یاسر میردامادی :
اما نقد اندیشهها، جریانها و شخصیتهای فکری در فضای اندیشگی ایران، چه در داخل و چه خارج کشور، ضرورتی است انکارناپذیر. با این حال، آنچه در برخی نشریات (پوزیسیون یا اپوزیسیون) و شبکههای اجتماعی بهنام نقد عرضه میشود، در بسا اوقات پروندهسازی است نه نقد؛ هرچند « پروندهسازی » هم شبیه «غربزدگی» در فرنگی معادل استانداردی ندارد. نوعی حملهی هدفدار امنیتی است که در پیِ فهم و برقراری گفتوگو نیست بلکه در پیِ شلیک با طپانچهی کلمات و بریدن گلو با تیزی کاغذ است، و همهنگام خود را اهل فهم و گفتوگو جلوه میدهد تا کار پروندهسازی را با کمینهای از ظرافت و آبرو پیش ببرد، تا چاقوی پرونده برّنده شود اما مسؤولیتی متوجه چاقوکش نباشد. در یک کلام، پروندهسازی چیزی از جنس شِبهنقدی خطرناک است نه نقد. پروندهسازی ، به خلاف نقد، با دو مؤلفهی بنیادی شناخته میشود: نخست، سابقهی گوینده یا «ناقد» که گرایش آشکار یا پنهان به حذف دارد. جنس مواجهه در پروندهسازی سوگیرانه نسبت به ایدهها و اشخاص است، نه مواجههای از سر تحلیل که از سرِ سرکوبِ منتقدان قدرت به نیت حفظ سلطه. دوم، شکل نقد است که حذفگرانه و با هدف خاموشکردن یا توابسازی و بیاعتبارسازی است. البته این دو مؤلفه را باید با عوامل دیگری نیز تکمیل کرد: نحوهی انتشار و بستر عمومی پروندهسازی . هدف از این نوع مواجههها الزاماً حذف مستقیم نیست گاهی «اسکات» است: سکوت تحمیلی یا بدنامسازی در نگاه مخاطبان. اهداف پروندهسازانه در راستای منافع دولتها، گروههای ایدئولوژیک یا مهندسی افکار عمومی است. تفاوت نقد و پروندهسازی همیشه آشکار نیست. حتی نقدهای تراز ممکن است بهواسطهی فضا و بستر انتشار، از سوی پروژههای امنیتی و پروندهسازانه مصادره شوند. از اینرو، منتقدان مسؤول بایستی به امکانِ سوءاستفاده از نقد حساس باشند. بخشی از اخلاق نقد، التفات به این پیشزمینهی پیچیده است: آگاهی از امکان بهرهبرداری از نقد برای مقاصدی که شریف نیست. این بدان معنا نیست که منتقد باید از نقد صرفنظر کند، بلکه باید در انتخاب زبان، لحن نقد، مخاطبان آن، بستر انتشار و حتی زمانبندی آن هوشیار و مسؤولانه عمل کند. در جهان پرشتاب امروز، فاصلهی میان نقد و ترور شخصیت ( پروندهسازی ) گاهی تنها بازنشر مطلب از اکانتی امنیتی با ظاهر پژوهشی است.
کد خبر: ۳۹۸۱۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۷