شعار سال: والیان فیلی(طایفه سلورزی) نام یک سلسله فرمانروایان لرتبار که در سال ۱۰۰۶ هجری قمری، به دستور شاه عباس صفوی به عنوان والی برگزیده شدند و حدود ۳۰۰ سال حاکم لرستان و ایلام بودند. از آنجا که حسین خان از خانواده فیلی بود، ملک وی به لرستان فیلی مشهور شد. والیان فیلی از دوره شاه عباس تا دوره فتحعلی شاه حاکم سراسر لرستان (تقریبا شامل استانهای ایلام و لرستان) بودند و مرکز حکومت شان در قلعه فلکالافلاک در پیشکوه بود.
در واقع، در سال ۱۰۰۶ هجری قمری شاه عباس صفوی، شاه وردی خان، آخرین اتابک لر کوچک را به علت عملکرد نامطلوبش در کنار رودخانه سیمره به قتل رسانیده، سلسله اتابکان لرستان را منقرض کرده، لقب اتابکی را منسوخ نمود.
محدودهٔ لرستان فیلی یا بهطور دقیقتر محدودهٔ تحت حاکمیت والیان فیلی از پشتکوه، پیشکوه و مناطقی در شرق کشور امروزی عراق تشکیل میشد؛ بنابراین میتوان محدودهٔ استانهای کنونی لرستان و ایلام را به صورت یکپارچه به عنوان لرستان فیلی معرفی کرد. مناطق تحت نفوذ والیان فیلی در عراق پس از تعیین مرز ایران و عثمانی از کنترل آنان خارج و جزئی از کشور عثمانی محسوب شد.
والیان فیلی با یک سلسله روابط خاص به حکومت مرکزی ایران وابسته بودند و سالانه به میزان معینی مالیات و تعدادی تفنگچی در اختیار حکومت مرکزی قرار میدادند. مرکز حکم فرمایی والیان تحت تأثیر حیات اجتماعی منطقه مکان ثابتی نداشت. از معروفترین والیان پشتکوه میتوان از حسن خان والی، حسینقلی خان ابوقداره(در ۱۲۸۰ هجری قمری با عزل عباس قلی خان، حسین قلی خان والی سراسر پشتکوه شد. بدلیل حمایت وی از ظل السلطان پسر بزرک ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، ناصر الدین شاه به وی لقب صارم السلطنه و سردار اشرف داد و منصب امیرتومانی را که از بالاترین درجات ارتش ایران بود به او اعطا کرد) و غلامرضا خان فیلی(پسر حسینقلی خان ابوقداره) نام برد. یکپارچگی حکومت والیان فیلی در سال ۱۳۰۷ با تصرف پشتکوه توسط نیروهای دولتی (دوره رضا خان) از میان رفت. غلامرضاخان به عنوان آخرین والی پشتکوه به عراق گریخت و حکومت والیان فیلی به پایان رسید. بعد از درک کلیت زندگی خاندان فیلی های لرستان، نوبت به تمرکز بحث بر روی غلامرضا خان فیلی می رسد.
غلامرضاخان فیلی، پسر حسینقلی خان ابوقداره و والی پشتکوه در زمان ناصرالدین شاه قاجار بود. پس از درگذشت حسینقلیخان ابوقداره، در سال ۱۳۱۸ قمری، پسرش غلامرضاخان، جانشین وی شد. او در سال ۱۲۸۱ قمری و در زمان حیات پدرش، دیرکوندهای یاغی بالاگریوه را شکست داد و سرزمین آنان را فتح کرد و از سوی ناصرالدین شاه قاجار ملقب به فتحالسلطان شد. در جریان جنگ جهانی اول و بی نظمیهای حاصل از آن، منطقۀ پشتکوه مورد تجاوز قرار نگرفت و تحت مدیریت غلامرضاخان والی نظم خود را از دست نداد، در حالی که سایر نواحی غرب ایران دچار ویرانی شدند.
والی پشتکوه که از وفاداران صدیق شاهان قاجار ایران میباشد، مأمور سرکوبی قبایل جسور سگوند شده بود که شهر دزفول را غارت کرده بودند. او خود به فرماندهی نیروی مزبور با دو هزار نفر تا سرحد ولایت خویش پیش رفت. سگوندها که از استقرار نیروهای والی در کرانۀ چپ رود کرخه آگاه شدهبودند متواری شدند. در سال ۱۳۲۶ قمری، عثمانیها با نیرویی مرکب از دو هنگ و مجهز به توپخانه، به منظور غارت محصول کشاورزان مهران به این شهر حمله کردند، ولی غلامرضاخان فیلی عدهای تفنگچی و افراد محلی را به سرکردگی سید جواد پسرعموی خود، برای جلوگیری از تجاوز عثمانیها اعزام کرد. قوای والی در این جنگ شجاعانه جنگیدند و کلیۀ افراد عثمانی را کشته یا اسیر کردند و به غائلۀ تجاوز مرزی خاتمه دادند.
در سال ۱۳۲۱ و سه سال پس از حکومت غلامرضاخان فیلی، پسرش امانالله خان علیه وی قیام و غلامرضا به ایوان متواری شد، اما چندی بعد میان پدر و پسر صلح برقرار و غلامرضا همان اقتدار سابق را به دست آورد. پس از خلع احمدشاه از سلطنت و انحلال سلسله قاجار و سلطنت به رضاشاه، غلامرضاخان متوجه شد که روزگار حکومت وی به سر آمده است. از این رو هنگامی که رضاشاه او را به مرکز احضار کرد، به تهران نرفت و در سال ۱۳۰۷ با نقدینه و جواهرات خود به عراق رفت و در بغداد مقیم شد. در سال ۱۳۰۸ به او برای بازگشت به ایران تأمین داده شد، اما، چون مقارن این ایام جمعی از رؤسای عشایر لرستان، که به آنان نیز تأمین داده شده بود، پس از آمدن به خرمآباد به وسیلهٔ عمال رضاشاه (سرلشکر حسینآقاجان خزایی) به دار آویخته شدند، غلامرضاخان فیلی را از آمدن به ایران منصرف کرد.
غلامرضا خان فیلی والی پشتکوه لرستان در سال 1318 ه ش در بغداد وفات یافت و در جوار آرامگاه پدرشان در قبرستان نجف اشرف به خاک سپرده شد. ملکمنصورخان علوی فیلی از پسران غلامرضاخان که به همراه پدر در شهر بغداد ساکن شد بعدها چندین دوره به نمایندگی مجلس عراق انتخاب شد. مرگ آخرین والی و حمکران لُر گویا آبی سردی بود بر پیکره ملت لُر ، آنچنان که زوال ملتی آغاز شد که بیش از هزار سال در سرزمین اجدادی شان بطور آزادانه حکمرانی می نمودند و در عین اقتدار به مردمان شان خدمت می کردند
*ترک ایران بوسیله غلامرضاخان و اقامت وی در بغداد
پس از خلع احمدشاه از سلطنت و انحلال سلسله قاجار و سلطنت به رضاشاه، غلامرضا خان متوجه شد که روزگار حکومت وی به سر آمدهاست. در سال 1308 ه ش به او برای بازگشت به ایران تامین داده شد، اما چون مقارن این ایام جمعی از خوانین لرستان که به آنان تامین داده شده بود، پس از آمدن به خرمآباد، به وسیله بوسیله عمال رضاخانی( سرلشکر حسین خزایی ) به دار آویخته شدند، غلامرضاخان از آمدن به ایران منصرف شد.
در اینباره مخبرالسلطنه مهدیقلی هدایت چنین مینویسد: یداللهخان پسر غلام رضاخان سردار پشتکوه امان خواست، به عرض رساندم و به نظرم غریب آمد، چه سپهبد قرآن مهر کرده بود، سران الوار نزد او آمده بودند و همه را به دار زدند. به هر حال دستخطی صادر شد، 17 شهریور 1308 ه ش، دستخط را با قرآنی به مهر خودم به توسط سیدحسین کلیددار که رافع بود به بغداد فرستادم که غلامرضاخان و فرزندش به تهران بیایند، خوب شد نیامدند و الا من پیش وجدان خودم شرمنده میشدم.
*غلامرضاخان فیلی کاندیدای پادشاهی عراق
امیر غلامرضا خان فیلی، شاه لرستان، جانشین پدرش حسین قلی خان، در گذشته در سال ۱۹۲۲، یکی از کاندیداهای حکومت در عراق بعد از استقلال بود ، این کاندیداهای پنج تا بودند:
1-عبدالرحمن النقیب
2-جعفرابوالتمن
3-شیخ خزعل
4-شاه غلامرضاخان فیلی
5-الملک فیصل الاول
بعد از جنگ جهانی اول، سرزمین هایی مانند عراق و اردن و فلسطین تحت قیومیت انگلیس قرار گرفت.در تابستان سال ۱۹۲۰ میلادی انقلاب ۱۹۲۰ عراق(معروف به خیزش ۱۹۲۰ انقلاب بزرگ عراق در ۱۹۲۰ یا شورش ۱۹۲۰ عراقیان) (عربی: ثورة العشرین( با تظاهرات گسترده مردم عراق، بر ضد اشغال عراق توسط نیروهای بریتانیایی آغاز شد. شورش با گسترش به مناطق شیعه نشین پایین و میانی فرات با مرکزیت کربلا شدت گرفت.جوامع سنی و شیعه عراق در این انقلاب با یکدیگر همکاری نمودند، چنانکه جوامع قبیلهای، تودههای شهری و افسران عراقی در سوریه با یکدیگر بورند. هدف انقلاب استقلال از استعمار بریتانیا و تأسیس یک دولت عرب بود. در ۱ شهریور ۱۳۰۰ (۲۳ اوت ۱۹۲۱) پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول تحت ادارۀ بریتانیا تأسیس شد. هر چند قیمومت جامعۀ ملل در سال ۱۲۹۹ به بریتانیا اعطا شده بود اما قیام مردم عراق در آن سال باعث شد که نقشۀ اصلی بریتانیا مبنی بر قیمومت در هم بریزد و این امپراتوری رضایت داد که عراق تحت یک پادشاهی نیمهمستقل تحت نظر بریتانیا اداره شود.
*ناکامی غلامرضاخان فیلی در رسیدن به پادشاهی عراق
برای اینکه بهتر بتوانیم به چرایی ناکامی غلامرضاخان فیلی در تصاحب تخت پادشاهی عراق به اظهار نظر بپردازیم نیاز است مختصری به رویدادهای پس از جنگ جهانی اول و شخص ملك فيصل اول ،دیگر کاندیدای پادشاهی عراق در رقابت با غلامرضاخان فیلی بپردازیم که سرانجام به پادشاهی عراق رسید :
ملك فيصل اول فرزند حسين شريف مكه، در سال 1883م در طائفِ حجاز به دنيا آمد. وي ساليان اول زندگي را به همراه پدر در استانبول به تبعيد گذراند و در سال ۱۹۰۹ میلادی به كشورش بازگشت. فيصل از آن پس وارد فعاليت هاي سياسي شد و از طرف اهالي جده به نمايندگي مجلس عثماني انتخاب گرديد. او در جريان جنگ پدر با نيروهاي عثماني حضوري فعال داشت تا اينكه در سال ۱۹۲۰ م در ۳۷ سالگی با اعمال نفوذ و تباني انگلستان به پادشاهي سوريه منصوب شد، اما پس از مدتي، تحت فشار فرانسوي ها، سوريه را كه تحت الحمايه فرانسه بود ترك كرد و در سال ۱۹۲۱ م توسط انگلستان به عنوان حاكم عراق انتخاب گرديد. او در طي حكومتش فعالانه با انگلستان همكاري مي كرد و طي بيش از يك دهه پس از پايان جنگ جهاني اول به عنوان عامل نفوذ انگلستان در عراق محسوب مي شد. هرچند عراق در اواخر عمر ملك فيصل،در سال ۱۹۳۲ م ، ظاهراً استقلال خود را از انگلستان بازيافت، ولي عملاً شاه و كشور، تحت فرمان انگليس بودند. عراق در طي اين سال ها به ويژه از نظر منابع نفتي، اهميت فراواني يافت و انگليسي ها براي ساكت كردن امريكايى ها و فرانسوي ها كه سهمي از نفت اين كشور را مطالبه مي كردند، پنجاه درصد سهام شركت نفت عراق را به كمپاني هاي امريكا و فرانسه واگذار نمودند.ملك فيصل سرانجام در ششم سپتامبر ۱۹۳۳ م طي سفر به سوئد، بر اثر سكته قلبي در پنجاه سالگي درگذشت و فرزندش ملك غازي، جاي وي را گرفت.
علت رسيدن شريفي ها (خاندان هاشمی-فصیل ) به حكم شام و عراق همكاري خاندان شريف به بر انداختن عثماني ها زمان لورانس انگليسي بود، اول وعده حجاز را به خاندان شريف داده بودن ولي بعلت اختلاف ميان انگليسي ها و خاندان عبدالعزيز ال سعود مجبور شدن حجاز را تسليم ال سعود و عراق و شام را به فرزندان طلال إعطاء كردند.
در واقع غلامرضاخان فیلی و سه کاندیدای دیگر پادشاهی کشور عراق بصورت تشریفاتی و فرمالیته در لیست کاندیدای عراق قرار گرفته بودند و اسعتمارگر پیر( انگلیس ) از همان ابتدا در تلاش بود که ملک فیصل را به تخت سلطنت عراق بنشاند .
انگلیسیها طی پیمان عراق و انگلستان این پادشاهی را به خاندان هاشمی که از متحدان شان بودند سپردند. پادشاهی عراق در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) پس از امضای پیمان جدید عراق و انگلیس در آن سال استقلال یافت. پادشاهی مستقل عراق تحت فرمان خاندان هاشمیها دچار آشفتگیها و خشونتهای بسیار شد. گسترش تسلط سنیها بر عراق با واکنشهای آشوریان، یزیدیها و شیعیان مواجه شد که تمام آنها با قساوت شدید پاسخ داده شد.
فرزندان شریف حسین با حمایت انگلیس، دولت های جدیدی را در عراق و اردن پایه ریزی نموده و حکمرانی کردند. پسر ارشد وی شریف علی مدتی امیر و حکمران حجاز بود. دو پسر دیگر او عبدالله و فیصل به عنوان پادشاه بر اردن و عراق حکومت کردند.
فیصل اول پسر سوم شریف حسین اولین پادشاه عراق مدرن و بنیانگذار سلسله هاشمی در عراق بود. پس از او، فرزندش غازی به عنوان پادشاه، حکومت عراق را در دست گرفت. آخرین پادشاه این سلسله در عراق فیصل دوم فرزند ملک غازی بود که با کودتای ۱۹۵۸ از قدرت برکنار شد. پس از کودتا، فیصل دوم همراه با ولیعهدش و نخست وزیر (نوری سعید) همگی به طرز فجیعی اعدام شدند. بعد از این کودتا، در عراق جمهوری اعلام شد، ولی تا حمله آمریکا به عراق دیکتاتوری و تحت تسلط اعراب سنی ماند.
*شرحی بر زندگی خاندان ابوقداره در عراق
دکتر بهمن کریمی در کتاب راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران درباره غلامرضا خان مینویسد: غلامرضاخان در بغداد مسکن گرفته است، این شخص والی پشتکوه اقتدار بسیار و تمول داشت و ۱۴ پسر و ۱۲ دختر دارد و خود در عراق ملکی خریده و مشغول زراعت و رعیتی است.
خاندان ابوقداره در بغداد یه عنوان یک خاندان لُر متمول شناخته میشدند. پیش از آنکه غلامرضاخان برای همیشه به عراق برود. خاندان ابوقداره در عراق املاک وسیع کشاورزی و تجاری داشتند و بسیاری ازابوقدارهها در یغداد سکونت داشتند لذا غلامرضا خان به عراق رفت و به اقوام خویش در آنجا پیوست در طول جنگ هشت ساله حکومت عراق از این خاندان خواست که یا به عضویت حزب بعث درآیند یا خاک عراق را ترک کنند آنها عراق را به مقصد ایران، اروپا و یا ایالات متحده ترک نمودند و داراییهایی آنها در عراق توسط حکومت صدام، مصادره شد. اما پس از سقوط صدام بسیاری از این خاندان در صدد بازگشت به عراق برآمدند. بازماندگان این خاندان در ایران که از نسل علی رضا خان، علی قلی خان و یدالله خان هستند با شهرت های فیلی، ابوقداره، علوی، بهرامی ... در شهرستان های ایلام، شیراز، اهواز، تهران، کرج، خرم آباد و... پراکنده هستند. علی رضا خان شهاب الدوله، پسر حسینقلی خان ابوقداره بود که حسین قلی خان والی هلیلان را برای علی رضا خان خریداری کرد و فرزندانش به نام های عبدالحسین خان و تیمور خان، پس از رفتن غلامرضا خان والی به عراق در هلیلان باقی ماندند و علی قلی خان معروف به یاسان، پسر غلامرضا خان والی، سردار اشرف بود که همراه با میرزا فرهاد دستیار والی مخالف غلامرضا خان شدند و یدالله خان علوی فیلی، فرزند غلامرضا خان والی بود و در شهر آبدانان زندگی می کرد .
*وفات اخرین شاه لُر غلامرصاخان فیلی
سفیر وقت ایران در بغداد، دربارە ورود غلامرضا خان فیلی بە بغداد می گوید: از وی چنان استقبالی مردمی و دولت شاهنشاهی عراق "پیش از بعث لعنتی" ، بە عمل آمدە کە از احمدشاە قاجار ، هنگام گریختن بە عراق، انجام نشدە است. دلیل این استقبال وجود بیش از سە میلیون و دویست هزار لرفیلی در عراق، ثروت، نفوذ سیاسی و دانشگاهی و اجتماعی آنان در بغداد و شرق دجلە بودە است .
غلامرضا خان فیلی والی پشتکوه لرستان در سال ۱۳۱۸ ه ش در بغداد وفات یافت و در جوار آرامگاه پدرشان در قبرستان نجف اشرف به خاک سپرده شد. ملکمنصورخان علوی فیلی از پسران غلامرضاخان که به همراه پدر در شهر بغداد ساکن شد بعدها چندیدن دوره به نمایندگی مجلس عراق انتخاب شد.
مرگ آخرین والی و حمکران لُر گویا آبی سردی بود بر پیکره ملت لُر ، آنچنان که زوال ملتی آغاز شد که بیش از هزار سال در سرزمین اجدادی شان بطور آزادانه حکمرانی می کردند و در عین اقتدار به مردمان شان خدمت می نمودند، طی صدها سال سرزمین لُرستان از ابادترین و باشکوه ترین ممالک عصر خویش بود.پرچم عراق، به مناسبت فوت مرحوم غلامرضاخان والی، به مدت سه روز نیمافراشته شدە است.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه فرهنگی اجتماعی تژگاه، تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، کد مطلب: ۵۷۹:www. tezhgah.ir / سایر منابع.
عراق این همه لر فیلی دارد که پان عربیسم صدام و پانکردیسم بارزانی به شدت فیلی ها رو سانسور می کردند
جهالت و تعصب مال شما پانکردهاست.
سلام جناب کیوان
کجای متن بی احترامی داشت؟چرا وقت خودت و وقت دیگران را می گیری؟
دلفان منطقه ای است در لرستان متصل به خاک کرمانشاه و هـرسین و چمـچال و خزل، و طایفه های آنها عبارت است از: کاکاوند، طایفه موسیوند، طایفه اولاد قباد، طایفه بیجوند (بیژنوند) و طایفه سنجابی و طایفه دلفان، لازم به ذکر است که عده زیادی از طایفه دلفان توسط قاجاریه مانند طوایف دیگر به کلاردشت مازندران کوچانده شده اند، تبعید شده اند زبان ایل دلفان کلاردشت لکی است.
دلفان (به کسر یا ضم د) بخش شمالی لرستان است. نام آن را معمولاً به ابودلف عرب که در قرن سوم هجری به شمال لرستان دست انداخته بود منتسب دانسته اند. معروف است کسی از اسرای قبیله دلف که پس از بازگشت به نام دلفی شناخته می شود، چهار پسر به نامهای ایتی، مومی، پیژن (بیژن) و کاکا داشته، که هر یک طایفه ای به ترتیب به نام ایتی وند، مومی وند، بیژنوند (بیزنوند)، کاکاوند ایجاد می کنند، این طایفه ها در بخش دلفان معمولاً در دهستان همنام خود جماعت دلفان که از ایلات خرم آباد لرستان می باشند، از بعد سلوکی اسماعیل خان از مکان خود کوچیده در چمچال ساکن شدند. هزار سوار و پیاده از آن جماعت هم به نزد کریمخان زند رفته، امر و نهر او را مطیع گردیدند.
لرستان تا سالها و تا زمان شاه عباس صفوی دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک داشته و توسط حکومتهای محلی اداره میشدهاند. پس از سقوط افشاریه با به حکومت رسیدن کریمخان زند که از ایلات در نواحی ملایر بود، باز هم لرها در ایران به قدرت رسیدند ولی با روی قدرت آمدن قاجارها و دشمنی آنها با زندیه به این قوم آسیب زدند. سلسله پهلوی و اقدامات رضا شاه و جنگهای خونینی که میان ایلات لر و دولت رخ داد و قتل عام عشایر لرستان به دست حکومت، عشایر لرستان به قزون و زنجان و سایر نقاط کشور کوچانده شدند و به ضعف اقتصادی ونظامی این ایل منجر شد.»
فکر نکنید هیچکس از تاریخ چیزی نمیداند و هرچه دلتان خواست میتوانید بنویسید.
آیا تصمیم به عزیمت به عراق از سوی خودش گرفته شد، یا اینکه پس از شکست نیروهای تفنگدارش توسط رضاخان در گردنه رنو، از ایران گریخت و داراییهای هنگفتی را از ایران خارج کرده و به دست اعراب سپرد؟
پادشاه لر؟؟؟!!!
والیان لر در پی یک توطئه و کودتای حساب شده و به کمک دولت مرکزی قاجار، بر کردهای ایلام تسلط یافتند و طی چندین دهه به هر غریبهای اعلام کردند که این منطقه لرستان است.هیچ عرق و علاقهای به این مردمان و سرزمین نداشتند و دهها سال مردم را در فقر و فلاکت و عقب ماندگی نگهداشتند.
چنان تاریخ را با آب و تاب تعریف میکنید که قبل از قاجار احدی در این منطقه سکونت نداشته؟ هیچ چیزی از تاریخ های قبل از والیان نمیدانید یا نمیخواهید بگویید؟
با وجود این تسلط طولانی مدت هیچکدام از طوایف ایلام زبانشان از کوردی برنگشته و هنوز هم به طعنه له مردم شهر ایلام میگویند لرها. تمامی افرادی که به عنوان تفنگداران والی متجاوز به ایلام آمده و ماندگار شدهاند، و خانوادهاهایشان را به عنوان هوز لر میشناسند.
البته هیچ تفاوتی بین کرد و لر وجود ندارد و تعصبات نژادی صرفاً عقایدی حاصل از نادانی و نابخردای است.
با این حال، نباید تاریخ را تحریف و قلب کرد.
والیان در دوران قاجار و با همراهی آنها یکی از بزرگترین نسلکشیها را انجام دادهاند، هزاران کورد را به عراق، کرمانشاه و سایر مناطق ایران کوچاندهاند و زمینهای حاصلخیز و اموال آنها را به یغما بردند.
پادشاه سازی نکنید ببر کاغذی آخرش کاغذیه.
انگل استان ( انگلستان) حرام زاده سخن از ملت لر می کند این ها فلان خوری استعماره .
ما ایرانی و ایران پرستیم چند نفر از اجداد من در جنگ با بیگانگان به قتل رسیدند ما ماننده کوه اهن در مقابل بیگانگان ده هزار سال ایستادیم الان هم در مقابل گنده گویی های استعمار انگل استان که دوباره امده خواهیم ایستاد .
نه قوم لر نه ملت لر نه کشور لر را قبول نداریم مرگ بر انگلیس مرگ لر امریکای مرگ بر بیگانه پرسان خاین که ایران خدای ما را به لقمه ای نان می فروشند طی این چند هزار سال اینقدر خاین نبوده که الان هست .
انگاه که سو شیانس بیاید و فرهنگ اهریمن بد کنش نابود شود ما به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم
سلام
کجای این متن صحبت از انگلستان و کشور لر و ..... شده است؟ همان جور هوایی اومدی با فیلتر شکن ، یک کامنتی گذاشتی و رفتی ها؟
ما هم مثل شما به وحدت سرزمینی و یکپارچگی جمهوری اسلامی ایران اعتقاد داریم، اما هر نکته جایگاهی دارد برادر عزیز. با این ادبیات که شما استفاده کرده ای، شائبه کامنت زنی استیجاری را به ذهن متبادر می کنی.
تخصصی بنویس و از کشورت ، دینت ، نظامت دفاع کن. انوقت می بینی که قلمت چقدر نفوذ خواهد داشت.
این نظر بیشتر در جواب نظرات بعضی دوستان هست که علیرغم خواندن این مطلب بسیار زیبا و شیوا باز به گونه ای نظر میدهند که گویی حقیقت کامشون را تلخ کرده است !
اولا ایلام کنونی تا تقسیمات جدید کشوری نیمی از آن مانند آبدانان ، دهلران ، دره شهر ، بدره و ..... جز ملک لرستان بوده و لرستان به دو قسمت پیشکوه با حکمرانی علیمردان خان بیرانوند و قسمت پشتکوه با حکمرانی والیان تقسیم شده است ، اما اکنون بحث لرستان پشتکوه هست دوست عزیزی که میگه ایلام همه کورد بوده و والیان بهشون ظلم کردن و غارت کردن و باعث کوچ آنها شدن ، همین ابتدای کار باید بدونی که ایلام خیلی لر داره ، مثلا خود دره شهر و بدره و خیلی ها در ابدانان و دیگر شهرها لر هستن و شجره نامه آنها به لر بر میگرده ، متاسفانه حتی عده ای از آن ها خود رو کورد میدونن با اینکه ریشه لری دارند . اما آنچه مشخص هست اینه که پدیده فرار هویتی از فرار مغزها به مراتب بدتر هست . یعنی فرار از چیزی که در خمیر مایه توست !!! البته بیان بنده به معنی بد بودن کورد نیست و اتفاقا کورد کاملا قابل احترام هستش، من خود ساکن کوهدشت لرستانم اما اصالتا ابدانانی هستیم از طایفه ناصرعالی
اصالت من باعث شد که شاید این متن برام اهمیت ویژه ای داشته باشه ، چون بحث ملک پدری ماست ، ما لریم و قرار نیست بخاطر تقسیمات کشوری خود را کورد معرفی کنیم . عراق بدون اغراق اینهمه لر را در دل خود داره والیان دارای نفوذ زیادی در عراق بوده اند و از احترام خاصی هم برخودار می باشند . لر هم هرجا باشه لر هست و واقعا مسخرس کسی بخاد این قوم کهن و شجاع رو به تمسخر بگیره . والی برگ زرینی از تاریخ لرستان پشتکوه هست و اگر عده ای دوستان ایلام را کورد می دونن ، میتونن جواب بدن که چرا کبیرکوه جولانگاه سرداران بزرگ بیرانوند و زرینجوها بوده .... بنظر میرسه زحمت نگارنده برای بعضی دوستان کافی نبوده چون ظاهرا بی نهایت ناخاسته تحت تاثیر پانکورد قرار گرفته اند .
لر آغازگر تاریخ