شعار سال: بدون مقدمه بگویم که من هر چه با خود کلنجار رفتم که در شبکههای اجتماعی از هشتک «اعدام نکنید» استفاده کنم و به اصطلاح آن را «شیر» کنم، نتوانستم خود را به این کار راضی کنم. دلیل آن را خواهم نوشت، ولی قبل از هر چیز بگویم که به نظرم اشکالی بسیار بزرگ و پیامی بزرگتر را پشت این داستان میبینم و میشنوم.
اما دلیل:
مخالفین اعدام این سه جوان چند دسته اند. یک گروه اساسا با «اعدام» مخالفند. این گروه که «مجازات مرگ» را برای هیچ عملی و حتی در مورد قصاص هم قبول ندارند، طبیعی است که با اعدام این سه جوان هم مخالفت دارند.
دسته دوم، اما چنان فلسفی نمیاندیشند و تنها با «اعدام این سه تن» مخالف هستند. بخش کمی از ایشان گروهی هستند که، چون «جمهوری اسلامی» حکمی را صادر کرده است با آن مخالف اند. ایشان به هر دلیل با نظام بر سر مهر نیستند و «لج» کرده اند و هر چه این «خسرو کند را تلخ میدانند». (چنانکه برخی دیگر از مردم هم وظیفه ذاتی خود را در دفاع از هر تصمیم نظام میدانند و بدون آنکه بدانند داستان چیست از هر کردار و رفتار آن حمایت میکنند).
اما دسته سوم واقعا درگیر شوک شده اند. این گروه که بزرگترین بخش مخالفین را تشکیل میدهند به ناگاه خود را در میانه یک داستان عاطفی میبینند.
یک بار دیگر ببینید که این گروه با چه خبری مواجه میشوند: «سه جوان کم سن و سال قرار است فردا صبح اعدام شوند فقط به جرم اینکه در آبان به گران شدن بنزین اعتراض کرده اند». طبیعی است که با این خبر و دیدن عکس خندان سه جوان، مخالفتها شروع میشود.
اما کجای این کار میلنگد؟. نا گفته پیداست که اطلاع رسانی «ناقص و پیشینی» این داستان، مشکل ساز است. هیچ کس نمیگوید و نمیداند که جرم این سه جوان دقیقا چه بوده و چه کاری را به طور مشخص انجام داده اند. قتل نفس کرده اند؟ انفجاری را ترتیب داده اند؟ جاسوس هستند؟ داستان اصلا چه بوده؟ فقط به ناگاه سخنگوی قوه قضاییه خبری را منتشر میکند که بدان سان شنیده میشود که توضیح دادم؛ و به همین جهت من از هشتک «اعدام نکنید» استفاده نکردم. چون نمیدانم چرا این سه جوان قرار است اعدام شوند که باید با آن مخالف باشم؟
اما این تلخی ماجرا را نمیکاهد، چون بخش بسیار بزرگی از مردم مثل من تردید نمیکنند و فقط میدانند که نمیتوانند به سخنگوی قوه قضاییه اعتماد کنند.
بگذارید اعتراف کنیم که دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی کشور این روزها بیمار است. نه از انحصار لازم برخوردار است که صدای مسلط باشد و نه از شناخت مخاطب و طیفهای آنها بهره کافی دارد. [ که یک نمونه اش، اشتباه در تنظیم مصاحبه با روح الله زم است]و مهمتر آنکه به سبب برخی کارهای گذشته اش، «صداقت مورد نیاز برای پذیرش خبر» را در چشم مخاطب تا حدودی از دست داده است.
حالا هم سر گاو در خمره مانده است. برخی میگویند حتما باید اعدام صورت گیرد تا چنین پیامی به «اغتشاش گران آینده» مخابره نشود که میتوانند با سر و صدا از مجازات وارهند و برخی میگویند باید با مردم همراهی کرد، چراکه مهمترین سرمایه یک حکومت «همراهی افکار عمومی» است؛ و اتفاقا هر دو درست میگویند.
پس چه باید کرد؟
نخست آنکه درس بگیریم که در چنین اموری اول باید افکار عمومی را اقناع کرد و بعد حکمهای این چنینی صادر کرد. مثلا در همین ماجرا، میشد در برنامههای مختلف به کارهای این سه جوان و دادگاه آنها و سخنانشان [ بدون اینکه رنگ و بوی اعتراف گیری داشته باشد]و حتی مصاحبه خبرنگاران غیر حکومتی با آنها پرداخت؛ و دیگر اینکه اکنون به جامعه اطمینان داد که قرار نیست به سرعت اعدامی صورت بگیرد و یک بار دیگر پرونده آنها را بررسی میکنیم تا اگر خطایی در تصمیم گیری صورت گرفته باشد رفع شود و مراحل چنین تصمیم گیریای را به اطلاع عموم میرسانیم.
امنیت مهم است و رکن آن «ترس مجرم از مجازات» است، ولی به همان اندازه یا بیشتر «همراهی افکار عمومی» با حکومت است؛ و اتفاقا چنین همراهی و همدلی است که امنیت را پدید میآورد.
یادمان باشد «مردم باید مجرم را مجرم بدانند تا اعمال قانون را عدالت بخوانند»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری جماران، تاریخ انتشار: 26 تیر 1399، کد خبر: 1456777، www.jamaran.news