شعارسال : در اين نوشته اباحهانديشي و بياعتنايي عملي به محرمات و منهيات و منكرات با توجه به دو منشاء اساسي مورد بحث قرار گرفته است: يا ناشي از شبهه نظري است و يا ناشي از شهوات عملي. ابتدا نقش شهوت عملي در ايجاد، ترويج و رواج اباحهگري مورد مطالعه قرار گرفته و پس از آن سهم مؤثر شبهات نظري بررسي شده است. اين گزارش كارشناسي توسط سازمان تبليغات اسلامي براي طرح در شوراي فرهنگ عمومي تنظيم و سپس تحت عنوان لااباليگري ارائه شد.
الف- اباحهگري ناشي از شهوت عملي
منظور از شهوت عملي اين است كه شخص مباحي، با علم به حرمت و با آگاهي از ممنوعيت قانوني و شرعي و حتي با توجه به عواقب نامطلوب و آثار منفي اعمال ناشايست، ارزشها و روشهاي متعارف اخلاقي را رعايت نمينمايد. دنياطلبي، لذتطلبي، تنوعطلبي، تنآسايي، حرص، استعلاء و استكبار و استغناء، عجول بودن و تنها در پي منافع آني و عاجل گشتن، منافع مقطعي و موقت را كه به حسب ظاهر آسان، ارزان و نزديك ميآيد و نيازي به صبر و سعي و ثبات و استقامت و صلابت ندارد بر مصالح مستمر و پايدار ترجيح دادن، همه از مظاهر شهوت عملي و تبعيت از هواي نفساند:
1- ان يتبعون الا الظن و ما تهوي الانفس، افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم.
2- جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر كيف كان عاقبه المفسدين، بل الانسان علي نفسه بصيره ولو ألقي معاذيره، و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاء هم العلم بغياً بينهم، فما اختلفوا الا من بعد ما جاءتهم العلم بغياً بينهم، ما تفرقوا الا من بعد ما جاء هم العلم بغياً بينهم، يجادلونك في الحق بعد ماتبين، و كان الانسان اكثر شيء جدلاً.
3- ان الانسان ليطغي ان راه استغني، ان الذين يجادلون في آيات الله بغير سلطان اتاهم ان في صدورهم الا كبر ماهم ببالغيه.
4- و يدعوا الانسان بالشر دعائه بالخير، و كان الانسان عجولا، خلق الانسان من عجل، كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاجله، قال يا قوم بم تستعجلون بالسيئه قبل الحسنه، يستعجلونك السيئه قبل الحسنه.
5- زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطره من الذهب و الفضه، زين للذين كفروا الحياه الدنيا، انما الحيوه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينكم، يريدون الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً، راس الافات الوله باللذات.
چنين كساني را كه غرور و غفلت، شهوت و شهرت و شيطنت سبب شده است كه با يقين به حق، حق را انكار كنند و از عمل به حق استنكاف ورزند، ابتدا بايد با قول لين و موعظه به راه حق هدايت نمود. لكن نميتوان و نبايد به نام تساهل و تسامح امربه معروف و نهي ازمنكر را در مورد آنها ناديده گرفت:
- لا تكن خصيماً للكافرين
- ولا تجادل عن الذين يختانون انفسهم
- و لا تتبع اهوائهم
- فان ترضوا عنهم فان الله لا يرضي عن القوم الفاسقين
در نهايت، بسط قسط، اقامه عدالت، برقراري امنيت و حفظ نظم و نزاكت عمومي اقتضا ميكند كه با چنين كساني، مواجهه قانوني صورت گيرد تا موانع ايجاد جامعه سالم برطرف گردد و زمينههاي مساعد براي شكوفايي و رشد استعدادهاي انساني فراهم آيد؛ گو اين كه در همان موارد مواجهه قانوني در راستا و در قلمرو و قواعد حقوق اسلامي از قبيل تدرءالحدود بالشبهات، قاعده قبح عقاب بلابيان، قاعده اضطرار، قاعده التغرير بما يراه الحاكم من المصلحه و بسته به سوابق مرتكب و وضعيت روحي و شرايطي كه تحت آن شرايط، جرم واقع شده است بايد مراتب تعليق مجازات، تخفيف مجازات، تبديل مجازات به مجازات مناسب و نهايتاً عفو او با توجه به ندامت و توبه و اذن وليفقيه، رعايت گردد.
ب- اباحهگري ناشي از شبهه نظري
شبهه نظري گاهي ناشي از اين جهت است كه معاني و مباني دستورالعملهاي ديني و اخلاقي، متناسب با فهم مخاطب، در قالب زبان روز و با روشهاي نافذتر، تبليغ و تبيين عقلاني نميشود. بايد كوشيد كه افق فكر و استواي فهم عمومي، از افق ماديات و حواس ظاهري فراتر رود و قلمرو هستي را شهوداً گستردهتر از ماده و مادي ببينند. عموم مردم بايد از صميم ذات معتقد و متقاعد باشند كه كمال انسان به لذتپرستي نيست، سعادت را با لذت و تمتعات دنيوي و جسمي مساوي ندانند و يا حداقل اين كه لذت را محدود به لذت حسي و لذت غريزي ندانند. بايد ميان محدوديت و محروميت تمايز آشكار قايل شوند و هر محدوديتي را لزوماً به معناي محروميت ندانند. بايد مصالح جمعي و جاري را بر منافع فردي و راكد خود ترجيح دهند، بايد يقين پيدا كنند كه دين نه عقل ستيز است نه عقلگريز، بلكه تمامي اخلاق و احكام اسلامي مبتني بر دريافتهاي فطري و حكم مسلم است، بايد يقين پيدا كنند كه غرض از تشريع و تقنين احكام شرعي و ضوابط قانوني، غرضي است كه به عامل بر ميگردد نه به شارع. بايد به آنان آموخت كه تكليف شرعي، از مقدمات و مقومات نيل به كمال است. بايد بدانند كه تكليف به معناي تضييق وايجاد كلفت نيست، بلكه برعكس موازين و مضامين شرعي قفل و زنجير اسارت نفس را از دست و پاي انسان باز ميكنند و برميگيرند: «و يضع عنهم اصرهم و الاغلال اللتي كانت عليهم.» بايد دين را در بيان، شيوا و در عمل، شيرين بيابند.
آنان كه حقيقت را دست نايافتني ميدانند و با تشكيكهاي پي در پي، در پي تبديل يقين ديگران به شكاند و براي يقين سابق از دسترفته هيچ يقين لاحق و بديلي را قرار نميدهند و ميكوشند كه يقين را مباين واقعيت جلوه دهند و براي مباني منطقي و واقعنمايانه يقين، هيچ اعتباري قايل نيستند ونزديك شدن(نه نايل شدن) به حقيقت را صرفاً در گرو آزمون تجربي ميدانند- اگرچه مورد آزمون از اموري باشد كه اولين تجربه مساوي با آخرين تجربه است، آنان كه ميكوشند عدالت و اخلاق را از بزرگترين ضمانت اجراي آن، يعني دين، جدا و مجزا سازند و تعاليم ديني را نسبت به مسايل اجتماعي، سياسي و اقتصادي، ناكارآمد و يا بيطرف جلوه دهند، دانسته يا ندانسته به اباحيگري دامن ميزنند. انديشه و اخلاق را نسبي دانستن و پشتوانههاي بينشي ارزشها را ناديده گرفتن(عدم ارتباط منطقي ميان جهانبيني و ايدئولوژي) سلاحي سمي و مهلك است و راه را براي توجيه اباحيگري هموار ميسازد.
از سوي ديگر مبلغان اسلامي و دستگاههاي تبليغ و آموزش دين و فرهنگ توجه كنند كه از حيث ارايه استدلالهاي نظري، و محاسن و نقاط قوت نظامهاي سياسي و اقتصادي و مديريتي غيرديني را ناديده گرفتن و به نحو سالبه كليه منكر جميع خدمات و حسنات نظامهاي سكولار شدن و هيچ نقطه قوت و نكته روشن در آن نظامها نديدن، همه و همه، سبب ميشود كه مبلغان و دستگاههاي تبليغي درمظان اين اتهام قرار گيرند كه متعصب و متصلباند و به دنبال كشف حقيقت نيستند. برخي از مبلغان ديني با تندي و درشتي سخن ميگويند و با خشونت عمل ميكنند و همواره دافعهها را بر جاذبههاي دين غلبه بخشيدهاند و فراموش كردهاند كه وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله كساني را براي تبليغ اسلام به اين سو و يا آن سوي مدينه اعزام مينمود به آنها توصيه ميفرمود: «يسرو لاتعسر، بشر و لاتنفر»
پارهاي از اشخاص حقيقي و حقوقي، از دين چهرهاي را نشان ميدهند بسيار خشك، ايستا، غيرقابل انعطاف و غيرقابل انطباق با مقتضيات زمان و اسفبارتر اين كه خود نيز به آنچه ميگويند عمل نميكنند (اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم، يا ايها الذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون كبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون.»
تاثير منفي و مخرب برخي مديران و كارگزاران نظام اعم از روحاني و غيرروحاني كه به قناعت و مناعت طبع و سادهزيستي و خدمت به خلق اعتنايي نميكنند كمتر از كساني نيست كه مستقيماً به تبليغ دين پرداخته و كمتر بهرهاي از دينورزي بردهاند. آمر به معروف بايد پيشتر، عامل به معروف باشد و ناهي از منكر بايد خود تارك و متناهي از منكر باشد.
مردم بايد در مديران و مسئولان نظام عملاً آثار زهد و ورع را مشاهده كنند و جد و جهد آنان را در مسير دينداري و خدمت به خلق و اقدام به خير از نزديك احساس كنند: «كونوا دعاه للناس بغير السنتكم ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلوه و الخير فان ذلك داعيه.»
گروههاي مرجع كه عمدتاً روحانيون و صاحبان مقامات دولتي هستند و به دليل برخورداري از علم و سمت، بالاترين گروههاي اثرگذار محسوب ميشوند، بايد اين امر خطير و پرمخاطره را همواره درنظر داشته باشند كه چشم مردم به سلوك و سيره عملي آنها است. امر به معروف و نهي از منكر وقتي كمال تأثير را دارد كه از سوي علماي رباني به صورت عملي صورت گيرد:
زهدفروشي، دين فروشي و مستأكل به علم بودن، از مواضع آسيبپذيري جدي براي حكومتهاي ديني محسوب ميشود. نبايد براي حفظ موقعيت ممتاز اقتصادي و اجتماعي فردي، حق را ناديده گرفت و بدون در نظر گرفتن ملاكهاي الهي، صرفاً خوشايند اين كس و يا آن گروه را ملاك عمل قرار داد. آنان كه خط و ربطهاي سياسي خود را به دين منتسب مينمايند و بدين وسيله به حفظ موقعيت سابق و تحصيل جايگاه اقتصادي بالاتر ميپردازند مصداق اتم و اكمل مستأكلان به علمند:
- ويل لمن طلب الدنيا بالدين ويل له- انما المستأكل بعلمه الذي يفتي بغير علم و لا هدي من الله عزوجل ليبطل به الحقوق طمعا في حطام الدنيا.
مطابق روايت اخير كه از امام صادق عليه السلام نقل شده(معاني الاخبار، ج1، ص181) بدعتگذاران و آنان كه بدون تفقه در دين و بدون مستند اطمينانبخش شرعي، حرام خدا را حلال ميكنند و فتوا به اباحه و حليت محرمات ميدهند تا محبوبيت و موقعيت ممتاز دنيوي كسب كنند نيز مستأكل به علمند و پر واضح است كه اصوليين شيعه و اكثر قريب به اتفاق حقوقدانان اماميه، به تاسيس اصولي از قبيل اصاله البرائه، اصاله الحليه و اصالت الطهاره در نقطه مقابل اصاله از قبيل اصاله الخطر پرداختهاند و به هيچ وجه علاقهاي به تعميم و توسعه قلمروي محرمات ندارند. لكن اگر حرمت و ممنوعيت يك عمل به نص قطعي شرعي و يا حكم قطعي عقلي ثابت باشد، در عدول از حكم حرمت، بدعت و جسارت به خرج نميدهند و به صرف استحسان و احتمال، جانب احتياط را فرو نميگذارند. كما اين كه نميتوان با توسل به احتياط، آداب و رسوم و عرف محلي عرب صدر اسلام را بر اصل اسلام تحميل نمود و عرضي عصر نزول را ذاتي و عصاره دين اسلام پنداشت. اين احتياط اخير نيز خود خلاف احتياط است.
فقر و فشار اقتصادي و بيكاري از مهمترين عوامل اباحهگري در جامعه است. سرقت، تقلب و كلاهبرداري، خيانت در امانت، اختلاس و ارتشاء و فحشا و قاچاق موادمخدر عمدتاً معلول فقر و فشار اقتصادي است. مشكل اشتغال كه حل شود از مشكل فشار غرايز، فحشا و فساد جنسي نيز كاسته ميشود چرا كه عمده دليل بالا رفتن سن ازدواج و پايين آمدن آمار ازدواج، بيكاري و عدم تمكن نسبت به پرداخت هزينههاي مالي ازدواج است.
در شرايطي قرار گرفتهايم كه در مثلث «فرهنگ، اقتصاد، سياست» ضلع فرهنگ شديداً از ناحيه ضلع اقتصاد، مخدوش و شكننده شده است. شرايط و زمينههاي اقتصادي انحطاط فرهنگي را به سرعت بايد از ميان برداشت. نابساماني اقتصادي با انحطاط و انحراف اخلاقي رابطهاي مستقيم و غيرقابل انكار دارد.
مطابق تحقيقي كه در زمينه گروههاي مرجع صورت پذيرفته، گروههاي ذيل در جامعه ايران، الگوساز و اثربخش ميباشند:
- ورزشكاران
- هنرمندان
- بازاريان و تجا
- پزشكان
- روحانيان، اساتيد دانشگاه، معلمان
- شاعران و اديبان
- سياستمداران و رؤسا و مسئولين دولتي
- محيط خانواده
- همكاران
-دوستان
از طرف ديگر، منابع معرفتي و منابع الگودهي(يعني فضاها و اماكني كه گروههاي الگوبخش در آنجا ظاهر ميشوند) عبارتند از:
- كتب غيرمذهبي، اعم از درسي و غيردرسي، مطبوعات و مجلات
- صداوسيما
- كلاسها و فضاهاي آموزشي و كاري در ميان الگوسازان
هنرپيشگان و خوانندگان و ورزشكاران بيشترين اثربخشي و محبوبيت را دارند واينان بخش عمدهاي از منابع الگودهي، يعني شمارههاي 1،3،4،5 را به خود اختصاص دادهاند.
از منابع الگودهي باقي ميماند منبع شماره 6، يعني فضاهاي آموزشي و كاري، در فضاهاي آموزشي غيرهنري، عليالقائده اساتيد و معلمان اثربخشاند. لكن متأسفانه جمع معتنابهي از آنان به دلايل اقتصادي و سياسي، انگيزه و يا حتي انديشه مقابله با اباحهگري را ندارند و بعضاً ممكن است خود اساتيد و معلمان، الگوي منفي باشند(در نحوه پوشش، آرايش، سخن گفتن و كردار خود.) در محيطهاي كاري عمدتاً تجار، پزشكان و مديران الگوده و اثربخشند. اينان نيز نظر به ثروت و توانايي مالي كه دارند معمولاً در زمينه تجملگرايي و توجه به ظواهر و جواهر دنيا مرجع الگوگيري قرار ميگيرند.
منزلهاي مجلل و پردكوراسيون كه سالي يكبار هم براي مقاصد معنوي و عامالمنفعه مورد بهرهبرداري قرار نميگيرند، حسابهاي بانكي كه به ندرت از آن حسابها، جهت قرضالحسنه و كمك بلاعوض به محرومان و مستضعفان پول برداشت ميشود و منشيهايي كه معمولاً از جنس زن، جوان و با آرايشهاي غليظاند هريك الگوهاي قوي محسوب ميگردند. دوستان در كوچه و همكاران در محيط كار نيز معمولاً از بضاعت معرفتي و انگيزههاي اباحه ستيزانه بيبهرهاند و نيز از مروجان فرهنگ، ورزشكاران و هنرپيشگانند. بدين ترتيب چارهاي نميماند جز اينكه:
ذكر اين نكته ضروري است كه تقويت نظارت و بازرسي، به هيچوجه به معناي برخورد سليقهاي، برخورد فيزيكي و خشن و برخورد غيرقانونمند نيست. در نظارت و بازرسي، اصل اولي بر موعظه و حكمت و ملايمت و حسنخلق و رعايت اصل صحت و حسن ظن استوار است. هرگونه رسيدگي به تخلفات، تصفيه و تعديل نيرو بايد در مراجع ذيصلاح قانوني صورت گيرد.
نكته ديگر اينكه، به موازات اقدامات نظارتي بايد آموزشهاي نظري و عملي در جهت اعتلاي فرهنگ عمومي و تقويت هاضمه فرهنگي صورت گيرد. لكن در مسائلي كه به غريزه جنسي باز ميگردد، بازگذاشتن روابط زن و مرد به بهانه تقويت هاضمه فرهنگي، بسيار سادهلوحانه است.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی "خزرآنلاین" ، تاریخ انتشار شنبه 19 دی 1394 ، کد مطلب : 22190 : www. khazaronline.com