پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۹۸۳۱۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۸
«سراج‌وحی» یا تقریری مختصر از مباحث درس استاد، عنوان کتابی‌است که اخیراً به‌ قلم دکتر سعید لاهوتی از سوی انتشارات سرمدی منتشر شد. دکتر سعید لاهوتی متولد 1333 قم، دکترای دندانپزشکی دارد و عضو هیأت علمی دانشکده دندانپزشکی بود که بازنشسته شد.

شعار سال«سراج‌وحی» یا تقریری مختصر از مباحث درس استاد، عنوان کتابی‌است که اخیراً به‌ قلم دکتر سعید لاهوتی از سوی انتشارات سرمدی منتشر شد. دکتر سعید لاهوتی متولد 1333 قم، دکترای دندانپزشکی دارد و عضو هیأت علمی دانشکده دندانپزشکی بود که بازنشسته شد.سعید لاهوتی در مورد «سراج وحی» می‌گوید: «در سال‌های 4-1353 استاد میرزا عبدالکریم تهرانی (ملقب به روشن) جلسات دینی برگزار می‌کرد و به تفسیر آیات قرآن کریم می‌پرداخت.» میرزا عبدالکریم تهرانی اهل فلسفه بود و به فلسفه مشایی گرایش داشت و مانند استاد فردید به کتابت اعتقادی نداشت. سعید لاهوتی که حضوری مستمر پای درس میرزا عبدالکریم تهرانی داشت پس از بیست سال به کمک حافظه به تقریر مطالب عنوان شده در آن جلسات پرداخت و پس از حدود چهل سال اقدام به انتشار آن کرد. سعید لاهوتی تصمیم داشت درمقدمه‌ای مفصل که متضمن معرفی دقیق‌تر مفاد مقالات باشد و هم ذکری از استاد روشن، اما به‌دلیل رحلت حضرت‌آیت‌الله هاشمی رفسنجانی- پدر همسرش- کار به فرصتی دیگر موکول شد و ما با او به‌گفت‌وگو نشسته‌ایم تا از چند و چون این کتاب بگوید.

آقای لاهوتی از دهه پنجاه به‌خاطر دارم جریانی در کشور در مساجد و منازل نشست‌هایی برگزار می‌کرد که به مباحث مذهبی و اجتماعی می‌پرداخت، این جریان در سال‌های پس از انقلاب هم جسته- گریخته به تشکیل جلسات می‌پرداخت، غالباً استادان این درس‌ها علاقه‌ای به کار مکتوب نداشتند که مشهورترین‌ آنها استاد فردید بود.
تبلیغات علوم دینی، عموماً تخصصی بود. به‌قولی یا حرفه‌ای یا آماتور بوده است. البته داوطلبانه هم بود. آن قسمت تخصصی به‌تبع تاریخ به عهده روحانیون بوده و آن قسمت داوطلبانه‌اش به عهده کسانی بود که به هر صورت در این عرصه سواد و معلوماتی داشتند. یا معلم بودند یا نبودند و برای خودشان مطالعات زیادی داشتند. به هر حال برگزار‌کنندگان این جلسات کسانی بودند که تمایل به تعلیم و ابلاغ آموخته‌های دینی خود داشتند.من همیشه دوست داشتم از قرآن کریم چیزهایی بدانم. ترجمه‌هایش را بخوانم، تفسیرهایش را بخوانم. این علایق از جوانی در من بود. بعد از مدتی مطالعه و حضور در این جلسات چیزهایی یاد می‌گیرید، برخی مثل بنده علاقه‌مندند آن چیزهایی که آموخته‌اند به‌طور غیر حرفه‌ای به کسانی که تمایل و علاقه دارند، منتقل کنند. یعنی هم آموختن و تعلم ما آن زمان داوطلبانه بوده، هم تعلیم ما امروز داوطلبانه است.حالا این تعلیم و تعلم داوطلبانه استادان، سطوح مختلف داشت گاهی استادان به‌ این امر می‌پرداختند، گاهی دبیران و معلمان. گاهی دانشجویان این وظیفه را به‌عهده داشتند.
آیا برگزاری این جلسات در سال‌های قبل از انقلاب رویکرد سیاسی داشت؟
قبل از انقلاب شما دست به هر کاری می‌زدید، یا رنگ سیاسی داشت یا به آن رنگ سیاسی می‌زدند. بخصوص 10 سال آخر رژیم پهلوی مثلاً از سال‌های 7-46 تا 7-56 حتی رنگ لباس افراد هم نماد و نشانه سیاسی تعبیر و تفسیر می‌شد. یعنی فضای جامعه اینگونه بود.
چرا امثال استاد فردید یا آقای میرزا عبدالکریم تهرانی ملقب به روشن، اندیشه و آرای خود را در محافل و مجالس دینی به‌صورت شفاهی عرضه می‌کردند، در حالی که می‌توانستند در قالب کتاب و رساله مکتوب کنند؟ کاری که شما کردید، مشابه کاری است که شاگردان فردید کردند.
این استادان در آن سال‌ها، فرصتی برای چنین کارهایی نداشتند. آن‌ زمان به این صورت بود که اگر کسی چیزی می‌دانست و بلد بود، در چنین نشست‌هایی برای مخاطبان می‌گفت و اگر شاگردی پای درس این استادان می‌نشست و معتقد بود، می‌نوشت و بعدها در قالب کتاب در می‌آورد. بعضی‌ها هم بودند مثل آقای فردید یا آقای میرزا عبدالکریم تهرانی که بیشتر اهل گفتار بودند تا کتابت، برخی مثل مرحوم مطهری هم عالی می‌نوشت هم عالی می‌گفت. دکتر شریعتی عالی می‌نوشت، عالی می‌گفت. ولی فرد دیگری هیچ بیانی نداشت ولی آثار مکتوبش خیلی خوب بود. به آقای تهرانی هم هرچه می‌گفتند. بنشین، بنویس، می‌گفت من دانسته‌های خودم را شفاهاً می‌گویم، هر کی دوست دارد بیاید بشنود. به هیچ وجه زیر بار مکتوب کردن نظرات خود نمی‌رفت.
آیا هیچ مشابهتی بین نگرش آقای فردید و آقای میرزا عبدالکریم تهرانی وجود دارد؟
نه هیچ مشابهتی بین نگرش‌های این دو وجود ندارد. افرادی مانند فردید، دانشگاهیان فیلسوف بودند و بیشتر فلسفه غرب را خوانده بودند. هم دانشگاهی بودند هم خواننده و دنبال‌کننده فلسفه غرب. ولی امثال عبدالکریم تهرانی ملقب به روشن، اینها سلسله‌ای بودند، قبل از ایشان میرزا طاهر تنکابنی بود، قبل از آن میرزای زهدی بود قبل از آن میرزای جلوه بود. اینها کسانی بودند که فلسفه شرق را خوانده بودند و بعضاً هم معمم بودند. یعنی فقیه هم بودند. همین آقای عبدالکریم تهرانی معمم بود و عبا و عمامه داشت. درس حوزه خوانده و فرهنگی و معلم بود، فیلسوف بود و مفسر. ولی فردید چیز دیگری بود و در وادی دیگری حرکت می‌کرد.
آقای عبدالکریم تهرانی در فلسفه شرق به کدام یک از فیلسوفان و مکاتب فلسفی گرایش داشت؟
استاد تهرانی بیشتر به فلسفه مشایی و مشائیون نزدیک بود. یعنی از ابن‌سینا گرفته بعد فارابی و به‌دنبال آن ملاصدرا و پس از آن حاج ملاهادی سبزواری و... استاد تهرانی به این نحله فلسفی یعنی فلسفه مشاء‌ گرایش داشت. برخلاف فلاسفه اشراق از قبیل سهروردی و پیروانش بود که البته فلسفه اشراق بحث جداگانه‌ای است.
آنچه شما در «سراج وحی» از دیدگاه‌های استاد عبدالکریم تهرانی فراهم آوردید، از فلسفه مشایی نشأت می‌گیرد؟
آنچه من جمع‌آوری و مکتوب کردم، برگرفته از بیانات آقای تهرانی ملقب به روشن بود. روشن مفسر بود، مفسر قرآن کریم. در هر جلسه‌ای یک آیه‌ای را قرائت می‌کرد. ابتدا بحثی علمی – فلسفی را براساس مفاد آن آیه می‌گفت و بعد آن آیه را توضیح می‌داد و تفسیر می‌کرد. بنابراین آنچه در کتاب «سراج وحی» آورده‌ام رویکرد فلسفی‌اش همان فلسفه مشاء است. استاد ما براساس فلسفه مشاء تفسیر می‌گفت. پس آنچه در این کتاب آمده، عرفان در آن نیست، فلسفه اشراق در آن نیست. تصوف و شعر نیست بلکه تفسیری است منتها بر شاخه فلسفه عقلانی که به آن فلسفه مشاء می‌گویند.
اشاره کردید که تصمیم داشتید مقدمه‌ای مفصل برای این کتاب بنویسید که متضمن معرفی دقیق‌تر مفاد مقالات و مطالب کتاب باشد. اما مصادف شد با رحلت حضرت‌آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حالا می‌توانید در مورد مطالب کتاب هر توضیحی دارید بفرمایید و در شناخت میرزا عبدالکریم تهرانی هم اگر حرفی هست...
بعضی از علما هستند که علم آنها حال آنها را تغییر می‌دهد. بعضی از علما هم هستند که علم آنها حال و حالت آنها را هیچ تغییری نمی‌دهد. یعنی با سواد و با سواد‌تر می‌شوند ولی متحول و متحول‌تر نمی‌شوند. این آقای تهرانی از آن دست علمایی بود که علم‌اش سبب تغییر حال او شده بود. در نتیجه در حالی که ایشان از تمام فلاسفه دوران اخیر سرتر بود و فلسفه معاصر را دقیق و عمیق می‌شناخت، بسیار گمنام ماند و به عمد در گمنامی زندگی می‌کرد. تصور کنید آقای دکتر حسابی که ستاره فیزیک ایران است برود در روستایی در کلاس اول ابتدایی تدریس کند. اگر روزی دکتر حسابی دست به چنین کاری بزند می‌گوییم فیزیک حال او را تغییر داد. طبیعت‌اش را عوض کرده است. طبعاً ایشان در دانشکده علوم در مقطع فوق‌لیسانس و بالاتر باید برای تدریس حضور پیدا کند. آقای روشن هم از جنس چنین افرادی بود. به‌جای اینکه در حوزه‌های علمیه باشد و در دانشگاه باشد، در جایگاه کرسی تدریس باشد، در بازار درون حجره‌ای به‌کار تعلیم علوم دینی مشغول بود.
در باره مقالات و مطالب کتاب هم اگر حرف نگفته‌ای دارید، بفرمایید.
عنوان مطالب را خودم انتخاب کردم. اما مطالب بسیاری از گفتارهای استاد را در حافظه داشتم که به‌دلیل ترس از افزایش حجم کتاب از آوردن آنها صرف‌نظر کردم. البته هرآنچه در اینجا آمده، به کمک حافظه بود. برای اینکه یقین پیدا کنم که حافظه‌ام به‌خطا نرفته است؛ متن آماده شده را قبل از چاپ به دوستی به نام دکتر اعتمادی که پای درس استاد تهرانی می‌نشست سپردم، او هم حذف و تغییراتی اندک در متن اعمال کرد. بعد از آن دست به چاپ و انتشار آن زدم.
در جایی هم اشاره کردید که وارد بحث تقدیر نشوید که پر عقلتان می‌سوزد. خود آقای روشن در زمینه تقدیر و تقدیر‌گرایی چه نظری داشت؟
آقای روشن معتقد بود هر کس علم او به اندازه ایمانش است. هرکس مؤمن‌تر باشد، علم‌اش بیشتر است. به این جهت می‌گفت در باب تقدیر و قضا و قدر الهی هرچه ایمان و تقوای شما و عبادت و عبودیت شما بیشتر باشد علم شما بیشتر است. علم شما به قضا و قدرالهی بیشتر است. ایشان معتقد بود که اساساً مفاهیمی چون قضا و قدر فوق علم بشری است. موضوع مقداری ادراکی و ذوقی‌ است. شما وقتی دو درجه مثلاً ایمان داشته باشید به اندازه همان دو درجه از قدر الهی فهم می‌کنید. اما وقتی بیشتر از آن ایمان داشته باشید، چیزهای بیشتری از قدرالهی می‌فهمید.
مسأله مقداری فوق علمی و عملی است. می‌گفت خیلی به آن نزدیک نشوید که گاهی ایمان انسان کم است و تقوای او کم است و مختصری از قضا و قدر می‌فهمد. بعد فکر می‌کند خیلی می‌داند. در حالی که هیچ نمی‌داند. آن وقت چنین حالاتی پیش می‌آید. اینجاست که می‌گوید وارد مباحث فوق عقلی نشوید که پر عقل‌تان می‌سوزد.

*‌ توضیح و تصحیح:
هفته گذشته در این صفحه گفت‌و‌گویی داشتیم با خانم نرگس قندیل‌زاده، تصویری که از ایشان چاپ شده بود، عکاس‌اش امیر اردهالی است.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازسایت خبری روزنامه ایران ، تاریخ انتشار ------، کدمطلب:242661، www.iran-newspaper.com


اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Bulgaria
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
0
0
مرسی خیلی استفاده بردیم اساتید دانشگاه هایه تحصیل کردمون همیشه حرف های زیبایی و نقادانه ای در رابطه با مردم و جامعه و کشور ارائه می دهند
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین