خیلیها ثروت، از سر و کول شان بالا میرود اما حاضر نیستند ریالی و دیناری از آن را، مصروف امور خیر کنند تا دیگران از آن، منتفع شوند. اما در مقابل، میتوان در این شهر، نام بسیار کسان را برد که مصداق «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» هستند؛ از مبذول ساختن مکنت شان، واهمهای ندارند و آن را در طبق اخلاص، نثار مردم میکنند. بیشک یکی از این بلند نظران، «حاج حسین ملک» است. او که فرزند ملک التجار تبریزی بود، جز آنکه به کتاب علاقه داشت، از جوانی در اندیشه ارتقای فرهنگ بود. در 28 سالگی، به همراه پدر، وقتی به املاک شان در خراسان که به وقف آستان قدس رضوی درآمده بود، سر زده بود، به راهنمایی یکی از دوستان پدر با پارهای نفایس حرم رضوی آشنا شد و بعدتر وقتی در نیشابور نسخهای از دیوان «ابن یمین فریومدی» (شاعر سده ششم هجری) را بهدست آورد، فکر بنیاد یک کتابخانه بزرگ به ذهنش خطور کرد. او از همان سال، به مرور به جمعآوری کتب و نسخ خطی و سنگی روی آورد تا جایی که هنگام مرگ در چهارم مرداد 1351 - در حالی که 101 سال داشت - 19 هزار نسخه خطی را گرد آورده بود. آنان که از نزدیک با آن مرد، مراوده داشتند نقل میکنند که عموماً خود به سراغ نسخه مورد نظر میرفت به نوعی که در پایان حیات، کتاب شناس و نسخه شناسی سترگ شده بود. او جز آنکه در ششم آبان 1316، خانه پدری خود - یعنی همان کتابخانه ملک - در بازار بین الحرمین تهران با همه اسباب و اثاثیه اش را وقف آستان حضرت رضا(ع) کرد تا «شعبهای از کتابخانه مقدس رضویه باشد»، اموال زیادی را وقف کتابخانه کرد تا پس از مرگش درآمدی برای توسعه کمی و کیفی آن فراهم باشد. او نخستین بار در سال ۱۳۲۵خورشیدی و سپس در ۲۵ فروردین ماه ۱۳۳۰ املاک و مستغلات زیادی را وقف آستان قدس رضوی کرد و درآمدشان را به کتابخانه اختصاص داد. املاک وقفی در سال ۱۳۳۰ شامل ۲۰ قطعه زمین بزرگ کشاورزی در خراسان و تعداد زیادی دکان در بازار تهران بود. کتابخانه و موزه ملی ملک تا سال ۱۳۷۵ در خانه ملک برپا بود. اما حاج حسین از آغاز کار، گسترش آن را از نظر دور نداشت و بنای ساختمانی بزرگ تر را پیشبینی کرد. بنابراین در۲۹ تیرماه ۱۳۲۳ قطعه زمین بزرگی را در باغ ملی تهران (محل کنونی مؤسسه) برای ساختمان جدید کتابخانه و موزه وقف کرد. او همچنین وصیت کرده بود تا «نیم عشر (۵ درصد) از عواید خالص سالانه برای خرید کتاب و لوازم موزه» اختصاص یابد.
احداث ساختمان جدید در زمان حیات حاج حسین ملک ممکن نشد. تا اینکه آستان قدس رضوی طراحی و بنای ساختمان جدید را در سال ۱۳۶۴ آغاز کرد و 11 سال بعد به پایان برد. این مجموعه جز آنکه دارای کتابخانهای حدود ۷۰ هزار کتاب چاپی، ۳۴۰۰ کتاب چاپ سنگی و ۵۴۸ عنوان نشریه ادواری در ۴۰۰۰ مجلد است و هر روزه به پژوهشگران و علاقهمندان خدمات ارائه میدهد، مجموعههای نفیسی از سکه، آثار هنری نقاشی و لاکی، تمبر و خوشنویسی را در خود گنجانده است. جالب آنکه بر پایه وصیتنامه مرحوم ملک، برنامههای «جشن در سالروز ولادت پنج تن آل عبا(ع) و بعثت پیامبر اسلام(ص) و میلاد فرخنده امام رضا(ع)» و «سوگواری در روزهای هفتم تا یازدهم محرم» در مؤسسه کتابخانه و موزه ملی ملک منعقد میشود.
حالا دیگر روح «حاج حسین ملک» که وقتی در سال 1278 خورشیدی - یعنی 116 سال قبل - نخستین نسخهاش را بهدست آورد، گمان نمیکرد که میراث اش چنین گسترش یابد و محل رجوع اهل علم شود، در آسایش و آرامش است و هر که از آنجا سود میبرد، بر او درود میفرستد. امروز؛ چهارم مرداد، چهل و سومین سال درگذشت او است و این یادنامه نیز بهانهای برای پاسداشت خدماتش.
* کتاب شناس سخت گیر
سیدعلی آل داود مدیر بخش حقوق دانشنامه ایران
من از زمان دانشآموزی که ابتدا در خور و بیابانک و سپس در اصفهان درس میخواندم، به تحقیق و جستوجو در کتابهای خطی علاقهمند شدم و وقتی که برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران آمدم، یکی از سرگرمیها و در حقیقت، پر کردن اوقات فراغت من، مراجعه به دو سه کتابخانه معروفی بود که نسخه خطی داشتند. اول از همه، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود که به هر حال چون من دانشکده حقوق میرفتم در نزدیکی خود ما بود و من بعضی اوقات در ساعتهایی که درس نداشتیم به آن کتابخانه مراجعه میکردم و در باب مسائل مختلف ادبی و تاریخی تحقیق میکردم و یادداشت برمیداشتم و از همان موقع هوس مقالهنویسی داشتم.
بعد در همان اندک زمانی بعد از ورود به تهران بود، شاید یکی دو ماه بعد که با کتابخانه مجلس آشنا شدم و با مراجعه مکرر به کتابخانه مجلس، کتابهایی که مورد نیازم بود از نسخههای خطی، مطالبی را استنساخ میکردم و احیاناً اگر نسخهای را بهطور کامل نیاز داشتم، سفارش میدادم که عکسبرداری کنند. یک روز دنبال نسخهای بودم و پیدا نمیشد. آقای استاد عبدالحسین حائری آن موقع هنوز رئیس بخش خطی کتابخانه بودند و رئیس کتابخانه نشده بودند. از ایشان سؤال کردم، ایشان بلافاصله فرمودند که نسخهای از این اثر در کتابخانه ملک هست.
من تا آن موقع یعنی تا زمستان سال 1349- نخستین سالی که به تهران آمده بودم- اسمی از اینجا نشنیده بودم. روزی که نزد مرحوم احمد سهیلی خوانساری، رئیس کتابخانه رفتم، مرد سالخوردهای آمد و گفت که دنبال چه هستی و چه میخواهی. در ذهن خودشان به اصطلاح اینطوری فرض میکردند که من که باید یک دانشجو باشم، یک کتاب چاپی یا درسی و چیزی میخواهم. وقتی که اسم نسخه را بردم و فهمیدند خطی است، گفتند برای چه میخواهی، گفتم برای تحقیقات ادبی و تاریخی و این حرفها. علاقهمندم و این کار را دنبال میکنم و تا به حال دو سه بار هم مراجعه داشتم به اینجا و به هر حال آقای خوانساری کتاب را در اختیار من نمیگذاشتند.
بعد آن آقا، آقای سهیلی را احضار کردند و گفتند کتاب را برای ایشان بیاورید. وقتی که کتاب را آورد و دیدم آقای سهیلی بلافاصله اطاعت امر کرد و کتاب را آورد، بعد که رفتند ایشان آن طرفتر، پرسیدم کی بودند، گفتند حاج حسین آقای ملک، به اصطلاح بنیانگذار کتابخانه و واقف. ایشان در آن زمان، سرحال بود و راه میرفتند. تمام مدتی هم که من آنجا بودم در داخل کتابخانه در همان سالن پایین کتابخانه در همان ساختمان قدیم در بازار، ایشان قدم میزدند. خود آقای ملک در عین حال که التفات کرده بودند و گفته بودند که کتاب را به من تحویل بدهند ولی در عین حال دور و بر من راه میرفتند. میرفتند و میآمدند و میدیدم زیر چشمی نگاه میکردند و چون من این را از آقای حائری یاد گرفته بودم که نباید انگشت را خیس کرد و کتاب خطی را ورق زد، مخصوصاً متوجه بودم که اقای ملک میخواستند به اصطلاح متوجه بشوند که من چنین کاری میکنم یا نه، انگشت را خیس میکنم و آب دهان را به ورق میگردانم یا نه. من هم خوب حواسم بود که میدانستم امتحانی بود که دارم پس میدهم. به هرحال من آن روز از این موقعیت استفاده کردم و یکی دو نسخه خطی را دیدم، با وجود اینکه گاهی میشنیدم که ایشان خیلی سختگیر هستند و به هرحال کتاب را در اختیار نمیگذارند دیگر ایشان یا اگر بودند در اتاق بودند که اتاق خودشان بود و در سالن عمومی نبودند. دیگر ایشان را ندیدم، ولی به کتابخانه رفت و آمد داشتم و میرفتم. عظیم و بینظیر و مهمتر از همه اینکه ایشان این کتابخانه را دولتی نکرد. وقف آستان قدس رضوی کرد. ایشان در واقع از پدر بزرگشان تبریزیاند یعنی از پدرشان حاجکاظم ملکالتجار به قبل، در تبریز بهدنیا آمدند. خودشان در تهران به دنیا آمدند ولی به دلیل اینکه از طرف پدر مأمور میشوند برای اداره زمینها و املاک خراسان، در مشهد چندین سال ماندگار میشوند، ازدواج اول شان در آنجا انجام میشود و به دلیل فعالیتهایی که هم مرتبط با آستان قدس رضوی بوده هم مرتبط با شهر مشهد مثل اهدای زمین به فرهنگیان، اهدای باغ وکیلآباد به شهرداری برای تبدیل به گردشگاه عمومی و همگانی، اینطور برداشت میشده که ایشان مشهدی بودهاند.
به هر حال چون بخش اصلی زندگیشان که میدانم بخش زیادیاش در تهران گذشته ولی بهخاطر همان اوقاف زیادی که در مشهد داشتند؛ به هر حال مشهدیها هم دوست دارند بگویند مال ما است. در تهران هم من تا جایی که یادم میآید در بازار بینالحرمین، ایشان را خیلی خوب میشناختند. با اینکه این کتابخانه بود و معمولاً اهل کسب، آدرس کتابخانه را نمیدانند ولی من، نخستین بار که آنجا رفتم، از هر کسی میپرسیدم هیچ کس نگفت نمیدانم، همه آدرس میدادند «خانه آقای ملک را میگوید، خانه آقای ملک» وهمه ایشان را میشناختند. این بین مردم عادی بود. میان اهل فضل هم که ایشان خیلی بیشتر به خاطر کتابخانهاش شهرت داشت.
کتابخانه حیاطی با درخت بزرگی داشت که در آن توی بازار باز میشد. در چوبی بزرگی داشت و آنجا که وارد میشدیم، مغازههای اطرافاش، بیشتر لوازمالتحریر و کتابفروشی بودند. حیاطی داشت و دم درش هیچ کس نبود. وارد کتابخانه میشدید، ضلع شمالیاش سالنهای کتابخانه بود و از حیاط که وارد ضلع شمالی میشدیم، آنجا دیگر طبقه همکف سالنهای بزرگی بود که میز و اینها چیده بودند و گوشه سمت چپاش میز مرحوم سهیلی خوانساری بود. مرحوم ملک حداقل در آن سالن میز خاصی نداشت.
همان یکی دو باری که ایشان را دیدم، داخل سالن راه میرفتند همینطور. راه میرفتند و گاهی با سهیلی صحبت میکردند و کتاب را که ما درخواست میکردیم شخصاً مرحوم سهیلی، چون برای کتاب چاپی نمیرفتم آنجا چون کتاب چاپی به هر حال، دانشگاه و کتابخانههای دیگر که نزدیک بود حاجت ما را برآورده میکرد. مخصوص کتاب خطی میرفتیم که کتابهای خطی در اختیار خود مرحوم بود و هر کتابی میخواستیم، کلید را بر میداشت میرفت در را باز میکرد و میآورد در اختیار میگذاشت.
ایشان بسیار سختگیر بود که البته لازم هم بود. به هر حال اینها یک آموزشی دارد که درایران داده نمیشود و فردی که به خاطر علاقه خودش دنبال کاری میرود باید این سختگیریها باشد. من اتفاقاً از اینکه دیدم که اینقدر علاقهمند و مراقب هستند که بد استفاده نمیشود، با همان سن کم خوشحال شدم. نزد همه هم آشکار است که گنجینه مرحوم ملک یکی از 4-3 کتابخانه مهم ایران از حیث نسخ خطی است.
با اندکی اضافات و تلخیص ، برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 5985، يكشنبه 4 مرداد 1394، صفحه 7