شعارسال: ما ایرانیها عموما مردمانی خشونت گرا و پرخاشگر هستیم. شاید علل متنوعی را بتوان برای ریشه یابی این خصوصیت برشمرد. گروهی از تحلیل گران، علل خشونت گرایی ایرانیان را در هویت زدایی بواسطه تنوع فرهنگی و کمال گرایی افراطی و ایده ال پسندی بی حد و مرز، تحمل پائین برای مدیریت ناکامیها بواسطه مکانیزمهای غلط تربیتی (ضعف نظام تربیتی تقویت کننده اعتماد به نفس) و ضعف حمایتهای موثر اجتماعی از افراد، احساس تهدید شدگی مستمر و مکرر بدلیل ایده ال گرایی منجر به تعریف خودی و غیر خودی و افراد بالا و پائین، خود شیفتگیهای کاذب و خود برتر بینیهای توهمی با ریشههای مادی و بعضا ایدئولوژیک و ...، میدانند.
گروهی دیگر، ریشههای خشونت را در اجتماع جستجو کرده و ماهیت قبیلهای جامعه ایرانی (در مقابل بحث تشکیل جامعه) را مهمترین عامل گروهی بندی خودی- غیر خودی منجر به ایجاد تبعیض در سطح حمایتها و بروز خشونت میدانند. در سالهای اخیر، نظریات تحلیل کننده خشونت در شهروندان ایرانی، از تحلیلهای بنیادین فاصله گرفته و گرایشات مرتبط با تشدید فشار اقتصادی- اجتماعی و سرکوب غریزی را محور بحث قرار داده است.
برخی از اندیشمندان ریشههای خشونت را در میزان ارضا و اغنای میل به اراده ورزی و مشارکت واقعی اجتماعی جستجو میکنند و بدلیل غلظت فردگرایی در جامعه ایرانی و طبقه گرایی در زندگی اجتماعی که سطح و میزان مشارکت و اراده ورزی سایر شهروندان را کاهش میدهد، بروز خشونت را امری طبیعی فرض مینمایند.
محققان متمایل به تحلیلهای اجتماعی معتقدند که خشونت از نابهنجاریهای موجود در تعاملات اجتماعی و سیاسی جامعه، علاوه بر اینکه آرامش و نظم جامعه را به هم میریزد، پیامدهای امنیتی بسیاری برای کنشگران دارد. جامعه ایران هم نیز از این قاعده مستثنی نیست. چرا که ایجاد خشونت در تعاملات اجتماعی و سیاسی دلایل و ریشههای بسیاری دارد. یکی از مهمترین دلایل گرایش به خشونت، احساس محرومیت نسبی اعضای جامعه است.
در نگاه سیاسی، نوعشناسی خشونت به وضوح بین مرتکبین خشونت در سطوح مختلف تمایز قائل میشود. با این حال، موقعیتهایی وجود دارد که خشونت را نمیتوان به یک عامل خاص نسبت داد، بلکه به ساختارهایی تعبیه شده است که خشونت (در هر یک از اَشکال آن) را بر افراد یا جوامع اعمال میکنند. سیستم آپارتاید و تبعیض آشکار آن علیه بخش بزرگی از جمعیت آفریقای جنوبی یک نمونه است.
از دیدگاه حقوقی ضعف قانون گرایی در یک جامعه، دامن زننده به بحث خشونت خواهد بود. یعنی جامعه ظرفیت گذر از منطق به قانون و از قانون به زور را ندارد.
تقی آزاد ارمکی معتقد است که در کمتر از صد و پنجاه سال اخیر ایران شاهد دو انقلاب و یک کودتا در داخل خود بوده است. این رخدادهای بزرگ چرا شکل گرفته اند؟ تحلیل این انقلابها را باید در علل ایجاد میل در رادیکالیسم در خودمان جستجو کنیم. میل به رادیکالیسم در ما از کجا آمده است؟ تقی آزاد ارمکی، میل به این جنگ و تغییر در ایرانیها را محصول عدم پرداختن ما به شکستها میداند. به عقیده او ایرانیها به جای اندیشیدن به علت شکستها تلاش کرده اند با شعارها و آرمان پردازیها از شکست عبور کنند و این امر موجب رادیکالیسم و خشونت در جامعه ایران شده است.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون