پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۷۵۸۳۲
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۶
وضع حجاب بانوان در جامعه ما مطلوب نیست و اینک کارشناسان بارها بدان اذعان داشته و در این باره آمارها ارائه می‌کنند.

شعار سال: در شرایط کنونی یک سوال هم این است که آیا ما از موضع فقه و حوزه چارچوب حجاب را به درستی تبیین کرده ایم؟ و یا بدلیل آنکه از آن کاسته یا بر آن افزوده ایم، در وقوع این نابسامانی بی تاثیر نیستیم؟ بنظر می‌رسد در تلقی کنونی از حجاب شرعی چند اشتباه وجود دارد، اشتباهاتی که باعث شده حجاب از ابعاد شرعی آن حجیم‌تر و فربه‌تر معرفی شود و همانگونه که شهید مطهری هم متذکر شده، وقتی حجاب را افزایش داده و سنگین می کنیم، درحقیقت افراد باحجاب را کاهش داده و تقلیل می دهیم:

1.شرعی کردن حجاب عرفی

حجاب شرعی ستر و پوشش است، ولی ما به پوشش عرفی (چادر) اصرار ورزیدیم و آن را حجاب برتر یا کامل معرفی کردیم! و حاضر نشدیم این مدل را به شرع نسبت ندهیم، بلکه تصریحا و یا تلویحا چادر را معیار حجاب قرار دادیم. مثلا وقتی از مرجعی می پرسند که 'برای پوشش چادر الزامی است؟' و کاملا روشن است که فقه، چادر را الزامی نمی داند ولی آن مرجع پاسخ می دهد: 'حجاب کامل همان چادر است' و با این پاسخ جواب روشنی به سوال داده نمی شود و بالاخره معلوم نیست حجاب کامل یعنی چه و حجاب ناقص چیست؟ و آیا حجاب ناقص کافی است یا نه؟

وقتی خانمی از مرجع دیگری می پرسد که می خواهد از مانتو و روسری استفاده کند و شوهرش می گوید چادر بپوش و از مرجع 'وظیفه'اش را می پرسد، ایشان پاسخ می دهد: 'نظر شوهر را رعایت کنید' ولی باز هم مرجع پاسخ او را بصراحت نمی دهد که وظیفه اش چیست و آیا شوهر می تواند به بیشتر از حجاب شرعی همسر خود را تکلیف کند؟ و زن در اینجا (با فرض عدم مخالفت با شؤون اجتماعی خانواده) وظیفه اطاعت دارد؟

این مثال ها نمونه ای است از استفائات فراوانی که نشان می دهد در فتاوا به شرع بسنده نکرده ایم و حتی وقتی از شرع می پرسند، ما پاسخ دیگری می دهیم.

2.تفسیر بی حجابی به بی عفتی

ما حجاب را به 'عفت' تفسیر کرده و بی حجابی را بی عفتی، و قهرا 'بی حجاب را بی عفت' معرفی کردیم. در حالی که شرعا این تفسیر باطل است. زیرا روشن است که شرع حاضر است استثناء برای حجاب را بپذیرد و مثلا سالخوردگان را از آن معاف بدارد ولی هرگز حاضر نیست احدی را از لزوم عفت استثنا کند. بعلاوه اگر فردی یک بی حجاب را به دلیل نوعِ پوشش به بی عفتی متهم کند، مستحق مجازات بوده و حد قذف در باره او اجرا می شود : والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده (نور -- 4) و حتی اگر مسلمانی چنین نسبتی به یک زن غیر مسلمان بدهد تعزیر می شود. بی حجابی یک گناه است و ما حق نداریم وزن این گناه را با ضمیمه کردن عناوین مجرمانه و ضد اخلاقی دیگر سنگین کنیم و یا عدم پوشش لازم را علامت فساد اخلاقی بدانیم .

کسانی که بظاهر دَم از شرع می زنند و برای حجاب یقه پاره می کنند به چه جراتی الفاظ رکیکی (مانند پتیاره) در باره زنان پاک دامن بکار می برند ؟!. و آیا هیچ یک از این هتاکان که -بشهادت قران - گناهشان بمراتب بزرگتر از بدحجابان است (سوره نور، آیه 23) تا کنون مجازات شده اند ؟!

3. تعمیم مفسده انگیزی در قانون

حجاب مانند هر حکم شرعی دیگر دارای مصلحت است، ولی ما از میان همه مصالح آن بر یک مصلحت خاص اجتماعی در 'جلو گیری از فساد' تاکید کرده ایم. این تاکید برای آن است که در دفاع از این حکم از منطق قوی تری برخوردار شده و بعلاوه اقدام دولت برای برخورد با بدحجابان را موجه بدانیم، زیرا وظیفه دولت در مقابله با فساد یک اصل پذیرفته شده است .

ولی این استدلال هم یکی از اشتباهات ماست. زیرا استثنائاتی که برای حجاب وجود دارد مثل اینکه کنیزان از پوشاندن سر و گردن معاف هستند نشان می دهد ملاک دیگری برای این حکم وجود دارد، چرا که اسلام هرگز فساد را برای هیچ کس و از آن جمله کنیزان نمی پذیرد و اگر در بی حجابی آنان هم مفسده باشد باید آنان را موظف به پوشش کرد. چه اینکه اگر در عدم پوشش ارحام مانند عمه و خاله هم خوف وقوع فساد باشد آنان هم باید رعایت حجاب در برابر برادرزاده و خواهرزاده خود کنند. زنان غیر مسلمان هم اگر بی حجابی شان مفسده انگیز باشد، باید با حجاب مناسب خود جلوی فساد را بگیرند. فتوای آیت الله بهجت هم کاملا مطابق قاعده است که 'الزام توریست ها به حجاب در حد پیشگیری از زمینه فساد است' یعنی بدون در نظر گرفتن این عنوان (فساد) الزامی برای آنان وجود ندارد. پس حجاب یک مساله است و فساد مساله دیگر و ملازمه ای در کار نیست. در فقه موارد زیادی وجود دارد که فقها فعلی را برای زنان ذاتا حلال می دانند (مثل همخوانی و رقص و دوچرخه سواری و عکاسی و..) ولی اگر موجب فساد گردد از آن منع می کنند. لذا نمی توان پوشش سر و گردن را (بدون تبرج) از باب ممانعت از فساد لازم دانست، بخصوص که چنین ادعایی بر خلاف مشاهده و وجدان است.

بهر حال بر این اساس پوشش بخشی از بدن زنان از باب پیشگیری از تحریک دیگران و جلوگیری از فساد لازم می شود و پوشش بخش دیگر (حتی صورت) هم در صورت تبرج ضروری است و همان ملاک 'جلوگیری از فساد' در این دو بخش وجود دارد ولی اصرار بر ملاک مفسده انگیز بودن 'کشف راس' توجیهی ندارد و در اینجا لزوم پوشش صرفا با دلیل تعبدی اثبات می شود. لذا ورود حکومت در این بخش از باب 'مقابله با فساد' موَجه نیست و برای اینگونه مداخلات، به مبنای وظیفه دولت در مقابله با گناه و یا همان 'مسدود کردن راه جهنم' نیاز است !

.4قانون انگاری
احکام شرعی برخی قابلیت برای 'قانون شدن ' دارند، مثلا احکام تعدی به اموال دیگران و باب ضمان و مسئولیت مدنی چنین است؛ ولی برخی از آنها فاقد چنین ظرفیتی است مثل احکام عبادات. البته 'تجاهر به فسق' می تواند به شکل قانون در آمده و دولت بر طبق آن با متجاهران برخورد کند. ولی حجاب و پوشش زنان از موضوعاتی است که قابلیت قانون شدن ندارد و این هم یکی از خطاهای ماست، زیرا شرع مقدس با تفاوت قائل شدن بین کنیزان و دیگران و با معاف کردن کنیزان از حجاب، خود 'راه تجاهر' به مکشوف بودن را باز کرده است. این در حالی است که در مثل شرب خمر راه تجاهر را به روی همه شهروندان بسته و حتی اهل ذمه را اجازه شرب علنی نداده است و بهمین دلیل قانون 'منع تجاهر' به شرب خمر معقول است. ولی در حجاب استثنائات علنی، جلوی قانون شدن را می گیرد.

درست است که امروزه موضوعی به نام کنیز وجود ندارد ولی آگاهی از حکم آن در شرع، در فهم درست از حکم حجاب موثر است. این استثنا و استثنائات دیگر مثل زنان غیرمسلمان نشان می دهد اسلام حجاب را به عنوان یک قاعده عمومی و همگانی برای زنان قرار نداده، و وقتی حکمی عمومی نباشد قهرا نمی توان آن را در قالب قانون در آورد زیرا قانون ضرورتا باید عام و فراگیر باشد. ولی ما برای آنکه حجاب را از 'حکم شرعی' به 'قانون حکومتی' ارتقاء بخشیم، ناچار استثائات آن را حذف و حقیقت آن را دست کاری کرده ایم!

لازم به توضیح نیست که حجاب در همان حدی که برای 'همه زنان' لازم است و شرعا استثناء ناپذیر است، می تواند -با توجه به مصالح اجتماعی- جنبه قانونی پیدا کرده و اجرای آن بر عهده دولت قرار گیرد؛ بخصوص که در این محدوده مستقیما به موضوع فساد مرتبط است. ولی در محدوه بیشتر از آن یک حکم شرعی است که ظرفیت قانون شدن ندارد.

5. حساسیت های نابرابر بین زنان و مردان
حجاب حکمی مربوط به مناسبات زنان و مردان است و این حکم برای زنان با حکم دیگری برای مردان پیوند خورده است. از بانوان 'پوشش' و از آقایان 'عدم آزار' خواسته شده است.

البته این دو دستور، دو حکم موازی و مستقل نیستند بلکه هر دو ناظر به یک غایتند و مقصود آن است که زنان از امنیت و آرامش برخوردار باشند: 'یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین'(احزاب/59) در واقع، اسلام برای حفظ حریم زنان، فقط به منع مردان از آزار و اذیت آنان بسنده نکرده، بلکه علاوه بر آن، زنان را هم موظف کرده تا با رعایت پوشش، زمینه تهییج و اذیت مردان را کاهش دهند. ولی اشتباه ما این است که این تکلیف دوسویه را یکسویه کرده و تکلیف را به طرف زنان سوق داده ایم و مردان مزاحم را رها کرده ایم، به عکس آنچه در دنیای جدید اتفاق افتاده که تکلیف را بسوی مردان سوق داده و در حالیکه با مزاحمت های آنان بشدت برخورد می کنند، زنان را در پوشش آزاد می گذارند.

ما در این مسئولیت دوگانه در حالی فشار تکلیف را بر زنان قرار داده و از مردان برداشته ایم که قرآن در آموزه های خود، بار مردان را سنگین‌تر قرار داده و گناه مزاحمت مردان را بسیار بزرگتر از بی حجابی زنان قلمداد کرده است. در همان سوره احزاب که پیامبر(ص) مأمور ابلاغ این وظیفه به زنان می شود، آیه حجاب با 'ان الله کان غفورا رحیما' پایان می پذیرد و به زنان متخلف امید رحمت و غفران الهی می دهد، ولی در آیه بعد که مربوط به مردان متخلف است، لحن آیه کاملا عوض شده و خداوند با شدت و تهدید با آنان سخن می گوید: که اگر این مزاحمان، دست از اذیت برندارند، پیامبر را علیه آنان مأموریت داده و زندگی را بر آنان تنگ خواهیم کرد تا نتوانند در شهر بمانند: 'لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلاَّ قَلِیلاً '. در اینجا ' الذین فی قلوبهم مرض' اشاره به همان مزاحمان خیابانی دارد که بدنبال زنان می افتند و در کنار عوامل نفوذی دشمن از آنان یاد شده است (مجمع البیان). تعبییر 'مرض' هم فقط برای مردان مزاحم بکار رفته، نه زنان بدحجاب! چه اینکه از زنان خواسته با ناز و ادا سخن نگویند تا مردان 'بیماردل' به ایشان طمع نورزند. 'فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض'(احزاب/32) در اینجا هم هر چند از زن خواسته شده تا متانت در گفتار را در برابر مردان حفظ کند ولی تعبیر ملامت آمیزی درباره او بکار نرفته ولی متقابلا از مردانی که تحت تاثیر لحن لطیف او قرار گرفته و قصد سوء می کنند با 'فی قلبه مرض' یاد شده است. این در حالی است که آن تهدیدهای سنگین دنیوی و اخروی هم فقط برای مردان مزاحم بیان شده و نه زنان لاابالی از نظر پوشش!

ولی ما در اثر دوری از فرهنگ اصیل اسلامی، همه این آموزه ها را معکوس فهمیده ایم و با این فهم وارونه -که متاسفانه به دین هم نسبت می دهیم - توقع داریم دنیایمان اصلاح شود!

حساسیت یک طرفه ما نسبت به بی حجابی زنان و بی اعتنایی‌مان نسبت به مزاحمت های مردان، ادامه همان فرهنگ جاهلی است که علامه طباطبایی بدان اشاره کرده که 'مسلمانان زنا را برای زن عار و ننگ می دانند حتی اگر توبه کند، ولی برای مرد ننگ نمیدانند حتی اگر اصرار بورزد در حالی که زانی و زانیه درمعصیت برابرند.'(المیزان ج2/ ص271)

شاید اگر زنان مسلمان ما در فضای اجتهادی فعال بودند، می توانستند جلوی اینگونه یک سو نگری های دینی را بگیرند.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت ایران آنلاین، تاریخ 18 آذر 97، کد مطلب: 432706:www.ion.ir


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین