانیم که هستیم و کجا میرویم، در آن صورت نه خلاف میکنیم، نه بیراهه میرویم و نه راه کسی را میبندیم. ایشان با تبیین علم دینی به مسئله مثلث معلوم اشاره داشتند و افزودند: بدانید که هویت شما به هویت معلوم گره خورده و معلوم مثلث است و این مثلث را مُثله نکنید. اگر معلوم را مُثله کردید، علم مُثله گیرتان میآید و خودتان مُثله میشوید. این علم دینی است که باید در دانشگاهها و امور فرهنگی ما نهادینه شود.
استاد حوزه علمیه؛
استاد حوزه علمیه با تأکید بر تشکیل اتاق فکر برای فلسفه اسلامی، بیان کرد: متأسفانه هنوز هم جایگاه فلسفه را به درستی معرفی نکردهایم و هرچند مواجهاتی با فلسفه غرب بوده است، ولی باید مسائل روز را شناخت و براساس میراث فلسفی به آن پاسخ دهیم همچنین کم توجهی به طبیعیات از دیگر موضوعاتی بوده است که در حوزه وجود داشته و دارد.
شناخت تاریخ علم؛
در کتابها و مقالات و سخنرانیها، از تاریخ علم در دوره اسلامی و ایرانی سخن زیاد گفته میشود؛ اما هدف از این مباحث، شناخت تاریخ علم در آن دوران نیست. هدف صرفا افتخار کردن و خود را بزرگ جلوه دادن است. در مجموع، هدف از چنین بازخوانیهایی یا افتخار کردن است و یا اینکه بگویند در نهایت این دین بود که منجر به افول علم در جامعهی ما شد!
اسلامی شدن دانشگاهها؛
یکی از مواردی که از ابتدای انقلاب اسلامی درباره دانشگاهها مطرح بوده، تحقق دانشگاه اسلامی و به دنبال آن تولید دانش اسلامی است که بارها از سوی مسئولان نظام به آن اشاره شده است، اما به باور صاحبنظران هنوز تا رسیدن به این نقطه فاصله زیادی وجود دارد.
اسلامی سازی علوم؛
قریب به یقین میتوانیم بگوییم که حتی اصطلاح موج چهارم شناخت هم به گوش شان نخورده است. ترکیب علم و دین را در حد شعار شنیده اند و بی خبر و کم اطلاع از الگوهای ترکیب پارادایمیک هستند. افرادی با این خصوصیات و سطح توانمندی درباره آسیبهای دانشگاه و ارتباط حوزه و دانشگاه، نقد و نظر میکنند! واقعا چه میتوان گفت؟
مقالهای به قلم حکمتالله ملاصالحی؛
نقد و نگاه سلبی دیگر به رؤیای تمدن نوین اسلامی، آمرانه و دستوری بودنش است، اما جامعهها، فرهنگها و تمدنها آمرانه و دستوری پی افکنده و به پا نمیشوند. به دیگر سخن اینطور نبوده است که شبی حاکمی در خواب رؤیای جامعه و جهانی نو را میدید و وقتی صبح از خواب برمیخاست، فرمان جامعه و جهانی نو را به «رعایای» تحت حاکمیت خود صادر میکرد.
حکمتالله ملاصالحی؛
حکمتالله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران نوشت: در مقاله «رؤیای تمدن اسلامی» نه سرِ مخالفت و معاندت با اصل تمدن و حیات متمدنانه وجود دارد و نه با اندیشه، ایده و آرمان هموار کردن راه و حرکت به سوی افتتاحِ افق تاریخ و زیست اقلیم و عالمی متعالیتر و معنویتر نیز مخالفت نمیورزد و معاندتی در کار است. لیکن با نهادن بارهای سنگین و سهمگینتر به نام «دین» بر شانه مرکب تاریخ موافق نیستم و آن را به مصلحت و منفعت بشر نمیدانم و نمیبینم.
عیوضی تشریح کرد:
عضو اندیشکده علم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: پیشرفت جمهوری اسلامی و شکوفاسازی معنوی، علمی، دفاعی و اقتصادی ایران بر اساس سند الگوی اسلامی ایرانی نیازمند برخورد صحیح با مسئله و سنجش اصولی اجرای آن است.
آیت الله محقق داماد؛
بیست و دومین جایزه ترویج علم در روز پنج شنبه دوم دی ماه ۱۴۰۰ در محل کتابخانه ملی برگزار شد. در این نشست دو سخنران ویژه یعنی دکتر علی اکبر صالحی و آیت الله محقق داماد، توضیحات و تشریحات جالبی در خصوص جایگاه و شرایط توسعه علمی در ایران، کارآمدسازی ارتباطات و انتشارات علمی و همچنین موج چهارم شناخت یا ترکیب علم با دین، ارایه نمودند. گزارش این نشست به شرح زیر تقدیم شده است.
حضرت آیت الله نوری همدانی:
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی گفتند: دنیای اسلام نیاز به یک نهضت علمی دارد و این نهضت به تنهایی شکل نمیگیرد بلکه باید اندیشمندان و نخبگان حوزه و دانشگاه در کنار هم تمدن نوین اسلامی را احیاء کنند.
هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: اسلامیسازی باید بتواند سمت و سوی علم و دانش را به درستی تغییر دهد تا خروجی آن عدالتمحوری، معنویتمحوری و رفع نیازهای اساسی جامعه بر اساس عدالت و دوری از گرایشهای منفعتطلبانه و پراگماتیستی باشد.
حضرت آیت الله جوادی آملی:
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار داشتند: دو نهاد علمی مانند حوزه و دانشگاه، اگر بخواهند با هم متّحد شوند، تنها علم است که میتواند این دو نهاد را با هم متّحد کند، این مطلب اول؛ تنها علمی که میتواند سبب وحدت اینها بشود، علمی است که صدر و ساقهٴ آن علم، وحدت، توحید، یگانگی و یکتایی است و آن علم دین است و مانند آن؛ زیرا چیزی که خود متکثّر است، هرگز عامل وحدت نخواهد بود، چه اینکه چیزی که خود واحد است، هرگز سبب کثرت نمیشود. تنها چیزی که میتواند رکن اساسی وحدت حوزه و دانشگاه باشد، علم توحید است «و لا غیر» که هیچ کثرتی در حرم اَمن آن علم راه پیدا نمیکند، این هم مطلب دوم.
رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه:
رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با بیان اینکه با شکلگیری انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) همگرایی علم، سیاست و دین را لازمه آزادی در جامعه دانست گفت: تشکیل پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ماحصل اندیشه ایشان است.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی:
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تاکید بر اینکه دولتمردان هیچ گاه نباید خود را بی نیاز از مباحث نظری بدانند، گفت:تمدن نوین اسلامی یک نقشه راه برای دولتمردان و آینده انقلاب است.
گفتگوی اسلام و مسیحیت؛
فان اس تاریخ نگار اندیشه اسلامی برای اصالت اندیشه اسلامی و مساهمت مهم متکلمان و متفکران اسلام در الهیات دینی در شکل جهانی آن اعتبار و اهمیت زیادی قائل بود و بیش از هر چیز به تاریخ اندیشه دینی اعم از علم کلام توجه داشت و به احادیث و اسناد حدیثی در تحلیل هایش حساسیت نشان میداد. کتاب او با عنوان “میان حدیث و کلام” نمونه برجستهای است از تحلیل متن/سند درباره یک حدیث در بحث از قدریه. تاریخ نگاری اندیشه اسلامی با رویکرد برون اسلامی، مسلما فضا را برای مطالعه تطبیقی ادیان، تعمق معرفت شناسی درون دینی، تقرب جهان بینی الهی با جهان بینی علمی و همچنین جهان بینی مادی، فراهم خواهد ساخت.