چهار مثال دوتایی از تجربه درسآموزی در سالیان تعلیم و تعلّم در حوزه و دانشگاه طرح میکنم تا تفاوت اخلاق آموزشی و اختلاف روش پژوهشی روشن شود و سپس نتیجه خواهم گرفت سلوک اخلاقی و سَبک پژوهشی استادان ما مؤثر در تقویت اخلاق و آداب علمی نقد خواهد بود و اگر مسئلۀ نقد در بدنۀ عمومی جامعۀ علمی، پررونق نیست و با آسیبهای جدّی همراه هست، یکی از علّتها را میتوان در «سلوک اخلاقی» «سَبک پژوهشی» طبقۀ استادان جستوجو نمود.
شعارسال: چهار مثال دوتایی از تجربه درسآموزی در سالیان تعلیم و تعلّم در حوزه و دانشگاه طرح میکنم تا تفاوت اخلاق آموزشی و اختلاف روش پژوهشی روشن شود و سپس نتیجه خواهم گرفت سلوک اخلاقی و سَبک پژوهشی استادان ما مؤثر در تقویت اخلاق و آداب علمی نقد خواهد بود و اگر مسئلۀ نقد در بدنۀ عمومی جامعۀ علمی، پررونق نیست و با آسیبهای جدّی همراه هست، یکی از علّتها را میتوان در «سلوک اخلاقی» «سَبک پژوهشی» طبقۀ استادان جستوجو نمود.
مثال اول از استاد عالیقدر فقه و اصول حوزۀ علمیه قم است که همواره هنگام ردّ و بدل اشکال طلاّب در دروس خارج، با پیچیده شدن بحث و در دفاع از رأی خود، میفرمود: وجدان چنین حکم میکند! و اگر ادامه میدادید که حضرت استاد، وجدان ما چنین حکم نمیکند، پاسخ مقدّر مصرّح این بود که شما وجدان ندارید! طبیعی بود که در چنین فضایی، اگر شاگردی واجد حداقل وجدان بود، نبایستی ادامه میداد! و به این وسیله، استاد معظم ختم بحث گشوده را اعلام فرموده و همان دریچۀ نقد اجمالی مسدود میشد.
مثال دوم از استاد علامه و مبتکر در گفتگوهای فلسفی در دهۀ شصت بود که مهمترین مسایل فلسفی مطرح در عالَم امکان را با تعدادی طلبۀ مبتدی به مباحثه میگذاشت؛ مسایلی که در اندازۀ پرسشهای چهارگانۀ کانت بودند، و نه تنها در انتهای بحث که از همان آغاز و در میانه، سخن خود را برمبنای پرسش همان طلاب پیش میبرد و به گونهای با شما دیالکتیک داشت که شاگردان، خود را رکن مهمی از جلسه درس و روند پیشرفت مباحث حسّ میکردند.
جالب اینجا بود که مطالب استاد همراه با نام شاگردان، تایپ و سپس در جلسات بعدی، دوباره به بحث جمعی گذاشته میشد.
یادآوری کنم که اتفاقاً استاد دوم، از هم-شهریهای استاد نخست و هر دو از بزرگان و تحصیلکردۀ حوزه قم و نجف بودند، امّا در سبک و سیاق، فکر و اندیشه، و سلوک اخلاقی و اجتماعی، فاصلهای مشابه رنگهای سفید و سیاه عمامۀ خود داشتند! مثال سوم از دانشگاه، استاد تمام رشتۀ علوم تربیتی و از شخصیتهای مشهور و چهره ماندگار تعلیم و تربیت اسلامی کشور بود که با وجود سن بالا، امّا از ارائۀ کلاسهای دورۀ لیسانس هم (برخلاف رویه رایج دانشگاهها) پرهیزی نداشت و با این همه، بهترین مقالات علمی خودش را به دانشجویان میداد و میگفت: نقد کنید و نتیجه کار خود را بنویسید و بیاورید و حتی نوشتههای دانشجویان را، در کتابهایش با ذکر نام دانشجو و همراه با تجلیل و تشویق، چاپ میکرد؛ و مثال چهارم مربوط به شخصیت علمی نادر و استاد تمام یکی از دانشگاههای معتبر کشور است که وقتی مطلع شد استاد همتراز وی در همان رشته و همان دانشگاه (و نه یک دانشجوی لیسانس!) به نقد کتاب وی مبادرت ورزیده است، فریاد برآورد و فلک را سقف شکافت که چه نشستهاید که فلان ابن فلان، کتاب مرا نقد کرده است! حال آن که نقد آن استاد نیز نقدی محتوایی و خالی از بیادبی و لغزشهای زبانی بود.
تردیدی نیست که این چهار استاد معظّم در دوسوی جامعۀ علمی؛ و در دو نظام حوزوی و دانشگاهی؛ و با دو سلوک اخلاق پژوهشیِ نقدپروری و نانقدپروری؛ و با دو سَبک علمیِ تحقیق بنیاد و تقلید بنیاد، پایهگذار دو رویکرد متفاوت خواهند بود؛ یا ترویج و بالندگی جریان نقد و یا اُفت و افول و کم رونقی آن در جامعه علمی؛ و به صورت طبیعی در هر مکتب تعلیمی، شاگردانی متناسب با آن مدرسه بار خواهند آمد.
دو رویکرد با چهار شیوۀ گوناگون؛ از انسدادِ نقد تا افتتاح، و از انتظارِ نقد تا اتهام به آن! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۹، کد خبر: ۱۱۳۳۸، www.hamdelidaily.ir