اين سوي هَريرود بوي نان نميدهد؛
چشمش میخشده به در کلاس. نیمخیز نشسته تا زنگ که خورد بدود و برسد به خواهرش که نشسته پشت در خانه و منتظر جواد است. برسد به او و کفشهایشان را عوض کنند. مدادش را بدهد به دخترک و خودش راهی زمین شود و خواهرش راهی مدرسه.
کد خبر: ۶۴۸۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲