پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۳۱۸۱۵
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۶
پی بردن به علت غایی و راز و رمز احکام، کمک شایانی است برای به‌جا آوردن هرچه مطلوب‌تر آن فریضه. از این‌رو برای درک و شناخت علت تشریع صوم و روزه‌داری ماه مبارک رمضان نزد اندیشمند فرهیخته دکترسید محمدرضا بهشتی، پژوهشگر و استاد فلسفه دانشگاه تهران رفتیم تا درمجالی اندک به‌ طرح گوشه‌هایی از حکمت روزه و روزه‌داری بپردازد. حاصل این گفت‌و‌گو که به‌صورت گفتاری تنظیم شده است تقدیم علاقه‌مندان به معارف دینی می‌شود.

شعار سال: پی بردن به علت غایی و راز و رمز احکام، کمک شایانی است برای به‌جا آوردن هرچه مطلوب‌تر آن فریضه. از این‌رو برای درک و شناخت علت تشریع صوم و روزه‌داری ماه مبارک رمضان نزد اندیشمند فرهیخته دکترسید محمدرضا بهشتی، پژوهشگر و استاد فلسفه دانشگاه تهران رفتیم تا درمجالی اندک به‌ طرح گوشه‌هایی از حکمت روزه و روزه‌داری بپردازد. حاصل این گفت‌و‌گو که به‌صورت گفتاری تنظیم شده است تقدیم علاقه‌مندان به معارف دینی می‌شود.

یکی ازمواردی که در روایات با آن برخورد می‌کنیم تبیین علل احکام و شرایع است. به‌عنوان فردی دیندار، به‌دلیل باوری که نسبت به مبدأ وحی داریم، اگر دستورالعملی ازناحیه دین برای زندگی آمده باشد، آن را برپایه همین باور می‌پذیریم، اما ذهن جست‌و‌جوگرما به‌طورطبیعی به‌دنبال آن است تادلیل دستورالعمل‌هایی که از فرد دیندار خواسته شده تا برای رسیدن به سعادتمندی، آنها را در زندگی محقق کند را بدانیم. به تعبیری دیگر اگر مطمئن شدیم مبدأ حکم خداوند است واین انتساب برای ما روشن بود، به‌دلیل باوری که داریم می‌پذیریم و در زندگی هم عملی می‌کنیم، ولی این مانع از آن نیست که از چرایی آن پرسش نکنیم!

در میان آیات و روایات بندرت به پاسخ این سؤال برخورد می‌کنیم، ولی آنجا هم که پاسخ را می‌یابیم خیلی با ارزش است. برای اینکه دریچه‌ای تازه به رویمان گشوده می‌شود و متوجه می‌شویم یک چنین دستورالعملی به چه منظورو با چه هدف و غایتی از جانب خداوند برای ما تعیین شده است. موضوع علت تشریع احکام برای خودش موضوع مفصلی است و تلاش در جهت فهم تعلیل آنها هم تلاشی است که درطول تاریخ فرهنگ اسلامی از سوی افراد بسیاری پی گرفته شده است.

از معدود مواردی که یک جا و به شکل متراکم علل احکام ذکر شده، خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) است.در این خطبه به بیست مورد از احکام و علت تشریع آنها اشاره شده که در نوع خود بی‌نظیر است. خطبه فدکیه از جمله متون مورد وثوق است که انتسابش به حضرت فاطمه زهرا(س) نسبتی روشن بوده و دارای نکات بسیاری است و ازوجوه مختلف و قابل تأملی برخوردار است. در مقطعی علویان این خطبه را تبدیل به شعارخود کرده وبه‌عنوان سندی هویت بخش ازآن یاد می‌کردند، حتی متن کامل آن را حفظ می‌کردند.

این خطبه، هم از سوی شاخه بنی حسن وهم از طرف شاخه بنی حسین، با تفاوت‌هایی کوچک، نقل شده و بیش از برخی از گفته‌هایی که به نقل از بزرگان دین وائمه معصومین(ع) روایت شده، مورد وثوق است و انتساب روشنی به حضرت فاطمه(س) دارد. از این جهت نیزدارای برجستگی خاصی است.

دراین متن، درجملاتی کوتاه، نکات بسیار لطیفی مطرح می‌شود که بی‌مانند‌اند. حضرت فاطمه(س) ضمن آن علل احکام را یکی بعد از دیگری بیان می‌کند، به‌عنوان مثال می‌فرماید؛ نمازبرای این قرار داده شد تا کبر را از ما بزداید، «وَ الصَّلاة تَنْزیهاً لَکمْ عَنِ الْکبْرِ» یا حج برای استحکام دین و جهاد برای عزت اسلام قرار داده شد و.... تا می‌رسد به روزه، حضرت زهرا(س)دربیان علت تشریع فریضه روزه، تعبیر عجیبی دارد و آن اینکه، روزه را خداوند قرار داد برای«اخلاص»! برای پی بردن به لطافت این تعبیرابتدالازم است بدانیم منظور از اخلاص چیست؟ در خود این خطبه عبارتی هست که توضیح دهنده معنای اخلاص است، همچنین در خطبه معروف نهج‌البلاغه هم توضیحاتی پیرامون این مفهوم آمده است. آنجا که می‌فرماید: «اوَّلُ‌الدین مَعْرِفَتُهُ وَ کمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِه‏ وَ کمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَه»‏ یعنی در مراتب مختلف ایمان، انسان می‌رسد به مرتبه توحید و در کمال مرتبه توحید هم می‌رسد به مرحله اخلاص و در مرتبه اخلاص هم می‌رسد به مرحله‌ای که صفات را از ذات خداوند نفی می‌کند. یعنی اینکه صفت ظهورخداوند است، بروز خداوند است، مجلا است برای آشکار کردن ذات خداوند، اگر خود این بخواهد حجاب شود در این مرحله شما نتوانسته‌اید هنوز به توحید ناب برسید.

می‌دانیم که توحید مراتب دارد. توحید ذاتی، توحید صفاتی وتوحید افعالی. توحید ذات که بالاترین مرتبه است در حقیقت از آن خود خداست. یعنی در مرتبه ذات فقط خدا می‌تواند اتحاد توحیدی را دریابد و از آن سخن بگوید. البته اگر قابل سخن گفتن باشد. به تعبیر برخی از عرفا توحید حقه حقیقیه فقط از آن حق تعالی است، جل وعلا، مابقی همه به درجات با این مرحله فاصله داریم. همه، دلیل آن هم این است که آن مرتبه اساساً از توان دریافت متناهی ما بیرون است.

مرحله دوم، مرحله توحید صفات است. به این معنا که اگرچه صفات با هم فرق دارند اما هرکدام از صفات یا اسما الهی یک بروز از او و تجلی ظهورهای خداوند هستند. اما یک نام خالی نیستند. اینکه می‌گویند اسما، مراقب باشید، همانند نامگذاری‌هایی که ممکن است ما اسم یک شی‌ء را بگذاریم «گل» یا اسم شی‌ء دیگری را بگذاریم «عینک» نیست. بلکه این بروز یک حقیقتی از ذات خداوند است. بنابراین هر اسمی معلوم نیست که بروز و جلوه خداوند باشد. ما خدا را در هر اسمی می‌توانیم بخوانیم، کسی مانع ما نیست، ولی هراسمی بر اثراتی که برآن اسم مترتب است و آن بروزی که آن اسم دارد مترتب نیست. ممکن است بگویید خدایا تو «خیلی با حالی». بله این «خیلی باحالی» هم می‌تواند اسم خدا باشد، اما معلوم نیست چیزی برآن مترتب باشد.

به هر حال این اسمایی که خداوند از خودش نام می‌برد و می‌گوید «انت ثنیته» خودت خودت را وصف کردی، برای اینکه بروزوظهوری از ذات الهی است، در این ظهور می‌شود «شافی»، می‌شود «رحیم» می‌شود «رحمان» یا می‌شود «کریم» این صفات زائد بر ذات نیستند بلکه عین ذاتند وغیریتی میان ذات و صفات خدا وجود ندارد.

حضرت علی(ع) می‌فرماید؛ افراد به مرتبه‌ای از توحید می‌رسند که «و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه» وقتی می‌گوییم خدا «کریم» است، اولاً نه کریم به معنایی که ما معمولاً در وصف موجودات غیرالهی به کار می‌بریم. ثانیاً، نه اینکه منحصر در دایره «کریم» باشد و او را فقط در کریم بودنش وصف کنیم. نفی الصفات عنه، خودتان را به مستجمع جمیع کمالات و اسماء برسانید. الله کمال ظهور است والله ظهور ‌بطن‌ها است و بالاتر از «الله»، «هو» است. جالب است خداوند خودش را به «انت» به «نحن» به «انا» وبه «هو» توصیف کرده است. من به تفسیر رایجی که از «هو» می‌کنند کاری ندارم.می پرسم «قل هوالله احد» یعنی چه؟می گویند «هو»، «هو»ی‌ شأن است! ‌شأن این است که او احد است.

من می‌خواهم بگویم؛ این حرف شما و ذوق شماست «هو» آنی است که «الله» را به آن منسوب می‌کنند. بی‌خود نیست که «هو» می‌گویند و «هو» را بالاتر می‌برند، برای اینکه مرتبه، مرتبه بطون است. می‌گوید؛ «کمال توحیده الاخلاص له» و «کمال الاخلاص نفی الصفات عنه» پس اخلاص نفی است، نفی صفات است.

حالا برگردیم به خطبه فدکیه در آنجا یک سلسله باورها و احکام وجود دارد که همه آنها یک وجه ایجابی دارند. این کار را بکن. جهاد برای این است. نماز برای این است. حج برای این است. همه اعمالی که آنجا ذکر شده جنبه ایجابی دارند.اما تنها حکمی که در بین آنها نفی است، روزه است. روزه ترک است روزه فعل نیست. دراصل روزه ترک است. ترکی است که حتی اگر شما در ذهنتان بگویید من ازاین لحظه دیگر روزه نیستم، روزه شما شکسته می‌شود. یعنی در واقع ترک را شکسته‌اید. هنوز هیچ کاری نکرده‌اید، نه آبی نوشیده‌اید، نه غذایی خورده‌اید، ولی درآن لحظه شما از روزه بیرون آمده‌اید. چون ترک است.اگر ترک را شما در هر کجا متوقف کنید، از ترک بیرون آمده‌اید.

روزه در بین احکام یک وضعیت اختصاصی دارد وآن اینکه ترک است و نفی است. اگر قرار باشد چیزی به‌عنوان تثبیت اخلاص در درون ما باشد، نه صلاة است، نه زکات است و نه حج است. بلکه این یکی از روزه برمی آید. بنابراین روزه در بین احکام یک وضعیت اختصاصی دارد. این برای کدام مرتبه است؟ برای مرتبه «کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه». پس قرار است روزه من وشما را به چنین مرتبه‌ای برساند. مرتبه‌ای از توحید که اصل وکمال آن از آن خود خداست ومن وشما را به آن مرتبه نزدیک می‌کند. پس روزه یک وضع اختصاصی دارد.

هیچ کدام از اعمال دیگر نفی و ترک نیست، ولی این یکی ترک است و عجیب اینکه این فریضه‌ای که ترک است برای اخلاص قرار داده شده است. چون به چیستی اخلاص مراجعه می‌کنیم می‌بینیم اخلاص نفی است. بنابراین یک سنخیتی میان روزه واخلاص وجود دارد وبا هم سازگارند. «نفی الصفات عنه» می‌خواهید یک فعلی داشته باشید، به نظرتان کدام فعل را داشته باشیم که در ما تثبیت‌کننده اخلاص باشد.

هیچ کدام از افعال، چون اینجا به‌جای فعل ترک می‌کنیم. صیام چنین خصوصیتی دارد. از این جهت انصافاً لطیف است. بی‌خود نیست که گفته شده خداوند روزه را قرار داد برای تثبیت اخلاص در درون انسان. این لطفی است که خداوند در حق ما قائل شده و به ما گفته است روزه بگیریم. با این شناخت ومعرفت روزه دیگر فقط تحمل گرسنگی و تشنگی نخواهد بود. بلکه مجالی برای راه یافتن به مرتبه اخلاص است. در این صورت علی القاعده نباید ناله کنیم، بگوییم روزها طولانی است و چنین و چنان است. آفتاب است و گرماست و... البته همه اینها هست، نه اینکه نیست. اما وقتی بدانیم که همه اینها برای رسیدن به چنین مرتبه‌ای است، نوع مواجهه ما با روزه‌داری خیلی فرق خواهد کرد. چه بسا روزه را نه به‌عنوان امری که خداوند گفته و باید اطاعت کنیم و تحمیلی است، نفهمیم و انجام ندهیم. بلکه به‌عنوان رساننده ما به مرتبه‌ای ازمراتب کمال بدانیم که آن مرتبه انصافاً غبطه خوردن دارد.اگر کسی بتواند خودش را به مرتبه روزه‌دار حقیقی برساند.

خداوند می‌گوید؛«الصوم لی وانا اجزی به»صوم برای من است و خودم پاداش آن هستم. این یعنی چه؟ مگر سایر احکام برای کیست؟ خیلی چیز عجیبی است! اینکه می‌فرماید؛روزه اختصاصی خداست «الصوم لی...» روزه برای من است «وانا اجزی به» وخودم پاداش آنم. خیلی عجیب است در بین دستورالعمل‌های جهت دهنده به زندگی که قرار است ما را در فراز و فرودهای زندگی راهبری کنند، روزه چنین جایگاه ممتازی دارد. چون این را در ارتباط با احکام دیگری نگفته است، «اجزی به» خودم پاداش روزه هستم. پاداش روزه من هستم. انصافاً اینجا هم یک جایگاه ممتازی برای روزه قائل شده است و نکته نکته خیلی مهمی است.

نیم نگاه

خداوند روزه را قرار داد برای تثبیت اخلاص در درون انسان. این لطفی است که خداوند در حق ما قائل شده و به ما گفته است روزه بگیریم. با این شناخت ومعرفت روزه دیگر فقط تحمل گرسنگی و تشنگی نخواهد بود. بلکه مجالی برای راه یافتن به مرتبه اخلاص است

روزه در بین احکام یک وضعیت اختصاصی دارد وآن اینکه ترک است و نفی است. اگر قرار باشد چیزی به‌عنوان تثبیت اخلاص در درون ما باشد، نه صلاة است، نه زکات است و نه حج است. بلکه این یکی از روزه برمی‌آید. بنابراین روزه در بین احکام یک وضعیت اختصاصی دارد

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران ، تاریخ انتشار -----، کدمطلب: 468965، www.iran-newspaper.com


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین