پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۸۴۷
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۳
این ابزار های خاطره انگیز،برای ما خاطره است اما برای زنان روستایی،که عمری با این وسایل عمرشان را گذراندند،یاد آور سختی های این حرفه هنرمندانه و سخت است.زندگی روستایی ،زندگی با خود کفایی به معنی واقعیست.

شعار سال: این ابزار های خاطره انگیز،برای ما خاطره است اما برای زنان روستایی،که عمری با این وسایل عمرشان را گذراندند،یاد آور سختی های این حرفه هنرمندانه و سخت است.زندگی روستایی ،زندگی با خود کفایی به معنی واقعیست.

گوسفند های درون آغل را که می دیدند که در زمستان و تابستان پشمهای انبوهشان آزارشان می دهد(تابستانها عامل گرمی و زمستانها عامل آلوده شدن به فضولات خودشان)،در فکر چیدن پشمشان بر می آمدند.به این کار(چره)می گفتند.

وقتی پشمهایشان را می چیدند،گوسفندها احساس خوشایند سبکبالی داشتند و خوشحال می شدند.

حالا انبوهی از این پشمها را چه می کردند؟

پشمهای چیده شده را می شستند؛بعد آنها را درآفتاب می گشتراند تا خشک شود.بعد با چوبی مخصوص که به آن (حلاج)می گفتند پشم را حلاجی می کردند.حلاجها با آهنگی خاص بر پشمها می کوبیدند تا از هم باز شوند.با نوای همان چوب حلاجی می خواندند که،(حلاجم،حلاجم،قاتق گتر که آجم).در مالیچه از حالاجها و ندافهای (نداف یعنی پنبه زن یا لحاف دوز)مشهورمی توان از خاندان مرحوم مشهدی عبد الله شیرازی نام برد.خوشبختانه هنوز فرزندان آن مرحوم همین شغل را ادامه دادند.

بعد که پشم را خوب می زدند،زنان روستایی این پشم ها را با چوب صلیب مانندی که به آن (کرمان)می گفتند می ریسیدند تا تبدیل به نخ پشمی شود.بعضی ها دستگاه بزرگتری داشتند که به ان (چرخ)cherekhمی گفتند.

بعد که نخها را می ریسیدند آنها را به شکل توپ جمع می کردند.بعد این نخها را دسته بندی می کردند و در دیگهای بزرگ رنگ آنها را رنگرزی می کردند.به این مخازن خمره رنگرزی می گفتند.

در آفتاب نخهای زیبای رنگارنگ را می گستراندند تا خشک شود.بعد دوباره آنها را جمع می کردند و به شکل توپ در می آورند تا دربالای دار قالی بیاویزند برای قالی بافی.

دارهای قالی را مردان روستا بر پا می کردند و زنان روستا در پشت بامها یا حیاط خانه ها نخها را مرتب می کردند و دار را بر پا می داشتند.بعد گره به گره،این نخها را برقالی نقش می زند،با چه مهارتی و با چه حساب و کتابی.بعد نخها را شانه می کردند و اضافاتش را می بریدند و با دستگاهی بنام (کرکید)بر سر قالی می کوفتند تا تار و پوها خوب در هم تنیده شوند.با چه زحمتی و مرارتی.دستهای پینه بسته زنان روستایی از بس که گره بر گره می زند،تا گره از زندگیشان بگشایند.

ماهها طول می کشید تا قالی کامل شود وبعد قالی را با هزار سلام وصلوات می بریدند و غرق لذت هنرشان می شدند.

ولی چه سود که مزدشان همیشه کمتر از زحمتشان بود.حالا این فرشهای دستی عتیقه را با بی رحمی در زیر پا می کستراندند.چون این تابلوهای زیبا را نباید در زیر پا انداخت.باید به اسمان دل چسباند و فقط بر ان نگریست.نقش در نقش و رنگ در رنگ باعث شد این هنر را جهانیان در مقابلش تعظیم وتکریم کنند.

ولی این هنرمندانی که این تخته های زیبای فرش را آفریدند کسی تحویلشان نگرفت تا جایی که این هنر در حال احتضار وفراموشی است.پشم گوسفند را تبدیل به تابلوی هنرمندانه جهانی کردن در نزد هیچ متولی و مسؤلی اجر قرب نداشت.اصلا مگر متولیان مملکت می فهمیدند این چیست؟اگر درک داشتند این هنرمندان قالی باف را بر تخم چشم می نهادند.ولی عاری از خرد و شعورند که درک هنر وهنرمند کنند.قالی باف در این مملکت محلی از اعراب ندارد،سر مختلسین ودروغگویان بسلامت باد!

نشد ما یک مطلبی در این وبلاگ بنویسیم و انتقادی از این سیاستمداران نکینم.کار خوبی نمی کنم که بعد از هر مطلبی خاکی بر سر این مسؤلین می گذارم.ولی چه کنم که دل درد دارم.نگویم خفه می شوم بگویم سرم بر باد می رود.

کاش بیشتر این هنرهای سنتی را پاس می داشتیم.هنرهای دامداری،کشاورزی،قالیبافی وهزار هنر سودمند روستایی دیگر.ولی دیر شده.ما روستاییان و روستا نشینان و روستا زادگان همه نابود شدیم،چه برسد به تولید و هنر تولیدمان.

درود بر تمام زنانی که عمرشان بر سر دار قالی رفت،تا هنر مقدس ایرانی در جهان ،نامی شود.

با اندكي تلخيص و اضافات برگرفته از وبلاگ روستای مالیچه ازنا، تاریخ انتشار: 25 آبان 1395، کد مطلب: -:www.malicheh.mihanblog.com


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین