شعارسال: ...از همین روست که دانشجویان و اساتید بهترین دانشگاههای آمریکا که در مدرسه اقتصاد نئوکلاسیک آموزش دیدهاند، اعطای جایزه نوبل به اقتصادانانی چون الیور ویلیامسون نهادگرا و دانشمندانی چون الینور استروم با سابقه تحصیلی و تحقیقاتی در حوزه علوم سیاسی را بر نمیتابند و آن را هجو میکنند.
واکنش این نمونه آماری که تقریبا قابل تعمیم به کل جامعه آماری آموزش دیدگان در این مکتب است، دالّ بر وجود انحصارگرایی در ساحت اندیشهورزی علمی است؛ که باید از آن با هدف خلق دانش اقتصادی کثرتگرا و دموکراتیک، ساختار شکنی کرد.
واقعیت اقتصادی و اجتماعی پیچیدهتر از آن است که بهراحتی در قالب باریک بینانه رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک قرار بگیرد. ما برای درک بهتر این واقعیت، نیاز به رویکردهای دیگر داریم. این رویکردها در تعامل با یکدیگر و در برخورد انتقادی و نه حذفی با هم، میتوانند به شکلگیری دانش بینالاذهانی سودمند منتهی شوند که به فهم واقعیت کمک بهتری میکند.
درک این حقیقت، سرآغازی برای پرهیز از پرداختن به “علم اقتصاد” واحدِ سرکوبگر، و استقبال از رویکردهای مختلف است.
به گفتهی برتولت برشت، تسلط یک رویکرد در عرصه اندیشهورزی علمی، مانند سایر حوزهها، نه تنها به رشد توهمات میانجامد مهمتر از آن موجب برخورد سرکوبگرایانه در پس دعاوی آزادیخواهانه میشود.
…با توجه به آنچه ذکر کردم، میتوانیم از ضرورت حرکت به سوی دانش اقتصادی سخن بگوییم که رسالتش را باید به تعبیر امارتیا سن، ارایه پاسخ به پرسش سقراط بداند و نه پرهیز از آن: سعادت واقعی آدمی در گرو چیست؟ چنین دانشی دغدغهی “پاکدامنی علمی” و پرهیز از توجه به ارزشهای اخلاقی ندارد.
اگر خلق جامعهی انسانی در مقیاس جهانی و ملی، مستلزم تغییر ساخت قدرت و نابرابری مترتب بر آن باشد، واهمهای از پرداختن به آن ندارد.
چنین دانشی نه به دنبال تفسیر جهان، بلکه تغییر آن، با هدف خلق جهانی انسانیتر است.
چنین دانشی با عمل اجتماعی، در هم آمیخته است. صرفا نظری و بنابراین جدای از عمل نیست.
راهکارهای اصلاح و تغییر جهان را از طریق عمل اجتماعی تئوریزه میکند و در عین حال در فرآیند عمل اجتماعی از طریق یادگیری در حین عمل، به دستاوردهای نظری بیشتری دست مییابد.
به این صورت، بر مبنای منطق دیاکتیک نظریه و عمل به پیش میرود و پویایی لازم را در گذر زمان دارد و از افتادن در تله فرمالیسم ایستاگرا، رها میشود.
برای مثال، اگر بخواهد به فقرزدایی بپردازد تنها از طریق برنامهریزی کارشناسی از بالا به پایین پیش نمیرود، بلکه سعی میکند فقیران را به عنوان بازیگران اصلی تغییر شرایط جاری، درگیر کند.
اگر به دنبال برابری باشد، تنها از طریق برنامهریزی از بالا به پایین پیش نمیرود؛ بلکه سعی میکند از ساخت قدرت نابرابر طبقاتی و جنسیتی، با به میدان در آوردن حذف شدگان و تغییر مناسبات قدرت، اقدام کند.
شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت مدرسه ایرانی اقتصاد نهادی، تاریخ انتشار: -، کدخبر: - : isiew.ir