روایت تکان دهنده گفته نشده از عملیات کربلای4؛
نمیدانم ساعت چند بود به هوش امدم ولی نمیدانستم کجا هستم،سعی کردم افکارم را جمع کنم که صدای شلیک گلوله هشیارترم کرد،صدای قهقهه و لحن عربی توجه مرا جلب کرد درحالی که سرم سینه دژ خین و تنم داخل آب بود خودم را آرام بالا کشیدم و از لای نی ها شروع کردم به نگاه کردن.
کد خبر: ۴۳۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۲