برگر ولاکمن، معتقدند انسان جامعه را میسازد و جامعه واقعیت و معنا را. زبان، سنت و نهادهای مختلف که در ابتدای امر توسط انسان ساخته میشود، پس از گذشت زمان و کسب تاریخ، تبدیل به سازوکارهای خارج از آگاهی انسان میشوند که انگار مستقل هستند. بر اساس همین منطق است که مانتو، در رشت یک معنایی دارد و در قم یک معنای دیگر. شلوار کردی در جنوب شهر یک معنا و در شمال شهر معنایی دیگر. حتی کلمات نیز بار معنایی مختلفی پیدا میکنند. باران برای ساکنین کویر معنای متفاوتی دارد تا یک شمالی!
شعارسال : برگر ولاکمن، معتقدند انسان جامعه را میسازد و جامعه واقعیت و معنا را. زبان، سنت و نهادهای مختلف که در ابتدای امر توسط انسان ساخته میشود، پس از گذشت زمان و کسب تاریخ، تبدیل به سازوکارهای خارج از آگاهی انسان میشوند که انگار مستقل هستند. فی المثل در ابتدای امر صرفاً بخاطر تقسیم کار، بطور آگاهانه آشپزی به زن و شکار به مرد محول شد؛ اما به مرور زمان و رشد نسلهای بعدی، این آگاهی جایش را به یک برساخت اجتماعی داد و جای علت و معلول عوض شد. زنی که چون قراردادی در مطبخ بود، ظریف شده بود حالا چون ظریف شده بود باید در مطبخ کار میکرد. به عبارتی جامعه از مخلوق انسان، تبدیل به خالق انسان میشود.
بر اساس همین منطق است که مانتو، در رشت یک معنایی دارد و در قم یک معنای دیگر. شلوار کردی در جنوب شهر یک معنا و در شمال شهر معنایی دیگر. حتی کلمات نیز بار معنایی مختلفی پیدا میکنند. باران برای ساکنین کویر معنای متفاوتی دارد تا یک شمالی!
در چنین شرایطی چیزی که جامعه را یک بافت منسجم نگه میدارد، کلیت نمادین معناداری است که نهادها و زبانها و سنتهای مختلف را در خود نگه میدارد. انسانها در این کلیت میتوانند رفتار همدیگر را بفهمند و با هم رابطه برقرار کنند. در ایران، این کلیت نمادین، انواع مختلفی داشته است؛ سلطنت، ملیت و دین، سه نوع کلیت است که جامعه را منجسم نگه میداشت. زبان، سنت و نهادهای مختلف همواره در ارتباط با آنها سازگار میشدند و مردم حول آنها سازمان پیدا میکردند.
اما اکنون، همراه با سایر نقاط جهان، کلیتهای نمادین رو به اضمحلال هستند. تفاوتهای زبانی، که تا دیروز به لهجه و گویش خلاصه میشد، اکنون در حال تغییرات ساختاری است. بالایشهر و پایینشهر دو زبان دارند. جوان بیست ساله، زبان متفاوتی از کودک ده ساله دارد. رییسجمهور در حالی از کلمات سنگین عربی استفاده میکند، که بخش اعظمی از جمعیت دولتش، اکثر منظورهایشان را با ایموجی منتقل میکنند. سنت، نیز دچار همین تفرقه شده است. یکی درگیر هالوین است و دیگری به فکر هیزم چهارشنبهسوری. نهادهای مختلف کارکرد وحدت بخش خودشان را از دست دادهاند. در این شرایط طبیعی است که آدمها همدیگر را نفهمند و در نتیجه احساس امنیت نکنند.
نتیجهی این روند، خرد شدن جامعه خواهد بود. به این معنی اگر الان شرق و غرب تهران، دو دنیای متفاوت هستند که برای اهالی هر کدامشان، دیگری فاقد اعتبار معناست؛ این تفاوت به زودی به سطح محلهها خواهد رسید. انسانها در محلههایشان محصور خواهند شد. این روند کلی جهان است.
شعار سال، بااندکی اضافات و تلخیص برگرفته از فضای مجازی