مطرح شد؛
در همه برنامهريزيها در ايران، خلاف ماهيت سرزمين، در آن دخل و تصرف كردهايم. غلطهاي سرزمين را ميگيريم، اما نميدانيم با غلطهاي مردم چه كنيم! ميگوييم مردم ما اصلا توسعه را نميفهمند. چقدر موضوع امتناع از توسعه را در كشور نظريهپردازي كرديم؟ چه كسي باعث اين قضيه شد؟ من مقصر را معرفي ميكنم. مقصر اين جريان، نظام آموزشي در ايران است. نظام آموزشي در ايران بهنحوي بود كه كمكم ما مبتلا به اُتيسم شديم؛ اختلال عصبي و ژنتيكيای كه ما را در خود فرورفته و ارتباط ما را با محيط بيرون قطع ميكند. ممكن است بتوانيم پيچيدهترين مسائل رياضي را حل كنيم، اما نميتوانيم چاي درست كنيم، زيرا اين كار، مستلزم آن است كه از خودمان بيرون بياييم. نظام آموزشي در ايران، مأموريت دارد كه ما را مبتلا به اُتيسم كند. شايد بپرسيد از كي؟ از كلاس اول دبستان تا پايان دانشگاه. اين بخشي از تحليل يکي از سخنرانان حاضر در پنل دوم همايش توسعه ايران، فرصتها و چالشها در دانشگاه علامه طباطبايي بود. متخصصان حاضر در اين پنل، چالشها و دلايل نتيجهنگرفتن برنامههاي توسعهاي در ايران را از سه منظر بررسي کردند و در هرکدام از زمينهها دلايل خود را براي رسيدن به وضع موجود توضيح دادند.
کد خبر: ۱۷۶۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵