پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۸۷۳۴
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۸
در خصوص کربلای چهار و مصیبت‌های وارد شده بر کشور، متاسفانه شاهد انواع روایت‌های دروغ آمیخته شده با حقیقت یا حقایق آلوده به دروغ هستیم. بنظر می‌رسد که بنا بر ملاحظاتی، کسی تمایل به بیان مگو‌های داستان نداشته باشد. چگونه صحبت غیرمستقیم یک فرد در یک کشور بیگانه، زمینه را برای لو رفتن احتمالی عملیات فراهم کرد! چگونه با وجود پیش بینی لو رفتن عملیات، دستور توقف داده نشد؟ چرا اجازه پخش روایات‌های توجیهی نظیر سنجش توان دشمن و ایجاد فریب و ... داده می‌شود. کربلای چهار واقعا کربلا بود. به روایت شمخانی نزدیک به ۱٫۰۰۰ شهید و ۳٫۹۰۰ مفقودالاثر (که اکثر آن‌ها را باید شهید حساب کرد) و حدود ۱۱ هزار مجروح، یک پنجره از پنجره‌های نگریستن به عملیات کربلای چهار است. در ادامه متن روایتی از جعفر شیرعلی نیا در این خصوص ارایه شده است.
شعار سال: فرماندهان سپاه با تدارک نسبتاً مناسب امکانات طرح عملیات سرنوشت ساز را به نام کربلای ۴ طراحی کردند. طراحی عملیات کربلای ۴ چندین ماه طول کشید و براساس آن، قرار بود نیروها در دو محور شلمچه و ابوالخضیب به سمت بصره پیش بروند. محور ابوالخضیب مهم‌تر بود. رزمنده‌های ایرانی وارد رودخانه می‌شدند و با تاکتیک ویژه‌ی عملیات عبور از طول اروند به جزایر بوارین و ام الرصاص می‌رسیدند و پشت سر لشکر هفتم و سوم عراق در می‌آمدند و بعد با فشار از شلمچه و از پشت سر سازمان عراق را از هم می‌پاشیدند و به سمت بصره پیشروی می‌کردند.

اگر عراق غافلگیر می‌شد کارش تمام بود. عراقی‌ها از شکست والفجر ۸ حسابی درس گرفته بودند و از کنار هیچ نشانه‌ای بی تفاوت نمی‌گذشتند. آمریکایی‌ها هم حجم کمک‌های اطلاعاتی شأن را بیشتر کرده بودند. سپاه ایران عملیات را روز سوم دی سال ۱۳۶۵ شروع کرد. قرار بود عراق غافگیر شود که نشد و عملیات بعد از ۲۴ ساعت متوقف شد. نیروهای عراق با آمادگی بالا، هوشیار، منتظر نیروهای ایران بودند. چند سال بعد وفیق السامریی رئیس اطلاعات ارتش عراق گفت: «ما قبل از شروع حمله از آن آگاه بودیم. اگر این آگاهی را نداشتیم، قطعاً بصره اشغال می‌شد و بغداد هم در معرض تهدید قرار می‌گرفت.»

عملیات در محور ابوالخضیب کاملاً شکست خورد اما در محور شلمچه رزمندگان ایرانی موفق شدند خط را بشکنند. اما پیشروی آنها در صورت موفقیت محور ابوالخضیب معنی پیدا می‌کرد و عملیات در این محور هم متوقف شد. شکست سنگینی برای ایرانی‌ها رقم خورد.

آنتونی کردزمن در کتاب «درس هایی از جنگ مدرن» نوشته است:

«در حقیقت عملیات کربلای ۴ به یکی از بدترین عملیات‌های طرح ریزی و انجام شده تبدیل شد که از زمان حملات بدفرجام بنی‌صدر در اوایل جنگ به این طرف سابقه نداشت. این عملیات بسیاری از مشخصه‌های حملات ناامیدانه و پرحجم توپخانه انگلستان، فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم یکدیگر در جنگ جهانی اول را تداعی می‌کرد.

یک روز و نیم جنگ شدید نشان داد که ایرانی‌ها تا چه اندازه قادر به تحمل اشتباهات خود در حمله رو در رو به مواضع مستحکم عراقی‌ها هستند. عراقی‌ها نه تنها می‌توانستند با آتش مستقیم سلاح و توپخانه نیروهای عمل کننده‌ی ایران را قتل عام کنند، که گروه گروه از واحدهای ایرانی مورد هجوم هواپیماها و بالگردهای مسلح قرار گرفته بودند و بسیاری از تجهیزات آبی خاکی که ایران به منطقه آورده بود، در طول این نبرد غرق شد. در نتیجه، نیروهای ایران به طرف ساحل شرقی رانده شدند.»

پس از آن‌که قطعی شد راهکارهای کربلای ۴ بسته و عملیات متوقف شد، فرماندهان بعدازظهر پنجم دی ماه سال ۶۵ در قرارگاه خاتم دور هم جمع شدند تا راهی برای ادامه عملیات بیابند. در جلسه فرماندهان، منطقه شلمچه انتخاب شد و محسن رضایی، شمخانی را به امیدیه فرستاد تا به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی «فرمانده عالی جنگ» هم خبر دهد که تصمیم‌های جدید چیست.

مشکلات فراوان عملیات کردن در شلمچه به نظر می‌رساند مطرح کردن شلمچه بیشتر برای پشت سر گذاشتن بحران کربلای ۴ باشد، اما آقای هاشمی بحث‌ها را که شنید گفت انجام عملیات در شلمچه مانند عملیات در مهران یک دستور است. هر لشکری را که تردید ندارد و آماده‌تر است به کار بگیرید. پس از آن، فرمانده سپاه فرماندهانش را در قرارگاه خاتم جمع کرد تا برای آنها توضیح دهد چرا عملیات کربلای ۴ نیمه تمام رها شد و چرا باید عملیات جدید سریع و بلافاصله برگزار شود. او گفت:

«امسال هم به درخواست رهبر انقلاب و دیگر مسئولان کشور بسیج شده است. عملیات فاو را به عنوان آغاز جدیدی در جنگ تلقی کردند و همه به دنبال کار افتادند. از یک طرف انقلاب و امام کشور را در جنگ بسیج کردند و از طرف دیگر دشمن جنگ را تمام عیار کرد و مراکز صنعتی برق و آب و مردم را در شهرهای مورد تهاجم قرار داد که در طول جنگ بی سابقه بوده. ما به کجا می‌توانیم برگردیم؟ به خانه‌های ویران شده‌ای که دشمن ویران کرده است و به مردم بگوییم آمده‌ایم جنازه‌های شما را تشییع کنیم؟ ما به رهبر و مردم چه جوابی داریم اگر دست از جنگ بکشیم؟»

در این جلسه چهارقرارگاه در چهار منطقه تشکیل شدند تا امکان عملیات در هر منطقه را پی گیری کنند. کربلا در شلمچه، قدس در هور، نوح در فاو و نجف در سومار و خانقین. قرار شد هر قرارگاه که زودتر اعلام آمادگی کرد از آن قرارگاه حمله را شروع کنند. همچنین اگر به دلایلی عملیات مثل کربلای ۴ متوقف شد، از طرح قرارگاه بعدی به عنوان جانشین استفاده شود. البته با به کارگیری تمامی مسئولان در امر برنامه ریزی و آماده سازی تبعات کربلای ۴ کمتر می‌شد.

محسن رضایی به شلمچه معتقد بود، اما بسیاری از فرماندهان تردید داشتند. با حضور آقای هاشمی، جلسات فشرده‌ای برگزار شد و محسن رضایی تلاش کرد مشکلات عملیات را بیشتر بشکافند و تجزیه و تحلیل کنند تا عملیاتی که او می‌خواهد اجرا کند موفق شود. پس از بحث و بررسی‌های فراوان آقای هاشمی از یگان‌های عمل کننده نظر خواهی کرد. می‌گفت: «انتظار نداریم چیزی را مخفی کنید. هر چه عقیده شماست، همان را بفرمائید که به نتیجه برسیم. از پایین شروع می‌کنیم. از فرماندهان می‌پرسیم ببینیم این مأموریتی را که به آنها واگذار کرده‌ایم چقدر قبول دارند. یکی می‌گفت اگر امکانات مناسب باشد، موفق می‌شویم. چند نفر مخالف بودند و دیگری می‌گفت هر کجا که به ما تکلیف بشود همان جا خواهیم جنگید. دیگری می‌گفت حداقل ۲۰ روز بعد عملیات کنیم. دیگری می‌گفت یک ماه بعد. بعضی‌ها هم کلاً مخالف بودند.»

رضایی خطاب به فرماندهان گفت: «انقلاب ما صاحبی دارد و این بیت و این خانه اسلام سرپرستی دارد که قطعاً آن صاحب بیشتر از ما به فکر آن است. او بیشتر دلسوز است برای اسلام و زحمات پیامبر. این طور نیست که فقط ما هستیم که به فکر اسلام باشیم. اگر ما امیدمان از همه جا قطع شود عیب ندارد، به او امیدمان قطع نشود.» او معتقد بود کمبودهایی داریم که اگر رفع شود، عملیات در شلمچه موفق می‌شود.

با درخواست هاشمی بحث‌ها ادامه پیدا کرد و در آخر محسن رضایی از او پرسید شما در مجموع نظرتان مثبت است دیگر! چون قبلاً هم خلاصه به من گفتید. با این توضیحات که دادید نظرتان در مجموع مثبت است؟ آقای هاشمی هم گفت: «نه، اجازه بدهید. من می‌خواهم بگویم جمع کردن نظرات شما مشکل است و توقع نکنید که فرمانده همه شما را راضی کند. فرماندهی به یک جمع بندی که رسید تصمیم می‌گیرد.»

شرایط برای تصمیم گیری سخت شده بود. آقای هاشمی در دفترچه خاطراتش نوشته است: «تردیدها بسیار رنج دهنده است. برای اولین بار در تاریخ جنگ قبل از عملیات دچار چنین حالتی شده‌ام. شاید به خاطر وضعی که در عملیات کربلای ۴ پیش آمد و چشم مان ترسید و به خاطر مسئولیت مستقیمی که دارم و همین وضع درباره فرماندهان دیگر هم صادق است.»

از طرف دیگر هر روز گزارش‌های دقیق‌تری از تلفات ایرانی‌ها در کربلای ۴ می رسید. هاشمی رفسنجانی: «آقای شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکست خورده کربلای ۴ داد. خیلی بدتر از آنچه تا به حال گفته بودند. نزدیک به ۱۰۰۰ شهید و ۳۹۰۰ مفقود الاثر داشتیم که اکثراً آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ۱۱ هزار مجروح که حدود نصف آنها سرپایی معالجه شده یا می‌شوند.»

در جلسه آخر فرمانده سپاه و آقای هاشمی برای جمع بندی خلوت کردند. حاصل جلسه از طرف آقای هاشمی چنین اعلام شد: «با توجه به تمام اظهاراتی که شد، ان شالله فردا شب عملیات انجام می‌شود. فرمانده سپاه هم فرماندهان را جمع کرد و برایشان صحبت کرد: «ما در امر جنگ در شرایط بسیار خاصی قرار گرفته‌ایم که برادران ما باید این شرایط را درک کنند. اگر ما ضعف‌هایی هم داشته‌ایم، مشخص است که خط مشی استمرار جنگ است؛ ولو با یک قدم رفتن، دو قدم رفتن، ۱۰ نفر اسیر گرفتن، ۵۰ نفر اسیر گرفتن، چه عملیات بزرگ بشود چه کوچک، به هر حال استمرار عملیات است. دشمن قصد دارد به فاو حمله کند. ما الان در وضعیتی هستیم که باید به سرعت بر خودمان غلبه کنیم که از این وسوسه‌های جانبی خودمان را نجات دهیم.»

فرماندهان و رزمندگان ایرانی در میانه تردید و امید ۱۹ دی به خط شلمچه زدند. عراقی‌ها در جشن پیروزی شأن حسابی غافلگیر شدند و رزمنده‌های ایرانی خط دفاعی شلمچه را شکستند و پیش رفتند. روش و منش دیکتاتوری و چاپلوس پروری صدام از دلایل اصلی این غافلگیری بود. حمدانی از فرماندهان گارد ریاست جمهوری عراق می‌گوید: «حمله «کربلای ۴ ایران» به کلی شکست خورد و رقابتی بین فرماندهان سپاه سوم و هفتم عراق که همیشه موفق بودند، پدید آمد. فرمانده سپاه سوم برای اینکه نشان دهد ایران را شکست داده است آمار و ارقامی از تلفات فوق العاده سنگین نیروهای ایران ارائه داد که غیر منطقی به نظر می‌رسید. ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم، هم می‌دانست که باید مطابق میل صدام رفتار کند. او هم آمارهای غیرواقعی داد؛ آمارهایی که تقریباً خنده دار بود. اما صدام رضایت داشت چون پس از فاو این دروغگویی‌ها تسکینش می‌داد. فرماندهان می‌گفتند با تلفات سنگینی که به ایرانی‌ها وارد شده می‌توانیم همه نفس راحتی بکشیم. فرماندهانی که مدت‌ها در جبهه بودند مرخصی رفتند و آماده باش لغو شد. مردم در جامعه هم آمارها را باور کردند و می‌گفتند تا ایرانی‌ها عملیات دیگری شروع کنند حداقل شش ماه زمان می‌خواهند. اما ایرانی ها کمتر از دوهفته بعد حمله کردند و دروغ‌ها برملا شد. معلوم شد فرماندهان تلفات ایران را ده برابر بیشتر اعلام کرده‌اند.
 
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری مهر، تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۰، کد خبر:۵۳۸۱۷۲۰، www.mehrnews.com
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین