پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۳۴۳۰۷
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۲
یدالله اسلامی فعال سیاسی اصلاح طلب و دبیر کل مجمع ادوار نمایندگان مجلس در این یادداشت به بررسی انتقادی وضعیت اصلاح طلبان پرداخته و می‌گوید: انتخابات ۱۴۰۰ فرصتی برای اصلاح مسیر بسته اندیشی و یافتن راهی تازه در برابر کشور است و امید که این فرصت از مردم گرفته نشود.

شعار سال: این روز‌ها که سروکله برخی برای نامزدی ریاست جمهوری پیدا می‌شود و ناامیدی فزاینده ناشی از رفتار دست اندرکاران قدرت و حکومت و نابسامانی حاکم بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ و جامعه همه‌گیر و گسترده است و نظارت استصوابی قدرت انتخاب را از مردم گرفته و انتخابات را از معنا تهی کرده و دخالت عوامل قدرت سبب شده که نهاد ریاست جمهوری و دولت ناتوان و دست بسته نشان داده شود، چه نامزدی و با چه برنامه‌ای می‌تواند بر خمودی و سستی جامعه غلبه کرده و تحرک اجتماعی را پدید آورده و انتخابات را به عنوان اولویت مردم به میان آورد؟

فروکاستن انتخابات به رقابت اصولگرا و اصلاح طلب خطایی بزرگ و نشانه‌ای نادرست از واقعیت سیاست در این سرزمین است. ساختار سیاسی و قواعد حاکم بر بازی سیاست قدرت متمرکز و غیر پاسخگو و نهاد انتخابی با مسئولیت و بدون قدرت را در سوی دیگر جای داده و این مشکلی پایه‌ای است که همه برنامه‌های اصلاح طلبانه برای گذر از شرایط نابسامان را به شکست کشانده و مردم را به تردید انداخته که هزینه مشارکت در انتخابات با سود پیامد آن همخوانی ندارد و نامزد ریاست جمهوری قدرت و توان به اجرا در آوردن برنامه‌های خودرا ندارد.

با گذر زمان این عدم توازن بیشتر و غلبه نهاد غیر پاسخگو برهمه بخش‌ها بیشتر و گسترده‌تر شده است. در دوره کنونی اقای روحانی با فاصله گرفتن از برنامه‌های اعلام شده و دل بستن به قدرت حاکم برای پیشبرد برخی برنامه‌ها سبب وازدگی بیشتر مردم نیز از انتخابات و امید بستن به حل مشکل از این مسیر روشن و درست هم شده است!

دل بستن برخی از گروه‌های اصلاح طلب برای داشتن سهم اندک در قدرت به امید توان یافتن برای انجام اصلاحات سبب شده که آن‌ها روز به روز از برنامه‌های اصلاحی خویش فاصله گرفته و اگر خواسته‌های امروز را با برنامه‌ها و خواست‌های زمان اقای خاتمی به هم‌سنجی بنشینیم عقبگردی آشکار و غیر قابل چشم پوشی در آن دیده می‌شود.

شگفت انگیز است که برخی از پیگیری کنندگان این روش برای ماندگاری کسانی هستند که عمری را به سیاست ورزی گذرانده و آسیب‌های ناشی از آن را نیز تاب آورده‌اند؟

تا کنون اصلاحات‌قدرت‌محور ره به جای نبرده و دل بستن به اینکه با راه یافتن به حوزه قدرت امکان تغییر و اصلاح را فراهم می‌سازد، در میدان عمل با شکست همراه شده و پیامد ناگوار آن فاصله گرفتن از جامعه و دلسردی اجتماعی نیز شده است.

به نظر می‌رسد با تنگ نظری و بسته‌اندیشی و نظارت استصوابی و دخالت‌های پنهان و پیدا در مسیر انتخابات راه اصلاح از مسیر انتخابات هر روز سخت و دشوارتر و به مرز ناشدن نزدیک‌تر می‌شود. این درحالی است که اصلاحات کم هزینه‌ترین و ساده‌ترین راه برای دستیابی به تغییرات مورد نیاز جامعه است.

قدرت متمرکز و غیر پاسخگو و نهاد‌های وابسته به هسته اصلی قدرت که بخش بزرگی از اقتصاد و سیاست و فرهنگ را در اختیار دارند در سیاست ایران نقش اصلی را ایفا کرده و در مواردی این حد از اختیارات و قدرت را برای پیشبرد هدف‌های خود کافی ندانسته و یکدست کردن قدرت برای گرفتن باقیمانده اختیارات را نیز همواره فریاد کرده‌اند!

تلاش انتخاباتی اصولگرا و اصلاح طلب تنها برای دست یافتن به همین بخش اندک است که اصولگرایان با اعلام تابعیت و اجرای فرمان پای در میدان می‌نهند و اصلاح طلبان برای پیگیری برخی از برنامه‌ها با راضی کردن نهاد قدرت! و در هر دو صورت تغییر‌ی در ماهیت موضوع پیدا نمی‌شود!

شاید آوردن نمونه‌هایی که همه از آن آگاهی دارند بد نباشد. حل مشکل ایران و آمریکا به عنوان مشکلی اثرگذار بر همه مسائل و شرایط کشور، خواست بخشی بزرگی از جامعه ایرانی است و رئیسان جمهور برای حل این مشکل بار‌ها به گونه‌ها و روش‌های متفاوت اعلام نظر کرده و خواسته خود را بیان کرده‎اند، ولی با این خواست همراهی نشان داده نشده است.

تنها نمونه‌ای که گفتگویی بین ایران و امریکا به صورت آشکار و علنی صورت گرفته مربوط به توافق هسته‌ای است. ولی اگر به ریشه و چگونگی شکل‌گیری این روند برگردیم، به گفتگو‌های نماینده‌ ایران و نماینده اوباما با واسطه‌گر‌ی عمان می‌رسیم این اقدام در زمان دولت احمدی نژاد رخ داد و رئیس جمهور وقت هم از مذاکرات کنار گذاشته و اقای روحانی پیگیری همان روند شد و در مقوله هسته‌ای همه موارد بر اساس اظهار نظر اقای ظریف با هماهنگی کامل حاکمیت انجام شد و همین هماهنگی سبب شد که مجلس در یک نشست و برخاست با مقوله‌ای چنین پیچیده موافقت کند.

در سیاست‌های منطقه‌ای وزارت خارجه نقشی ندارد و سایر نهاد‌ها، مدیریت و برنامه ریزی این بخش را به پیش می‌برند و پاسخگویی دولت و وزیر خارجه درموارد‌ی به مسائلی مربوط می‌شود که خود آن‌ها نیز با آن مخالف بوده‌اند و این همان نکته ظریفی است که در گفتگو‌های ظریف با رسانه‌های داخلی هم بازتاب داشته است.

بازکردن همه مسایل منطقه‌ای فرصت دیگری می‌خواهد، ولی کسی پاسخگوی هزینه و فایده برنامه ریزی‌ها‌ی با اثر کوتاه مدت با پیامد‌های ویرانگر بلند مدت نیست و غلبه شعار بر خردورزی میدان را بر مردان سیاست تنگ و مصلحت اندیشی آنان نیز فرصت اصلاح به هنگام این سیاست‌ها را از بین برده است.

هیچ یک از بخش‌های نظامی و انتظامی در اختیار ریاست جمهوری نیست. کدام بخش نظامی درکشور برای اظهار نظر تابع سیاست‌های دولت است؟ این دو گانگی درساختار سیاسی هزینه‌های بسیاری برجامعه تحمیل کرده و فرصت‌های فراوانی برای رشد و توسعه را از کشور گرفته است.

همه نیاز‌های کشور نظامی نیست و همه قدرت در قدرت نظامی و سخت خلاصه نمی‌شود. به خاطر پرداختن بیش از نیاز به شعار‌های نظامی‌گیری فرصت بهره گیری از ابزار فرهنگی که توان غالب کشور در آن نهفته، از دست رفته است و قدرت نرم نیز که ابزار غلبه کم نظیری است به گونه‌ای مورد توجه قرار می‌گیرد که تابع سیاست‌ها و شعار‌های نظامی باشد.

قدرت فرهنگ باید به دست مردان فرهنگ و اندیشه و هنر سپرده شود نه برای از میدان به در بردن آن‌ها به خاطر موفقیت در اثر گذاری بر افکار همگانی داخلی با داغ و درفش آنها را بنوازنند و میدانی چنین اثر بخش را به روز مرگی دچار کنند!

هنگامی که میدان از خردورزان در میدان هنر تهی شود، آن گاه بایستی همه توان کشور برای برخورد با نا هنجار‌های فرهنگی درقالب‌های هنری بسیج شوند و بازهم با نواختن شیپور از سرگشاد گمان برده شود که مشکل حل شد و نابسامانی‌ها به سامان شد!

در سخنان بسیاری از تریبون داران نشانه‌ای از لطافت فرهنگی دیده نمی‌شود وآنگاه همه از پرخاشگر شدن جامعه گلایه می‌کنند! وازیاد می‌برند که جامعه‌ای که از همه تریبون‌ها تندی وخشونت وتهدید ودشمنی می‌شنود نا خود آگاه به وادی خشم وافسردگی وپریشان حالی وخشونت ورزی متمایل می‌شود!

اقتصاد هم همانند سیاست و فرهنگ درگیری نارسایی‌هایی است که بازخوانی سطحی و گذرای آن چیزی به دست نخواهد داد. ریشه‌یابی نارسا‌هایی بدون شعار‌های بی‌حاصل کاری است سترگ که بایستی به دست متخصصان فن سپرده شود، ولی نخبگان این میدان یا راهی به حوزه قدرت و تصمیم گیری و تصمیم سازی ندارند یا اگر راهی به این میدان پیدا کردند نا گزیر از اجرای فرمان‌های مقامات بالاتر می‌شوند. این مصیبت برهمه بخش‌های کارشناسی سایه افکنده است و کارشناسان راه یافته به حوزه قدرت با کنار گذاشتن دیدگاه‌های بنیادی خود دیدگاه‌های کارشناسی خودرا براساس و پایه نظر و خواست اصحاب قدرت تدوین می‌کنند و این نیز دلیل بلایی است که بر کشور وارد شده است.

من به نامزدی رای می‌دهم که آشکار اصلاح ساختاری و تغییرات بنیادی برای حل مشکلات کشور را در برنامه‌های خود داشته و برای رسیدن به این هدف با توجه به واقعیت‌های موجود برنامه و راهکار داشته باشد.

نامزد مورد انتظار من باید شجاعت حل مشکل ایران و آمریکا را داشته باشد و برای این زخم کهنه و هزینه‌بر و مشکل آفرین آشکارا سخن گفته و همه ارکان حاکمیت را نیز برای پذیرش این واقعیت قانع کند. مقاومت به معنای از دست دادن همه توان کشور و به فقر و فلاکت رسیدن همه بخش‌های جامعه نیست. در عین حال استفاده از همه ظرفیت و توان داخلی نیز نباید به فراموشی سپرده شود. مقاومتی که توان ملی را تقویت کرده و کار آفرینان توانمند را قدرت بخشد و سهم کشور را در تولید نیاز‌ها اساسی بالا ببرد حتما ستودنی است، ولی بایستی راه ساده سازی مشکلات پیچیده بسته و تولید براساس دانش پشتیبانی شده و فساد و واسطه گری هم درهم شکسته شود.

داشتن قدرت منطقه‌ای به معنای تحلیل بردن توان داخلی نیست که با تحلیل توان ملی هیچ قدرت منطقه‌ای از میان برنده مشکلات نیست، ولی اسباب داشتن قدرت منطقه‌ای نیز از میدان فرهنگ و سیاست و اندیشه ورزی می‌گذرد و هزینه‌های نظامی بایستی تابعی از قدرت اقتصادی باشد و درصد قابل قبولی را در سبد اقتصادی کشور داشته و آن هم  با حساب و کتاب روشن و در اختیار سیاستگذاران در جامعه‌ای که اندیشمندان و فرهیختگان آن؛ قدر نبینند و جایگاه مناسب خویش را نداشته باشند فرسودگی و درهم شکستگی پدیده‌ای رایج خواهد بود.

ناامیدی دانشگاهیان و رهاکردن میدان اندیشه‌ورز‌ی تهدید بزرگی است که بیش از هرچیزی برای کشور خطر آفرین خواهد شد. سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و گزینشی رخوت و خمودی را برای دانشگاه به ار مغان آورده که درکنار همه پیامد‌ها مهاجرت گسترده نخبگان دانشگاهی زنگ خطری است که گوش‌ها برای شنیدن آن از آمادگی کافی برخوردار نیستند.

دراین سال‌ها دخالت بیش از اندازه در دانشگاه‌ها و پیامد‌های آن از ارزیابی لازم برخوردار نشده است. دخالت درهمه موارد مربوط به کادر علمی دانشگاه پدیده زیانباری است که دانشگاه را در پیمودن راه خود دچار تردید کرده است. فساد گسترده دیگر پدیده‌ای پنهان نیست، ولی راه‌هایی که برای از میان برداشتن آن به صورت شعار گونه تبلیغ و ترویج می‌شود اسبابی برای از بین بردن و ریشه کنی این فساد ساختاری نیست. فروکاستن مبارزه ریشه‌ای با سطحی نگری و آمیختن آن با مقولات سیاسی راهبردی نادرست است که راهگشای هیچ مشکلی نیست و گره‌ای از کار نخواهد گشود.

نمونه‌های خاوری و بابک زنجانی شوربختانه از استثنا به قاعده تبدیل شده‌اند، ولی درهمین دو مورد ریشه یابی و نشان دادن پشت پرده این ویترین‌ها یا انجام نشده و یا پنهان نگه داشته شده است. ماجرای پر سروصدای طبری هم به کشف ریشه‌ها نینجامید و بیشتر برخوردی سیاسی در میدان رقیب شناخته شده است. پرسش آین است که دست ریاست جمهوری برای برخورد با این فساد تا چه اندازه باز واراده دستگاه قضایی تا چه میزان استوار است و سایر نهاد‌های قدرت چه سهمی برعهده خواهند گرفت؟

شگفت انگیز است که موی زنان و اندکی آرامش و استفاده از اوقات فراغت. و ورزش‌های مناسب برای بانوان بیشتر حساسیت برانگیز است. تا فساد‌های بنیاد برباده و کسی هم پاسخگوی چرایی شاد‌ی های به یغما رفته دختران و زنان این سرزمین نیست و از اینکه برای ساده‌ترین حق اجتماعی زنان پاکدامن این سرزمین هراسی همیشگی را تجربه می‌کنند خمی به ابروی آنان که باید نمی‌آید.

البته در موسم انتخابات اندکی آزادی پوشش حق الامتیازی برای روی آوردن به صندوق رای دانسته شده و کمی از تندی‌ها در برخورد با پوشش کاسته می‌شود اگر کسی به محاسبه حجم اظهار نظر‌های ناروای تریبون‌های گوناگون به زنان این سرزمین بنشیند جز اندوهی برایش باقی نمی‌ماند. جوانان و مردان این مرز و بوم هم دست دردست ناامیدی دارند و فرصت جوانی کردن و زندگی از بسیاری گرفته یا دشوار شده است و این امر در کنار تنگنا‌های اقتصادی زیست مردم را سخت‌تر و سازگاری با شرایط را دشوار‌تر کرده است.

جایگزینی شایسته سالاری با آقازادگی و رانت‌خواری میدان را به نوکیسگانی سپرده است که نه دل در گرو میهن دارند و نه اندیشه ساختن وطن و خدمت به مردم. تنها راهی را که می‌شناسند استفاده از فرصت ویژه خواری و رابطه برای پرکردن جیب خود و غارت منابع کشور و خارج کردن سرمایه‌های ملی از کشور است.

هنگامی که فرصت برابر برای بروز توانایی به دانش آموختگان میهن داده نمی‌شود، بار سفر بستن و امید‌های خود را در جای دیگر این کره خاکی جستن، دغدغه جوانانی می‌شود که آینده سازان این کشور واین سرزمیند و توان آن‌ها راه را برای رشد و توسعه و پیشرفت هموار می‌کند، ولی این سرمایه ارزشمند چنان به سادگی ازدست می‌رود که گویا هرگز وجود نداشته است.

مردم از حجم شعار‌ها خسته شده اند. اگر ژرف‌تر بیندیشیم به باور‌های حاکم نیز بی اعتماد شده‌اند. دامنه امر و نهی چنان گسترده شده و چنان همه بخش‌های زندگی را در برگرفته که بسیاری خود را از قید و بند هرباوری رها کرده‌اند و حاکمیت به جای استفاده از دانش علوم انسانی و جامعه شناسی که راهی برای غلبه بر بحران در برابرش قرار دهند به بستن دهان منتقدین و به گونه‌ای کم توان کردن علوم اجتماعی همت گماشته و این میدان را هم اسیر سطحی نگری و شعار‌های بی‌پشتوانه کرده وگمان برده که با خطابه و سخنرانی و دادن عنان به افراد کم دانش و هیجان آفرین و بدون ریشه‌یابی و پیگیری روش‌های بنیادین می‌تواند این بحران پیچیده را حل کند.

این‌ها بخش‌های از واقعیت‌های جاری درجامعه است و اگر بحران‌ها وشکاف‌های پدید آمده از ناکار آمدی را شمارش کنیم دامنه سخن به زودی برچیده نخواهد شد.

خلاصه آنکه بحران نا کاارآمدی در کنار فعال شدن شکاف‌های اجتماعی سیاسی، قومی؛ مذهبی؛ فرهنگی و... کار را روز به روز دشوار‌تر و حل مشکل را سخت‌تر و توان ملی را فرسوده‌تر کرده و می‌کند. انتخاب آزاد، سالم، رقابتی و سپردن سرنوشت به دست مردم و ر‌ها کردن اندیشه قیمومت و تمامیت خواهی با میدان دادن به همه اندیشه‌ها و نگرش‌ها می‌تواند راهی برای یافتن زمینه مناسب برای دگرگونی‌های بنیادین‌تر باشد.

اینکه امروز راه بر انتخابات آزاد بسته شود تنها به افزون شدن خشم اجتماعی و فوران ناگهانی خواسته‌های همگانی به گونه غیر قابل مهار خواهد شد و آن زمان مسئولیت هر نا بسامانی برعهده کسانی است که خود را از هر پاسخگویی رها دانسته و سبب نا امیدی مردم برای اصلاح امور از مسیر صندوق رای شده‌اند.

در همه این سال‌ها بسیاری از دلسوزان ملک و ملت برای رهایی کشور از مشکلات و تنگنا‌ها و ترسیم آینده روشن‌تر به بیان نظر و دیدگاه خویش پرداخته و در ارائه راه حل مبتنی بر مشارکت اجتماعی و رشد نهاد‌های مدنی و پاسخگویی ارکان قدرت و سپردن تصمیم تعیین سرنوشت به دست مردم سخن گفته‌اند وبسته‌تر شدن راه اصلاح اسباب ناامیدی بسیاری از این تلاش گران اجتماعی شده است. انتخابات پیش رو فرصتی اندکی را برای اصلاح مسیر بسته اندیشی و یافتن راهی تازه در برابر کشور قرار می‌دهد. امید که این فرصت از مردم گرفته نشود.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از رویداد ۲۴، تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۵۵۳۸۱، www.rouydad۲۴.com.

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین