شعار سال:
یادداشت قاسم خرمی به مناسبت در گذشت محمود خیامی ما به «خیامی ها» و «ایران ناسیونال» چند قسط «پوزش» و «تعظیم» بدهکاریماگر روزی در این مملکت پای حساب و کتاب به میان آمد، ما و بویژه نسل من از خیلیها طلبکاریم؛ طلبکاریم از همه کسانی که با تزریق هیجان و دستکاری احساسات و کلی گوییهای بی مصداق، قدرت تامل و تفکر را از ما گرفتند. نه تامل و تفکر به کائنات، فلسفه و حکمت. بلکه قدرت اندیشیدن در باره مصیبتی که دست کم در حوزه اقتصاد و صنعت، به دست خود، به روزخود آوردیم. فاجعهای که قابل پیشگیری بود و دخلی به جنبش و انقلاب سیاسی و فرهنگی ما نداشت.
ما طلبکاریم از همه کسانی که در باره غرب، صنعت و مدرنیته معرفتی معیوب را به ما غالب کردند و هر آنچه میتوانست به بهروزی نسبی این مردم و این آب و خاک کمک کند را با چپ اندیشیهای کودکانه، مونتاژکاری و توسعه وابسته و خدمت به امپریالیسم جهانی لقب دادند و ستایش گر فقر و سیه روزی شدند و سرانجام برای کسب تابعیت و اقامت برای فرزندان خود در همان خاستگاه امپریالیسم جهانی، روزها پشت درِ سفارتخانههای غربی صف کشیدند!
ما «یک زندگی» طلب داریم از همه روشنفکران ایرانی دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی که در غرب تحصیل کردند و بالیدند و عواقب رفاهی و بهداشتی پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیک آن دیار را به چشم خود دیدند، اما دیگران را از آن ترساندند و جامعه فقیر و دچار سوء تغذیه ایران که سمبل صنعتش «پیکان» خیامی و آرزوی کشاورزش تراکتور رومانی بود را به «غربزدگی»، «مصرف گرایی» و «سلطه ماشینیزم» متهم کردند! و با روخوانی نوشتههای فانون و فرانک و سمیر امین و رژی دبره، معدود سرمایه گذاران صنعتی کشورشان را «بورژوازی پلید»، «موش سکه پرست» و «گرگ خوانخوار» نامیدند!
دست همه پیکارگران با استبداد و خودکامگی را میبوسیم، اما طلب کاریم از همه آنهایی که در نخستین سال پیروزی انقلاب، به جای بهره گیری از سرمایه و توان جامعه در مسیر رشد و توسعه اقتصادی و صنعتی، مصیبت بزرگ مصادرهها و الغای مالکیت خصوصی و راندن صاحبان صنایع بزرگ و تعطیلی کارخانهها و افول اقتصاد ایران را سبب شدند و امثال خیامیها و لاجوردیها و برخوردارها را «سرمایه دار رانتی» خواندند و از ایران بیرون کردند. بی آنکه بدانند عرصه تولید و صنعت جای خون دل خوردن است و هیچ انسان منفعت طلبی حاضر به بند کردن حیثیت و سرمایه در بیابانهای تهران و باج دادن به دربار و کفتار نمیشود.
در باره خیامیها گفتنیها بسیار است، اما باز اگر روزی پای و حساب و کتاب به میان آمد، ما به خیامیها بدهکاریم؛ نه تنها به خاطر پایه گذاری صنعت ساخت پیکان و اتوبوس در ایران و خاورمیانه و ایجاد هزار شغل و خانه سازمانی و ورزشگاه و خلق میلیاردها ثروت، بلکه به خاطر همه تصورات غلطی که از آنها و دیگر سرمایه داران صنعتی هم عصر آنها داشتیم و هیچگاه در صدد اصلاح این ذهنیتها مجعول برنیامدیم.
روز جمعه ۹ اسفند ۹۸ محمود خیامی درگذشت، چندسال پیش برادرش احمد خیامی در تنهایی و بیماری از دنیا رفت. خیامیها فرشته نبودند، اما در مقابل سرمایه داران و کاسبان رانتی که این روزها با احتکار ۲۰۰ میلیون ماسک ضد ویروس، حق زنده ماندن را از هموطنان خود، دریغ میکنند، بدون تعارف بایدگفت که خیامیها قابل ستایش اند. باید ستایش کرد کسانی را که دلشکسته و مغموم از ایران رفتند و با آنکه در سالهای بعد از انقلاب، جایی به وسعت یک گور در ایران نداشتند، بیش از یکصد مدرسه و خیریه در خراسان ساختند و صدایش را هم در نیاوردند.
این روزها که همه داشتههای ما قسطی است ما به برادران خیامی و شرکت ایران ناسیونال چند قسط «پوزش» و «تعظیم» بدهکاریم. خیامیها بی آنکه مجسمهای داشته باشند، تجسم شرافت، انسان دوستی و وطن پرستی بودند. کاش به خاطر احترام به انسانیت، اکنون از آنها اعاده حیثیت کنیم.
گزیدههایی از کتاب «پیکان سرنوشت ما»خاطرات احمد خیامی.در این کتاب زوایای مختلفی از زندگی محمود و احمد خیامی در پایه گذاری شرکت ایران ناسیونال و ساخت خودرو پیکان ذکر شده، که بخشهایی از آن توسط مجله کارخانه دار استخراج و تلخیص شده است: