شعار سال: در این مقاله، براساسِ سلسله دوگانههای مفهومیِ متضاد که رهبرِ انقلاب در دیدارِ اخیرِ خویش با اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری در تاریخِ بیستوسوّمِ اسفندِ سالِ نودوهفت مطرح کردهاند، چگونگی و نحوهی مواجههی مطلوب با چالشهای فرهنگی، صورتبندی شده است. برای اینمنظور، تلاش شده از دوگانههای ساختهوپرداختهشده از سویِ ایشان، تفاسیر و برداشتهای فرهنگی ارائه شود و این دوگانهها، بهمثابهِ قالبها و چارچوبهایی برای طرّاحیِ کیفیّتِ رویارویی با دشواریها و چالشهای فرهنگی، انگاشته شوند. دوگانههای مطرحشده عبارتند از: مواجههی «فعّال/ منفعل»، مواجههی «ابتکاری/ واکنشی»، مواجههی «امیدوارانه/ مأیوسانه»، مواجههی «دلیرانه/ ترسآلود»، مواجههی «مدبّرانه/ سهلاندیشانه»، مواجههی «تهدیدنگرانه و فرصتنگرانهی همزمان/ تهدیدنگرانه یا فرصتنگرایانهی محض»، مواجههی «واقعیّتشناسانه/ واقعیّتنشناسانه»، مواجههی «احساسمَدارانه/ عقلمَدارانه»، مواجههی «مشروع/ نامشروع»، مواجههی «تجربهگرا/ تجربهگریز»، و مواجههی «خودیستیزانه/ دشمنستیزانه».
مقدّمه:
رهبرِ انقلاب در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری در تاریخِ بیستوسوّمِ اسفندِ سالِ نودوهفت، به سلسله دوگانههای معطوف به نوعِ مواجههی ما با چالشها و دشواریهای اشاره کردند و دربارهی هریک از آنها، توضیحهایی ارائه کردند. سخنِ ایشان عام و کلّی بود و هرگونه مواجههای در هر عرصهای را دربرمیگرفت و به قلمروِ خاصی محدود نمیشد، امّا در اینجا، تلاش میکنیم قلمروِ بحث را به حوزهی فرهنگ، منحصر کنیم و صورتبندیِ رهبرِ انقلاب از مواجههی مطلوب با چالشها را بر چالشهای فرهنگی تطبیق دهیم. بهعبارتدیگر، مسأله این است که ما باید به چه صورت و نحوهای، به چالشها و گرفتاریهای فرهنگی بنگریم و باید با آنها چه کنیم؟ دراینراستا، لازم است به طرّاحی و تعریفِ چگونگیِ رویاروییِ خویش با چالشهای فرهنگی بپردازیم و الگو و قالبی از آنچه را که دراینباره، مطلوب و صواب میانگاریم، ارائه دهیم. دوگانههای مطرحشده از سوی رهبرِ انقلاب در این دیدار، عبارتند از: مواجههی «فعّال/ منفعل»، مواجههی «ابتکاری/ واکنشی»، مواجههی «امیدوارانه/ مأیوسانه»، مواجههی «دلیرانه/ ترسآلود»، مواجههی «مدبّرانه/ سهلاندیشانه»، مواجههی «تهدیدنگرانه و فرصتنگرانهی همزمان/ تهدیدنگرانه یا فرصتنگرایانهی محض»، مواجههی «واقعیّتشناسانه/ واقعیّتنشناسانه»، مواجههی «احساسمَدارانه/ عقلمَدارانه»، مواجههی «مشروع/ نامشروع»، مواجههی «تجربهگرا/ تجربهگریز»، و مواجههی «خودیستیزانه/ دشمنستیزانه». نگارنده تلاش کرده تا از منظر و موضعِ فرهنگی، به هریک از این دوگانههای مفهومیِ متضاد بنگرد و نحوهی عملِ فرهنگیِ تقابلی و چالشی را مشخص سازد.
البتّه رهبرِ انقلاب در ابتدای این گفتار اشاره کردند که عنوانها و سرفصلهایی که مطرح میکنند، برای مردم مهم است و عامّهی مردم در این زمینهها باید «صاحبنظر» باشند و «درک و فهمِ عمیق» داشته باشند، تا در نهایت به یک «فهمِ عمومی در میانِ مردم» دست پیدا کنیم. ازاینرو، توصیه کردند که خبرگان، این مضامین را برای مردم، «تبیین» کنند تا بهصورتِ «گفتمان» و «فهمِ عمومی» دربیایند. این تأکید و حسّاسیّت، بر اهمّیّتِ آن میافزاید و نشان میدهد که باید دربارهی این منطق، گفتمانسازیِ اجتماعی انجام شود و ذهن و اندیشهی مردم برایناساس، تجهیز و تقویّت شود.
[۱]. دوگانهی مواجههی «فعّال/ منفعل»
به باورِ رهبرِ انقلاب، باید در برابرِ چالشها، «چارهاندیشی» و «علاجیابی» شود، نهاینکه «عجز» و «ناله» شود و مدام، مشکلات به زبان آورده شود، امّا تحرّکی در مقابلِ آنها صورت نگیرد(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). برایناساس، نگاهِ ما به جهانِ انسانی، «ارادهگرایانه» است؛ ما براینباوریم که میتوانیم ساختارهای بهظاهر مقاوم و خللناپذیر را بشکنیم و در برابرِ توطئهها و نقشههای دشمن، تحرّکِ مؤثّر داشته باشیم. بهاینترتیب، در اینجا سخن بر سرِ دوگانههایی از قبیلِ «بازیگری/ تماشاگری»، «حرکت/ سکون»، «پویایی/ ایستایی»، «اعتمادبهنفس/ خودباختگی»، «اثرگذاری/ اثرپذیری» است. ما در انقلابِ اسلامی نشان دادیم که «عزم و ارادهی راسخ» برای ایجادِ تغییرها و دگرگونیهای بنیادی داریم و میخواهیم در مقابلِ تجدُّدِ غربی، «عالَم و آدمِ متفاوتی» را پدید آوریم و از ذیلِ تاریخِ تجدُّد، خارج شویم. این ارادهی رسولانه که حاصلِ آگاهیبخشیِ امام خمینی به تودههای مردمِ مسلمانِ ایران بود، تحوّلِ بسیار بزرگ و چشمگیری را در ایران رقم زد که غرب را مبهوت و متحیّر ساخت. گامهایی که ما اکنون برمیداریم و مواجهات و تقابلاتِ این روزهای ما، دشوارتر از آن واقعیّتِ عظیمِ تاریخی نیست. پس تجربهی تاریخیِ عینی و در دسترس، گواهِ آن است که ساختارها و فشارها و تحمیلهای غربی، غیرشکننده و قهری نیستند. بنابراین، باید راهِ «عمل/ اقدام/ تحرّک» را برگزید و «گرهگشایی» کرد و به «حلّمسألهها» پرداخت و «راهکارها» و «علاجها»ی منطقی را یافت و بهکار بست:
بلکه اغلب رنجها را چاره هست
چون بهجدّ جویی، بیاید آن بهدست
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ سوّم؛ بیتِ ۲۹۱۶).
ازجمله، ما باید بهجای اینکه «معاهدههای فرهنگیِ» بهاصطلاح جهانی و در واقع، غربی را بپذیریم، باید پیشاپیش یا در مقابل، سندها و منشورهای بومی و اسلامی بنویسم تا بتوانیم در برابرِ تحمیلها و فشارهای غرب، به راهبردها و جهتگیریهای خود استناد کنیم و اجازه ندهیم غرب از مجرای این قبیل معاهدهها و توافقنامههایی که مبتنی بر جهانبینیِ مادّی و سکولار هستند، فرهنگِ خود را بر جامعهی ما حاکم گرداند. کاری که ما باید به انجام برسانیم، زیرِ بارِ سندهای غربی رفتن یا حاشیهی توضیحی و مشروط بر آنها نگاشتن نیست، بلکه باید «از اساس» و «بهطورِ مستقل»، زمام و عنانِ ساختهوپرداختهکردنِ جهانِ فرهنگیمان را، خودمان در دست بگیریم و آرمانها و منطقِ فرهنگیِ خود را بهصورتِ مفصّل و دقیق، بنگاریم و با افتخار، به مجامع و محافلِ غربی، عرضه نماییم. تجربهی تلخِ قبولِ سندِ آموزشیِ دوهزاروسی و بهاجرانهادنِ پنهانیِ آن، نشان داد که باید از هرگونه اختلاط و مواجهاتِ منفعلانه که ما را ذیلِ تاریخِ تجدُّد قرار میدهد، بپرهیزیم و بر «مبادیِ معرفتی و فکریِ مستقلِ خویش»، تکیه کنیم. در غیراینصورت، غرب همچنان پیش خواهد آمد و ما را وادار به عقبنشینیهای مستمر و تمامنشدنی از ایدئولوژیِ انقلابی خواهد کرد. بههرحال، اصلِ سخن این است که ما بهجای اثرپذیری و رنگپذیری، خوهانِ «درهمشکستن» و «بنیانِ تازه نهادن» هستیم و تلاش برای تحقّقِ «تحوّلاتِ زیرساختیِ فرهنگی و فکری» را، خیالبافی و دستوپا زدنهای بیحاصل در برابرِ روندِ جهانیشدنِ فرهنگی قلمداد نمیکنیم.
[۲]. دوگانهی مواجههی «ابتکاری/ واکنشی»
رهبرِ انقلاب معتقد است که اگر دشمن از ناحیهای حمله میکند، باید از ناحیهی دیگر به او حمله شود و میدان و عرصهی مواجهه، تغییر داده شود و بهگونهای متفاوت با دشمن، برنامهریزی انجام پذیرد(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). باید طوری عمل کرد که محاسبات و پنداشتههای پیشینیِ دشمن، نقشبرآب شود و او ناگهان دریابد که ما، زمینِ بازی را تغییر داده و در منطقهای دیگر، به او ضربهی کاری زدهایم. دشمن با این توجیه که رفتارِ ما در برابرِ او، یک «واکنشِ محض و ساده» است، آن را پیشبینی میکند و برای آن، طرحِ ثانویه درنظرمیگیرد، امّا اگر ما از زاویهی دیگری وارد شویم و تهاجم کنیم، او پریشان و مشوش خواهد شد و تا خود را بیابد، ضربه خورده است. «نوآوری» و «ابداع» در روشهای مواجهه با دشمن، یک اصلِ اساسی و تعیینکنندهی سرنوشتِ تقابلِ ما با اوست. ازاینرو، باید نهفقط رفتارهای ابتدایی و کُنشیِ دشمن را حدس زده و محاسبه کنیم، بلکه پیشاپیش، منطق و سازوکارِ مبدعانهای را برای تهاجمِ متقابل به او، طرّاحی کنیم.
در زمینهی فرهنگی، میتوان شواهد و مثالهای مختلفی برای این نظر بیان کرد. بهطورِ مثال، اگر دشمن از طریقِ یک شبکهی اجتماعیِ وابسته در فضای مجازی، تلاش میکند با تصویرسازیهای دروغین، ذهنیّت و باورهای مردم را نسبت به حقانیّت و کارآمدیِ انقلاب، دگرگون کند و بدنهی اجتماعیِ انقلاب را دچارِ ریزش و سرخوردگی نماید و میانِ مردم و انقلاب، فاصله و جدایی افکند، ما میتوانیم بهجای اینکه در همان شبکهی اجتماعی، مسیرِ نبرد و نزاع را در پیش بگیریم و به دشمن حمله کنیم و پاسخِ شبههپراکنیها و اتهامهای او را بدهیم، با انجامِ عملیّاتِ روانی بر ضدّ آن شبکهی اجتماعیِ بیگانه و اعتبارزدایی از آن، کاربران را به «کوچ» از آن تشویق کنیم. دراینحال، تمامِ تلاش و تمرکزِ دشمن را باطل و بیهوده ساخته و بیآنکه در «قلمروِ» او و با «قواعدِ» او بازی کرده باشیم، او را «شکست» دادهایم. این در حالی است که شاید اگر به حملهی متقابل در همان عرصه میپرداختیم، چون دشمن واکنشهای محتملِ ما را پیشبینی کرده بود، به نتیجهای دست نمییافتیم.
[۳]. دوگانهی مواجههی «امیدوارانه/ مأیوسانه»
روشن است که غرب، از ثروتِ و قدرتِ فراوانی برخوردار است و با تکیه بر همین داشتههایش نیز، زورگویی و زیادهخواهی میکند. اینچنین ثروت و قدرتِ انبوه و متراکمی، کسانی را که هویّتِ قوی ندارند، دچارِ «هراس» و «بیم» میکند، بهطوریکه نتیجهی این هراس و بیم، یا «عقبنشینی» و «تسلیم» است، یا «مقاومتِ نومیدانه» و «مبارزهی متزلزل». این در حالی است که سرنوشتِ نبرد، تنها به «توانمندیهای ظاهری و مادّی» وابسته نیست و نباید محاسبههای خود را به همین امور، محدود کرد و نتیجه را براساسِ آنها پیشبیینی نمود؛ زیرا در برابرِ بضاعتها و اندوختههای مادّیِ جبههی کفر و طاغوت، جبههی اسلامی و انقلابی نیز «تأییدها و امدادهای الهی» را دارد که بر هر قدرتی، غالب و مستولی است. ازاینرو، مؤمنانِ انقلابی، هرگز از رحمت و نصرتِ الهی ناامید نمیشوند و خود را در مقابلِ ابرقدرتهای مادّی و بشری، نمیبازند، چنانکه قرآنِ کریم میفرماید(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکّْفِرون(یوسف: ۷۸)
از رحمتِ خدا نومید مباشید، زیرا جز گروهِ کافران، کسى از رحمتِ خدا نومید نمیشود.
بهدلیلِ اینکه خدای متعال، هیچ محدودیّتی ندارد و هرچه که ببخشد و عطا کند، چیزی از ذخایرش کم نمیشود و رحمت و لطفش، پایان ندارد، نباید ناامید شد. انسانی که به خدای متعال تکیه میکند و چشمِ امید به او دارد، ناامیدی و یأس در دلش راه نخواهد داشت:
انبیا گفتند نومیدی بدست
فضل و رحمتهای باری، بیحدّست
از چنین محسن نشاید ناامید
دست در فتراکِ این رحمت زنید
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ سوّم؛ بیتهای ۲۹۲۱-۲۹۲۲).
و ازطرفدیگر، نباید جز به خدای متعال، امید بست:
لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ
هیچیک از شما، جز به پروردگارِ خود، امید نبندد(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ حکمتِ ۸۲).
ازاینرو، اساسِ کارِ ما در این موجهات، ذکرِ الهی و امیدواری و توکّل به نصرتِ الهی است، چنانکه حضرتِ موسی و برادرش، وقتی از مواجهه با فرعون، اظهارِ بیم و نگرانی کردند، خدای متعال به آنها پاسخ داد که نهراسید، چون من در کنارِ شما هستم و حالِ شما را درمییابم(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى(طه: ۴۲-۴۶)
تو و برادرت، معجزه هاى مرا ببرید و در یادکردنِ من، سستى مکنید. بهسوى فرعون بروید که او به سرکشى برخاسته، و با او، سخنى نرم گویید شاید که پند پذیرد یا بترسد. آن دو گفتند: پروردگارا! ما مىترسیم که [او] آسیبى به ما برساند، یا آنکه سرکشى کند! فرمود: مترسید! من همراهِ شمایم؛ مىشنوم و مىبینم.
انقلابِ اسلامی نیز، چنین وضع و موقعیّتی دارد، چنانکه رهبرِ انقلاب از امام خمینی (رضواناللهعلیه) نقل میکند که ایشان گفتند: من از اوّلِ جریانِ نهضت تا حالا میبینم که یک دستِ قدرتی، کارهای ما را پیش میبرد(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷).
ازطرفدیگر، نباید توقّع داشته باشیم که حکومتِ اسلامی در دورانِ سیطرهی مادّیّت و حکومتهای مادّی در دنیا بهوجود بیاید و امّا این قدرتهای مادّی، ساکت بنشینند و معارضه نکنند. سنگاندازی و خصومتورزیِ دشمن، طبیعی است و اگر چنین نکند، جای تعجب دارد، امّا مسأله این است که ما باید چونان مؤمنانِ حقیقی و راستین، با دیدنِ معارضهجوییها و لشکرکشیهای جبههی دشمن، بر ایمانمان افزوده شود، نهاینکه از مواجهه و تقابل، اظهارِ خستگی و رنجوری کنیم و عافیت و رفاه بطلبیم(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا(احزاب: ۲۲)
و چون مؤمنان، دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش، راست گفتند. و جز بر ایمان و فرمانبردارىِ آنان نیفزود.
از مثالهای واضح و برجستهی این امر، متزلزلشدنِ بخشی از نیروهای مؤمنِ انقلابی از کامیابیِ «گفتمانسازیِ فرهنگی» در بسترِ جامعه است، بهطوریکه برخی از آنها تصوّر میکنند که چنین فعالیّتهای، «بیحاصل» و «بیهوده» است و جامعه با ارزشهای اسلامی و انقلاب، همداستان و همسو نیست و ما هرچه کنیم، به راهِ خویش میرود. این در حالی است که «موفقیّتها» و «کامیابیها»ی نیروهای فکری و فرهنگیِ انقلاب در زمینهی گفتمانسازیِ فرهنگی، کم و اندک نبوده و ما توانستهایم گامهای بلندی برداریم، چنانکه برخی از «تولیدها» و «محصولها»ی جبههی فرهنگیِ انقلاب، با استقبالِ بسیار گسترده و منحصربهفردِ تودههای مردم مواجه شدهاند و جمعِ وسعی را با خود همراه کردهاند. اینک، خط و فکرِ انقلابی در عرصهی فرهنگ، به یک «جریانِ مقتدر و تثبیتشده» تبدیل گشته که «بدنهی اجتماعیِ وفادار و همدل» نیز دارد. اینهمه، بسیار امیدبخش و خرسندکننده است.
[۴]. دوگانهی مواجههی «دلیرانه/ ترسآلود»
مؤمنانِ انقلابی، همانطور که از ناامیدی و افسردگی گریزان هستند و آن را نافیِ ایمان و باورِ حقیقی به خدای متعال میشمارند، دچارِ خوف و دلهره نیز نمیشوند و در برابرِ چالشها و دشواریها، هراس به دل راه نمیدهند. اینهمه بدان دلیل است که اینان از حمایت و هدایتِ الهی برخوردارند(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ(یونس: ۶۲).
آگاه باشید که بر دوستانِ خدا، نه بیمى است و نه آنان اندوهگین میشوند.
بدینجهت، مؤمنانِ انقلابی نهفقط از مخاطرات و مصائب هراسناک نمیشوند، بلکه درآنجاکه وظیفهی دینیاشان اقتضا دارد، حاضرند در دریای تنگناها و دشواریها، غوطهور شوند(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
خُضِ الغَمَراتِ لِلحَقّ (نهجالبلاغه، نامهی ۳۱).
در هرجا که باشد، برای خدا به هر دشواری تن در ده.
کسیکه خوف از خدای متعال داشته باشد و تقوای الهی پیشه کند، چون متّکی به سرچشمهی قدرتهاست، از هیچ امری نمیهراسد، و این دیگران هستند که از اتّصال و ارتباطِ او با خدای متعال آگاه گردند، مبتلا به ترس خواهند شد:
هر که ترسید از حقّ و تقوا گُزید
ترسد از وی، جن و إنس و هر که دید
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ اوّل، بیتِ ۱۴۲۵).
مؤمن باید از چه بترسد، درحالیکه همهی تواناییها و تحوّلات، ریشه در ارادهی الهی دارد و هیچکس فارغ از او، قدرت ِانجامِ هیچ عملی ندارد؟!
شاید یکی از روشنترین و گویاترین مصداقهای این امر، نحوهی مواجههی ما با علومِانسانیِغربی باشد. ما براینباوریم که تولیدِ علومِانسانیِاسلامی، افزونبراینکه محتاجِ «قدرت و بضاعتِ علمی» است و ما باید خویش را از لحاظِ معرفتی، بازسازی و مجهز گردانیم، به «شهامت و جسارتِ علمی» نیز نیاز دارد؛ چراکه ما در طولِ سدهی گذشته، آنچنان در مقابلِ تمدّنِ غربی، «واداده» و «مرعوب» شده و «خویشتنِ فرهنگی و معرفتی»مان را باختهایم، که حتّی در آنجاکه تواناییهای فعلیّتیافته و محقّق نیز داریم، حرکت و تلاشِ چندانی نمیکنیم. این وضع، ریشهی «روحی» و «روانی» دارد و مقولهای از سنخِ «علّت» است نه «دلیل». این احساسِ «خودکمتربینی» و «نتوانستن» در برابرِ علومِانسانیِغربی، گویا در عمقِ جان و دل ما خانه کرده و به جزیی از «منِ» ما تبدیل شده و همین است که اجازه نمیدهد به «نظریهپردازیِ مستقل و مبدعانه» روآوریم و «علومِانسانیِاسلامی» ایجاد کنیم. چنانچه این «درد» و «مرضِ» را از خود برطرف کنیم، آنگاه «شجاعانه» و «بااعتمادبهنفس»، با علومِانسانیِغربی، مواجهه خواهیم شد و نظریههای آن را به چالش خواهیم کشید و با اقتدار، از این انگاره عبور خواهیم کرد.
[۵]. دوگانهی مواجههی «مدبّرانه/ سهلاندیشانه»
مؤمنِ انقلابی، اهلِ غور و تعمّق و تدقیق است و با ندانمکاری و اهمال، سرمایهها و اندوختههای فرهنگی را به باد نمیدهد. اگر انسان در مقامِ محاسبه و سنجش، کمکاری کند، مبتلا به خسران خواهد شد، حالآنکه حزم و دوراندیشی، ما را از گرفتاریها و گزندها، مصون و محفوظ نگاه میدارد:
ثَمَرَهُ التَّفْرِیطِ النَّدَامَهُ وَ ثَمَرَهُ الْحَزْمِ السَّلَامَهُ
کوتاهى در کار را، پشیمانى بار است، و دوراندیشى را، سلامت در کنار(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ حکمتِ ۱۸۱).
چهبسا چالشها و تنگناهایی که حاصلِ عدمدوراندیشی هستند و ما با دستِ خود، زمینهی شکلگیریشان را فراهم میکنیم، درحالیکه اگر اهتمام و جدّیّت داشتیم و جوانب و اضلاعِ امر را میسنجیدیم، از عواقبِ ناخوشایندِ آن در امان میماندیم. بههرحال، مؤمن دربارهی مقّدمات و تبعاتِ هر اقدامی، محاسبه میکند و میکوشد از هر فرصت، بهترین استفاده را کند. امّا کسیکه دچارِ سهلاندیشی است، به پیچیدگیها و جوانب و تبعاتِ امر توجّه نمیکند و مخالفِ حزم و دوراندیشی و دقّت است:
کانچه جاهل دید خواهد عاقبت
عاقلان بینند ز اوّل مرتبت
کارها ز آغاز اگر غیبست و سرّ
عاقل اوّل دید و آخر آن مصر
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ سوّم؛ بیتهای ۲۱۹۷-۲۱۹۸).
حسابگری و سنجش و ارزیابیِ هوشمندانه، اقتضای عقلانیّت است و مؤمنِ انقلابی که شخصیّتش، جمعِ میانِ عقلانیّتِ و تکلیف است، از هیچیک ازاینجهات، غفلت نمیکند. کوچک و ناچیز انگاشتنِ خطرها و تهدیدها، یا شتابزدگی و در حساب نیاوردنِ نتایج و عواقبِ امور بهدلیلِ بیتوجّهی و سطحینگری، سفاهت و حماقت است و این، آغازِ بدبختیها و بحرانهاست:
گفت پیغامبر که احمق هرکه هست
او عدوِ ماست و غولِ رهزنست
هرکه او عاقل بُود، از جانِ ماست
روحِ او و ریحِ او، ریحانِ ماست
عقل، دشنامم دهد من راضیم
زانکه فیضی دارد از فیاضیم
نبوَد آن دشنامِ او بیفایده
نبوَد آن مهمانیش، بیمایده
احمق اَر حلوا نهد اندرِ لبم
من از آن حلوای او، اندر تبم
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ چهارم؛ بیتهای ۱۹۴۷- ۱۹۵۱).
ازجمله، کسانی دربارهی مرزبندیِ با دشمن، دچارِ سهلاندیشی هستند، درحالیکه نباید «مرزِ اعتقادی» و «مرزِ سیاسیِ» خود را با دشمن، «کمرنگ» کنیم؛ چون مرزبندی با دشمن برای «مصونیّت از تهاجمِ نرمِ» او، لازم است. وقتی مرز روشن نبود، دشمن قادر به «نفوذ» و «خدعه» و «فریب» و «تسلّط» خواهد بود، درحالیکه اگر مرز با دشمن روشن باشد، بهآسانی قادر به این کارها نخواهد بود، ازجمله، تسلّطِ او بر «محیطِ فرهنگیِ» ما و «فضای مجازی»، محدود خواهد شد. قرآنِ کریم، بهطورِ قاطع، توصیه میکند که مؤمنان، حریمها و حدودِ خود را با غیرمسلمانان، نگاه دارند و اجازه ندهند با اختلاط و درهمریختگیِ مرزها، هضم و مستحیل شوند(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷):
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ اوّلیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ (ممتحنه: ۱)
اى کسانىکه ایمان آوردهاید! دشمنِ من و دشمنِ خودتان را به دوستى برمگیرید؛ [بهطورِى] که با آنها اظهارِ دوستى کنید، و حالآنکه بهقطع، آنان به آن حقیقت که براى شما آمده است [یعنی به اسلام،] کافر هستند.
اینچنین سهلاندیشیهایی، هرچند بهعنوانِ «آزادی» و «پرهیز از تحکّم و تحمیل» و «نارواییِ قطعِ ارتباط با جهان» توجیه میشوند، امّا در حقیقت، بر «رهاسازیِ فرهنگی» و «ولنگاریِ فرهنگی» دلالت دارند و موجبِ پدید آمدنِ «رخنههای فرهنگی» میشوند، حالآنکه رخنههای فرهنگی، همانندِ رخنههای اقتصادی، «بهسادگی» و «در کوتاهمدّت»، قابلعلاج نیستند. فضیلتِ صفتِ حزم و دوراندیشی، در اینجا نمایان و عیان میشود؛ کسانی هستند که سعادتِ فرهنگیِ جامعه را فدای منافعِ سیاسیِ روزمرهی خود میکنند و به روندی که شکل میگیرد و آیندهای که در اثرِ همین سیاستهای ناصواب، صورتبندی میشود، نمیاندیشند.
در آیهای، خدای متعال میگوید «مؤمنان» باید «مؤمنان» را دوست بشمارند، نه «کافران»، و اگر غیر از این عمل کنند، از «دوستیِ با خدای متعال» خارج شدهاند:
لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ اوّلیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ (آلعمران: ۲۸)
مؤمنان نباید کافران را بهجاى مؤمنان، به دوستى بگیرند، و هرکه چنین کند، در هیچچیز [او را] از [دوستىِ] خدا [بهرهاى] نیست.
در جای دیگر آمده است که ریختنِ طرحِ دوستی با یهود و نصارا، موجبِ «از آنها بهشمار آمدن» میشود:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى اوّلیَاء بَعْضُهُمْ اوّلیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ (مائده: ۵۱)
اى کسانىکه ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید، [که] بعضى از آنان، دوستانِ بعضى دیگرند. و هرکس از شما، آنها را به دوستى گیرد، از آنان خواهد بود.
قاعدهی اساسی دراینباره، قاعدهی «نفیِ سبیل» است که ارتباطات و تعاملاتِ مسلمانان را با غیرمسلمانان، «محدود» و «مهار» میکند، بهصورتیکه نباید غیرمسلمانان بر مسلمانان، «چیرگی» و «غلبه» یابند و زمام و عنانِ امورِ آنها را بهدست گیرند:
وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا
نساء: ۱۴۱٫
و خدا هرگز بر [زیانِ] مؤمنان، براى کافران، راه [تسلّط] قرار نداده است.
لازمهی اینکه کافران بر مؤمنان، «راهِ تسلّط و نفوذ» پیدا نکنند، «مرزبندی» با آنهاست؛ یعنی مؤمنان باید کافران را، «دگرها و اغیارِ فرهنگی» در نظر گیرند و خود را یک «پیکر و واحدِ اجتماعیِ متفاوت و مستقل» بهشمار آورند. پس «انسدادِ مسیرِ تسلّط»، فرع بر «تمایزخواهی» و «مرزبندی» و «فاصلهگیری»، و از نتایجِ مترتّب بر آن است.
[۶]. دوگانهی مواجههی «تهدیدنگرانه و فرصتنگرانهی همزمان/ تهدیدنگرانه یا فرصتنگرایانهی محض»
ما در محاصرهی مجموعهای از تهدیدها و فرصتهای فرهنگی قرار داریم؛ نه اینچنین است که تنها بر فرصتهای فرهنگی تکیه زده باشیم، نه اینگونه است که در مقابلمان، تهدیدهای فرهنگی ایستاده باشد. فضای واقعی و عینی، ترکیب و آمیزهای از این دو است، نه خالص و محض، هرچند ممکن است وزنِ یکی بر دیگری غالب باشد. ازاینرو، کسانیکه در تحلیل و تفسیرِ خود، از هریک از تهدیدها یا فرصتها را کنار میزنند، دچارِ یکسویهنگری شده و سخن و برداشتشان، معتبر نیست. طریقِ صحیح و منطقی، جامعنگریِ فرهنگی است و این عبارت است از در کنارِ یکدیگرِ دیدنِ مزیّتها و محدودیّتها.
نهفقط باید فرصتها را دید و چشم بر آنها فرونبست، بلکه باید آنها را دریافت. غنیمتشمردنِ فرصتها، لازمهی حکمت است، چون فرصتها، ماندگار و پایدار نیستند و اغلب اینطور است که باشتاب و بهناگهان، از دست میروند. پس باید مجالها و موقعیّتهای خیر را شناخت و بهکار گرفت:
الْفُرْصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ
فرصت، چون ابرِ گذران است، پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ حکمتِ ۲۱).
دراینباره، میتوان به «فضای مجازی» بهمثابه یک مسألهی فرهنگی اشاره کرد. از این منظر، فضای مجازی نه «فرصتِ محض» است نه «تهدیدِ محض»، بلکه از جهتی باید آن را فرصت قلمداد کرد و از جهتی تهدید. درکِ رهبرِ انقلاب از فضای مجازی، مبتنی بر «ابزارنگاریِ» آن است؛ یعنی ایشان معتقدند که فضای مجازی، همانندِ «وسیله»ای است که میتواند در خدمتِ «غایات» و «مقاصدِ» گوناگون قرار گیرد و اینطور نیست که بهصورتِ «ذاتی» و «اصالی» بتوان صفاتِ ارزشی یا ضدّارزشی به آن نسبت داد، بلکه اظهارنظر دراینباره، وابسته به نسبتی است که با فضای مجازی برقرار میشود. بهبیاندیگر، فضای مجازی بهعنوانِ یک ابزار و یک واقعیّتِ فنآورانه، «شریرِ بالذات» نیست و نباید آن را بهطورِ کلّی، نفی و انکار کرد، بلکه احکامِ ارزشیِ معطوف به آن، متوقف بر نوعِ نسبتی است که انسان با آن برقرار میکند. برایناساس، چون اکنون وضع بهگونهای است که فضای مجازی در اختیارِ قدرتِ استکباریِ غربی است و این قدرتها، به هر ابزاری و ازجمله به فضای مجازی، بهمثابهِ امری مینگرند که میتواند در راستای مقاصدِ شیطانی و سلطهطلبانهاشان قرار گیرد، باید آن را بیشتر و در شرایطِ کنونی، یک «تهدید» بهشمار آورد، مگر آنکه بتوانیم فضای مجازیِ «مستقل» و «بومی» ایجاد کنیم که زیرِ «سیطرهی غرب» نباشد. دراینحال، باید فضای مجازی را یک فرصت و مزیّتِ تاریخیِ کمنظیر قمداد کرد که به بسط و تثبیتِ حقّ، مساعدتِ فراوان میکند. ازاینرو، کسانیکه این دو سطح و شأن را از یکدیگر تفکیک نمیکنند و «حکمِ کلّی و مطلق» میدهند، بهخطا میروند؛ چه آنان که بیتوجّه به چیرگیِ نظامِ لیبرال- سرمایهداری بر فضای مجازی، از آن دفاع میکنند و بهرهگیریِ حداکثری از آن را مطلوب میانگارند، و چه آنان که بهدلیلِ ضدّیّت با فنآوری و تمامِ محصولات و نتایجِ تمدّنِ غربی، فضای مجازی را برنمیتابند و اساس و هویّتِ آن را مذموم و قبیح میشمارند. هر دوی این نگاهها و برداشتها، ناشی از «یکسویهنگری» و غفلتِ از جوانبِ فرصتآفرین یا تهدیدزای فضای مجازی است.
[۷]. دوگانهی مواجههی «واقعیّتشناسانه/ واقعیّتنشناسانه»
اینکه ما در چه موقعیّت و جایگاهی قرار داریم و اوضاع و احوالِ دشمن چگونه است، بهمعنیِ شناختنِ واقعیّتهاست(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). ما باید نوعی «خودآگاهیِ تاریخی» در خویش ایجاد کنیم تا هم انقلابِ اسلامی را دریابیم و هم عالَمِ فرهنگیِ پس از آن را، و هم بدانیم که نسبتِ به عوالمِ فرهنگیِ دیگر، باید چگونه رفتار کنیم. اگر ذهنیّتِ ما، خیالبافانه و گسسته از واقعیّت باشد، واقعیّت، خود را با آن مطابق نخواهد کرد، بلکه این تعارض و ناهمخوانی، به شکست و ناکامیِ ما خواهد انجامید. این امر بهطورِ خاص ازاینجهت اهمّیّت دارد که دشمن در این چند سال، بسیار تلاش کرده انقلاب را ضعف و ناتوان، و خود را قوی و برتر نشان دهد. ازآنجاکه ملاکِ صدق و کذب، خودِ واقعیّت است، پس باید واقعیّت را بهروشنی شناخت و گرفتارِ تصویرهای برساختهی دروغین نشد. در جهانِ کنونی، رسانهها میانِ ما و واقعیّتها، فاصله و حائل ایجاد کردهاند و اجازه نمیدهند ما بهطورِ مستقل و مستقیم، با واقعیّت روبرو شویم و درکِ بیواسطه و دستاوّل پیدا کنیم، بلکه باید گفت رسانهها از آنچنان قدرتی برخوردار شدهاند که حتّی ما را ادراکات و برداشتهای شخصی و مسقیممان نیز منصرف میکنند و تصویرهای ساختگیِ خود را تحمیل و القاء مینمایند. البتّه نه همهی رسانهها اینگونهاند، و نه میتوان توصیه کرد که مردم، رسانهها را کنار نهاده و به مشاهدههای مستقیمِ خود بسنده کنند، امّا میتوان و باید به مردم توصیه کرد که در مقابلِ حجمِ انبوه و ویرانگرِ تصویرپردازیهای مغرضانهی بسیاری از رسانهای، در پیِ کسبِ سوادِ رسانهای باشند تا بهسادگی، فریب نخورند و رسانههای نتوانند صورتهای دروغین از واقعیّت را در ذهنشان ایجاد کنند. مخاطبِ ما نباید در مقابلِ رسانهها، منفعل و پذیرا باشد و طوطیوار و بیاراده، گفتههای رسانهها را تکرار کند، بلکه باید از قدرتِ تجزیهوتحلیل و گزینشِ فعّال برخوردار باشد و بتواند صدقوکذب و خطاوصواب را از یکدیگر بازشناسد.
البتّه وقتی از واقعیّت و مطلوبیّتِ واقعنگری سخن به میان میآید، غرض این نیست که تنها به «واقعیّتهای منفی و بازدارنده» پرداخته شود، بلکه «واقعیّتهای مثبت و پیشبرنده» نیز پارهای از واقعیّت هستند. پس این دو را باید در کنارِ یکدیگر دید، حالآنکه برخی وقتی از ضرورتِ واقعنگری سخن میگویند، مقصودشان اشاره به محدودیّتها و تنگناهاست. ازجمله، واقعیّتهای فرهنگیِ جامعهی ما، در کنارِ آسیبها و آفتهایی که قابلاغماض نیستند، وجوه و اضلاعِ درخشان و نیکو نیز دارند، چنانکه اوّلاً جامعهی ما از لحاظِ تاریخی، ریشهها و خاستگاههای بسیار عمیقِ دینی دارد و دین در لایههای مختلفِ زندگیِ مردم، حضور و تأثیر دارد؛ ثانیاً ما ذخایر و اندوختههای فرهنگیِ فراوان داریم که زنده و کارساز و قوی هستند و کافیست آنها را بازسازی و بازتولید کنیم و به عرصهی نبرد و نزاعِ فرهنگی سوق دهیم؛ ثالثاً فرهنگِ اسلامی از عناصر و اجزایی – همانندِ عقلانیّت و انعطافپذیری و چندبُعدیبودن و … – برخوردار است که به آن، اقتدار و استحکام بخشیدهاند؛ رابعاً انقلاب توانسته ارزشهای اسلامی و انقلابی را استمرار دهد و در نسلهای انقلابنادیده و نوظهور، تداوم ببخشد و اجازه ندهد حرکتِ تکاملیاش در گذرِ زمان، متوقف بماند. این ظرفیّتها و قابلیّتها، از آنچنان اهمّیّت و ارزشی برخودارند که میتوانند نهفقط در ساحتِ ملّی، به شکلگیریِ دولت و جامعهی نیرومند و اثرگذار کمک کند، بلکه به پایههای فرهنگیِ پدید آمدنِ تمدّن تبدیل شوند.
[۸]. دوگانهی مواجههی «احساسمَدارانه/ عقلمَدارانه»
«رهاشدگیِ احساسات»، صواب و بهصلاح نیست، بلکه «مهارِ احساسات» و «خرجکردنِ احساسات بهقدرِ لازم»، صحیح است. یکی از مواردی که ممکن است ما از آن ضربه بخوریم و گاهی هم ضربههایی از آن خوردهایم، «عدممهارِ احساساتِ عمومی» است. ما به جوانها اعتماد میکنیم امّا احساساتِ جوانها نباید بهصورتِ «رها»، در جامعه حکمفرمایی کند(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). آری، احساسات و هیجاناتِ عاطفی را نباید نفی کرد و تنها در پیِ استدلالهای خشکِ عقلی بود، امّا در اینجا، سخن بر سرِ تعدیلِ احساسات است، نه نفیِ آنها. احساسات نباید بر وجودِ انسان، حاکم باشند و مبنا و چارچوب قرار گیرند، بلکه زمام و عنانِ رفتارهای انسان، باید در دستِ عقل قرار داشته باشد و احساسات و عواطف نیز در سایهی حاکمیّتِ عقل، مجاز و روا هستند. احساساتِ رها از قیودِ عقلی و منطقی، به اعتبارِ اجتماعیِ ارزشهای فرهنگی، آسیب میرسانند و بهانه و دستاویز در اختیارِ نیروهای غیرانقلابی قرار میدهند تا به اتهامپراکنی و تخطئه بپردازند:
احمقان، سرور شدستند و ز بیم
عاقلان، سَرها کشیده در گلیم
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ چهارم؛ بیتِ ۱۴۵۲).
ازجمله عیوبِ احساسمداری و هیجانزدگی، «بیصبری» و «شتابزدگی» و پابهزمینکوبیدن به این بهانه که کار بهسرانجام نرسید و دیر شد، است، درحالیکه همهچیز، باسرعت انجام نمیگیرد و هرچیزی، قدری و اَجَل و اَمَدی دارد(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). اینچنین تعجیلهایی، توفیقهایی را از ما سلب خواهند کرد:
صبر کن بر کارِ خضری بینفاق
تا نگوید خضر، رو هذا فراق
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ سوّم؛ بیتِ ۲۹۷۰).
بلکه ممکن است در اصلِ ایمانِ ما نیز، خلل و نقصان ایجاد کند:
عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ
و بر شما باد به شکیبایى، که شکیبایى، ایمان را چون سر است تن را، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ حکمتِ ۸۲).
بهطورکلّی، هرچند رهبرِ انقلاب، «عواطفِ و احساساتِ اسلامی و انقلابی» را میستایند و معتقدند نظامِ جمهوریاسلامی، متّکی رابطهی عمیقِ قلبی و باطنیِ مردم با آن است، امّا درعینحال، تأکید میکنند که باید بهدنبالِ ایجادِ «ریشههای فکری و معرفتی» نیز بود و تصوّر نکرد که شور و هیجان میتواند همهی گرهها را بگشاید و ما را از چالشها و دشواریها عبور دهد. احساسهای انسان، اغلب «موقعیّتی» و «وابسته به شرایط» هستند و چهبسا با تغییر کردنِ اوضاع، آنها نیز تغییر کنند. این در حالی است که معرفت و عقلانیّت، بسیار «پایدارتر» و «مستحکمتر» است و همهی تنشها و تکانههای نمیتوانند آن را از پای درآورد. ازاینرو، فعالیّتها و مواجهاتِ فرهنگی، باید برخاسته از استدلالهای منطقی و عقلانی باشند و به احساسات و عواطف، بیش از عاملِ کمککننده و تسهیلگر، بها داده نشود.
[۹]. دوگانهی مواجههی «مشروع/ نامشروع»
دین، هم «روشها» را پیشنهاد میکند و هم «ارزشها». بهعبارتدیگر، دین تنها «مقاصد» و «آرمانها» را بیان نمیکند و اجازه نمیدهد از هر روشی برای رسیدن به آنها استفاده شود، بلکه دربارهی «سازوکارها» و «مسیرها» نیز، حکم و قاعده دارد. بهاینترتیب، روشها نیز بهنوعی ارزش هستند و نمیتوان آنها را «خنثی» و «بیطرف» قلمداد کرد و با این توجیه که چون «هدف»، مقدس و متعالی است، میتوان هر «وسیله»ای را انتخاب کرد. پس «ارزشهای دینی»، «روشهای دینی» را برمیتابند و نمیتوان «روشها» را از قلمروِ «شرع»، بیرون کرد. ازاینرو، امیرالمؤمنین -علیهالسلام- دربارهی اینکه «رعایتِ ضوابط و حدودِ شرعی»، همواره ضرورت دارد و اقتضای «تقوا» است، میفرماید(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷): لَو لَا التُّقی لَکُنتُ اَدهَی العَرَب (کافی، ج ۸، ص ۲۴): اگر تقوا نبود، زیرکترین عرب بودم.
ما بههیچرو، حقّ دخلوتصرّف در شرعِ مقدس را نداریم و نمیتوانیم حلال و حرامِ خدای متعال را تغییر دهیم. دین، همهی دین است، و دین، همان است که از ابتدا بوده است:
حَلَالُ مُحَمّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُهُ
حلالِ محمّد، همیشه تا روزِ قیامت، حلال است، و حرامش، همیشه تا روزِ قیامت، حرام. غیرِ حکمِ او، حکمى نیست و جز او، پیغمبرى نیاید(ابیجعفرمحمدبنیعقوب کلینی؛ اصولِ کافی؛ ج ۱؛ ترجمهی سیدجواد مصطفوی؛ روایتِ ۱۹؛ ص ۷۵).
چون بر حضرتِ امیر-علیهالسلام- خُرده گرفتند که چرا بیتالمال را مساوى بخشیده است، ایشان تصریح کرد که نباید بهواسطهی ظلم، به پیروزی دست یافت:
أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ
مرا فرمان مىدهید تا پیروزى را بجویم به ستمکردن دربارهی آنکه والىِ اویم؟!(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ خطبهی ۱۲۶).
ایشان آن اندازه نسبت به رعایتِ حدود و قیودِ شرعی، ملزم و متعهد بودند که هر حالی را دشوارتر از حالی میدانند که حقّی را تضییع کرده باشند:
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا (سید رضی؛ نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ خطبهی ۲۲۴).
به خدا، اگر شب را روى اشترِ خار مانم بیدار، و ازاینسو بدان سویم کِشند در طوقهاى آهنین گرفتار، خوشتر دارم تا روزِ رستاخیز بر خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآله) درآیم، بر یکى از بندگان ستمکار، یا اندک چیزى را گرفته باشم به ناسزاوار. و چگونه بر کسى ستم کنم بهخاطرِ نفسى که به کهنگى و فرسودگى، شتابان است و زمانِ ماندنش در خاک، دراز و فراوان.
ازاینرو، ایشان براینباور بود که چنانچه میانِ دین و دنیا، تزاحم افتاد، باید جانبِ دین را گرفت و ارزشهای دینی را به بهانهی خواستهها و مطالباتِ دنیایی، کنار نزد:
إِنَّهُ لَا یَضُرُّکُمْ تَضْیِیعُ شَیْءٍ مِنْ دُنْیَاکُمْ بَعْدَ حِفْظِکُمْ قَائِمَهَ دِینِکُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا یَنْفَعُکُمْ بَعْدَ تَضْیِیعِ دِینِکُمْ شَیْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ
بدانید که زیان نمىرساند شما را ضایعشدنِ چیزى از دنیاى شما، ازآنپسکه اساسِ دینِ خود را پاس بدارید. بدانید که سودى نبخشد شما را پس از ضایعکردنِ دینتان، آنچه از دنیاى خود در ضبط آرید(نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیدجعفر شهیدی؛ خطبهی ۱۷۳).
کسانی تصوّر میکنند که چون در پیِ سوقدادنِ مردم بهسوی ارزشهای اسلامی و انقلابی هستند، میتوانند از هر وسیلهای استفاده کنند و قداستِ هدف، موجبِ مشروعیّتِ استفاده از هر منطق و ابزاری میشود، درحالیکه باید میانِ وسیله و هدف، تناسب برقرار باشد و اینطور نیست که بتوان از روشهای ناصواب را برای وصول به آرمانهای مقدس و عالی بهکاربست. برایناساس، رهبرِ انقلاب با استفاده از بازیهای رایانهای در مسجدها برای جذبِ کودکان و نوجوانان مخالف هستند، و همچنین برپاییِ کنسرتِ موسیقی در دانشگاهها را برنمیتابند، و اردوی مختلطِ دانشجویی را مشروع نمیانگارند.
[۱۰]. دوگانهی مواجههی «تجربهگرا/ تجربهگریز»
دو بار از یک سوراخ گزیدهشدن، ناشی از کنار نهادنِ تجربههاست، و این، خلافِ حکمت و تدبیر است. انقلاب در طولهای دهههای گذشته، به انبوهی از تجربههای تلخ و شیرین دست یافته و بسیاری از فرضها و نظرها را در محکمهی عمل، سنجیده است و درستی و نادرستیِ آنها را در بسترِ واقعیّت، مشخص کرده است. بهاینسبب، دیگر بهجا و موجّه نیست که در دههی پنجمِ انقلاب نیز، دوباره مسیرِ «آزمونوخطا» را در پیش گیریم و حرفهای تجربهشده را، از نو تجربه کنیم، بلکه باید گذشته را بازخوانی کرد و از تجربههای متراکم و متعدّد، «درسها» و «عبرتها»ی فراوان اندوخت و «خطاها» و «لغزشها» را تکرار و بازتولید نکرد. جامعهای که حافظهی تاریخی ندارد و به گذشته، نظر نمیافکند و همواره از سطرِ نخست شروع میکند، هزینههای گزاف و نامعقول را به خود تحمیل میکند و به «معرفتِ تاریخیِ انباشته» دست نمییابد.
قرآنِ کریم در آیاتِ مختلفی، به «تجربهاندوزی» و «عبرتگیری از گذشته» توصیه کرده و تاریخِ سپریشده را یادآوری کرده تا انسانها، وضع و حالِ خود را متناسب با آنچه که در گذشته واقع شده، تغییر دهند:
قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذَّبِینَ (آلعمران: ۱۳۷)
بهقطع، پیش از شما سنّتهایى [بوده و] سپرى شده است. پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجامِ تکذیبکنندگان چگونه بوده است.
در آیهی دیگری آمده است:
فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَهٌ فَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَهٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ (حج: ۴۵- ۴۶)
و چه بسیار شهرها را که ستمکار بودند، هلاکشان کردیم و [اینک] آن [شهرها،] سقفهایش فرو ریخته است، و [چه بسیار] چاههاى متروک و کوشکهاى افراشته را. آیا در زمین گردش نکردهاند تا دلهایى داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایى که با آن بشنوند؟!
رهبرِ انقلاب در سالهای آغازینِ دههی هفتاد، مفهومی را مطرح کردند که ریشه همین نوع نگاه داشت؛ ایشان که نگران از پارهای جهتگیریهای اشرافی و غیرانقلابیِ نیروهای تکنوکرات بودند، مفهومِ «عبرتهای عاشورا» را بیان نموده و گفتند همچنان که در جامعهی دستپروردهی رسولِ اکرم، «تحوّلاتِ ضدّارزشی» به نقطهای رسید که پنجاهسال پس از رحلتِ ایشان، فرزندِ بزرگوارِ ایشان را در قیامِ کربلا، به فجیعترین صورت به شهادت رساندند، جامعهی ما نیز ممکن است دستخوشِ «استحالهی درونی» و «عبور از ارزشها» شود. بهعبارتدیگر، اگر جامعهی صدرِ اسلام با وجودِ آنهمه کوششها و مجاهدتهای بیمثالِ رسولِ اکرم، دچارِ انحطاطِ معنوی میگردد و از ارزشهای اسلامی، تهی میشود، جامعهی ما بهطریقاولی، از چنین خطرِ بزرگ و ویرانگری در امان نیست. ازاینرو، باید بهشدّت از انقلاب مراقبت کرد که «ارزشها» به «ضدّارزشها» تبدیل نشوند و جامعه در برابرِ واقعهای همانندِ واقعهی عاشورا، سرافکنده و مردود نگردد. این امر نشان میدهد که باید از تاریخ، عبرتِ فرهنگی گرفت و سنّتها و قواعدِ فرهنگیِ حاکم بر جامعه را شناخت و اتّفاقها و رویدادها را پیشبینیِ آسیبشناسانه کرد.
[۱۱]. دوگانهی مواجههی «خودیستیزانه/ دشمنستیزانه»
رهبرِ انقلاب توصیه میکند که بهجای «خویشتخریبی» و «اتهامپراکنی در جبههی خودیها»، به تعبیرِ امام خمینی باید هرچه فریاد دارید، بر سرِ آمریکا بکشید(آیتالله خامنهای؛ در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷). جبههی اسلامی و انقلابی، در مقابلِ جبههی گستردهی طاغوتهای تجدُّدی قرار دارد که از امکانها و مقدورهای فراوان برخوردارند و در این دورهی تاریخی، هرچه در توان داشتهاند را به صحنهی کارزار آوردهاند تا انقلاب را براندازند و طومارِ حکومتِ دینی را درهمبپیچند. بهاینترتیب، ما در وضعیّتِ نامتوازن و نابرابر قرار داریم و باید از تمامِ ظرفیّتها و قابلیّتهای خویش در راستای مقاومت استفاده کنیم. بدیهی است که دراینحال، «دامنزدنِ به اختلافات و منازعاتِ درونی» و «شدّتبخشیدن به شکافهای میانِ نیروهای خودی»، خطای بزرگ و مهلکی است که موجباتِ غلبهی دشمن بر ما را فراهم میآورد. هرچند وحدت و همبستگی، یک ارزشِ مطلق نیست و هر نوع همگرایی و اتّحادی را نباید مطلوب انگاشت، امّا چنانچه معیارها و قواعدِ اساسی، برخاسته از «فکرِ اسلامی و انقلابی» باشند، باید مدارا ورزید و یکدیگر را برتابید. تنها دراینحال است که «همافزایی» و «تعاون»، ممکن میشود و یک «جبههی متراکم و حداکثری»، در مقابلِ غربِ تجدُّدی شکل میگیرد.
روشن است که نیروهای فکری و فرهنگیِ جبههی انقلاب، در همهی مسألهها و موضوعها، «اشتراکنظر» و «اتّفاقرأی» ندارند، بلکه شکافها و فاصلههایی وجود دارد، امّا نباید «اختلافهای فرعی و حاشیهای» را برجسته و عمده کرد و به جانِ یکدیگر افتاد. باید ضریبی از «تکثّر» و «تعدّد» را پذیرفت و انتظار نداشت همه چونان ما، فکر و عمل کنند و تابع و تسلیمِ گفتههای ما باشند. این وضع، نه ممکن است و نه مطلوب. آنچه که مهم است، این است که نیروهای فکری و فرهنگیِ انقلاب، به ذاتیّات و مقوّماتِ انقلاب، متعهد و مقیّد باشند و عناصر و اجزای ایدئولوژیِ انقلابی را از آن حذف نکنند. مرزبندیها و جبههگیریها، باید برایناساس باشد، نه «سلیقههای شخصی» و «تعصّباتِ گروهی». وحدتی که از طریقِ «همسانسازیِ آمرانه و خودمرکزبینانه» صورت بپذیرد، هیچ درصدی از «تفاوت» و «تنوّع» را برتابد، مطلوب نیست. اگر این قاعده را قبول کنیم، بسیاری از «منازعات و درگیریهای درونی» را کنار خواهیم گذاشت و مبتنی بر «اخلاق و مدارای اسلامی» با یکدیگر رفتار خواهیم کرد و به «بهانههای کوچک و فرعی»، یکدیگر را تخریب نخواهیم کرد، بلکه برعکس، به «مودّت» و «تعاون» رو خواهیم آورد و برادرانه و صمیمانه، «همافزایی» خواهیم کرد.
نتیجهگیری:
[۱]. در این مقاله، یازده دوگانهی مفهومیِ متضاد، تحلیل و تفسیر شدند که ناظر به نحوهی مواجههی انقلاب با چالشهای فرهنگی هستند: مواجههی «فعّال/ منفعل»، مواجههی «ابتکاری/ واکنشی»، مواجههی «امیدوارانه/ مأیوسانه»، مواجههی «دلیرانه/ ترسآلود»، مواجههی «مدبّرانه/ سهلاندیشانه»، مواجههی «تهدیدنگرانه و فرصتنگرانهی همزمان/ تهدیدنگرانه یا فرصتنگرایانهی محض»، مواجههی «واقعیّتشناسانه/ واقعیّتنشناسانه»، مواجههی «احساسمَدارانه/ عقلمَدارانه»، مواجههی «مشروع/ نامشروع»، مواجههی «تجربهگرا/ تجربهگریز»، و مواجههی «خودیستیزانه/ دشمنستیزانه». هرچند دربارهی هریک از این دوگانهها، شرح داده شد، امّا اضلاعی دیگری از بحث، محتاجِ شکافتن و بسطدادن هستند، ازجمله اینکه باید اشکالها و شبهههایی که دربارهی آنها تاکنون مطرح شده، پاسخ گفته شوند. این دوگانهها، مشتمل بر نامها و عنوانهایی است که جریانِ غیرانقلابی را نشانه گرفته و رویکردِ آنها نسبت به چالشها را نقد و ابطال میکند، امّا ازآنسو، نیروهای فکریِ این جریان نیز، واردِ بازیِ زبانی و جنگِ گفتاری شده و میکوشند با تعابیرِ متقابل، از خود دفاع کنند.
[۲]. تأمّلاتِ این مقاله، از جنسِ مباحثِ «نظری» و همچنین «راهبردی» بود، بهاینصورتکه هم تاحدّی دربارهی خاستگاهها و دلایلِ نظریِ این دوگانهها سخن گفته شد، و هم جهتگیریِ تجویزیِ کلان و پهندامنه دنبال شد. چنانچه معتقدیم که انقلابِ اسلامی، بیش از هر چیز، انقلابی فرهنگی است و از متنِ ارزشهای الهی و اسلامی برخاسته و غایتِ آن نیز، کمال و سعادتِ معنوی و قدسیِ انسان است، باید نوعِ نگاه و رویکردِ انقلاب را به فرهنگ و چالشهای فرهنگی، تئوریزه کنیم و از لحاظ ِمعرفتی مشخص کنیم که مبادیِ فلسفی و نظریِ جهتگیریِ فرهنگیِ این انقلاب چیست و این مبادی، چه تجویزها و توصیههای راهبردی دارند. اگر این دو گامِ «نظریهپردازانه» و «سیاستپردازانه» برداشته شوند، آنگاه میتوان واردِ عرصهی «عمل و اقدامِ فرهنگی» شد و جهانِ فرهنگیِ انقلاب را، بهگونهای جهشوار، به پیش برد.
[۳]. رهبرِ انقلاب در بیانیهی گامِ دوّم، به هفت موضوع توصیه کردهاند: «علم و پژوهش»، «معنویّت و اخلاق»، «اقتصاد»، «عدالت و مبارزه با فساد»، «استقلال و آزادی»، «عزّتِ ملّی، روابطِ خارجی، مرزبندی با دشمن»، و «سبکِ زندگی». از این میان، سه موضوع بهصورتِ مستقیم و جدّی، جزوِ حوزهی فرهنگ هستند: «معنویّت و اخلاق»، «استقلال و آزادی» و«سبکِ زندگی»، هرچند موضوعهای دیگر نیز مناسباتِ مهمی با فرهنگ دارند. ازطرفدیگر، ایشان نسبت به این سه موضوعِ فرهنگی، نگاهِ «انتقادی» و «آسیبشناسانه» داشته و پارهای از «مسألهها» و «معضلهها»ی آن را برشمردهاند تا جوانانِ مؤمنِ انقلابی، به صحنه آمده و «چارهاندیشی» و «علاججویی» کنند. حال برای اینکه «مواجههی» اینان با آن مسألهها و معضلهها، دستخوشِ آفت و لغزش نشود، میتوان «چارچوب» و «قالبِ» طرّاحیشده در این مقاله را که معطوف به چگونگی و کیفیّتِ برخورد و رویارویی با چالشها و تنگناهای فرهنگی است، بهکاربست. اگر بر سرِ این «منطقِ مواجهه» توافق کنیم، میتوانیم به عرصهی «حلّ مسألهها» و «رفعِ معضلهها» وارد شویم و گرهگشایی کنیم. در غیراینصورت، بخشِ بزرگی از توان و بضاعتمان، صَرفِ مباحثِ پیشینی و ابتدایی خواهد شد و از حرکتِ شتابندهی واقعیّتهای فرهنگی در آغازِ دههی پنجمِ انقلاب، عقب خواهیم ماند.
منابع:
قرآنِ کریم؛ ترجمهی محمّدمهدی فولادوند، تهران: وزارتِفرهنگوارشادِاسلامی، ۱۳۹۱٫
شریفالرضی، محمّدبنحسین؛ نهجالبلاغه؛ ترجمهی سیّدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱٫
کلینی، ابیجعفرمحمّدبنیعقوب؛ اصولِ کافی؛ ۴ ج؛ ترجمهی سیّدجواد مصطفوی؛ تهران: علمیّه اسلامیّه، ۱۳۶۸.
[حضرتِآیتالله] خامنهای، سیّدعلی؛ «سخنرانی در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری»؛ پایگاهِ اطلاعرسانیِ مؤسسهی انقلابِ اسلامی؛ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷٫
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری رویداد گیلان تاریخ انتشار 29اسفند 97، کد خبر: 33638، www.rooydadegilan.ir