روایت دانشجویی؛
۴ سال چقدر خجسته قاشقها را گذاشته بودم در دهانم و بچههای که قاشقشان را شسته بودند مسخره کرده بودم. دلم خواست توبه کنم و به اندازه ۴ سال دهانم را بشویم.
کد خبر: ۱۹۴۹۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲
عید به روایت دانشجویی؛
بالاخره ساعت هفت و نیم تسلیم شدم و خودم را مجاب کردم که شروع سال با سرپرست هم سیب و گلابی های خودش را دارد. کنج یکی از تعاونی ها ایستادم تا ...
کد خبر: ۱۱۷۸۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۵
روایت دانشجویی، پرونده هشتم؛
چون هشت واحد بیشتر نداری، احتمال مشروط شدنت هست. این درس دو ترم بعد ارائه میشود. پیشنیاز سمینار هم هست. در بهترین حالت تو یک سال و نیم عقب میمانی.
کد خبر: ۱۰۷۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۰
روایت دانشجویی؛
... خلاصه هر چه بیشتر برایم از ناهار شاهانه سلف میگفتند، اسید این معده بیزبان هم بیشتر ترشح میشد و میزد به مغزم!
کد خبر: ۹۶۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۵
روایت دانشجویی؛
استادی که انتقال دانش و آموزگاری شغلش باشد اگر بخواهد دست از پا خطا کند بقای خود و خانوادهاش را به خطر میاندازد. دانشجویی که آیندهاش گره خورده با بازی در این نمایش (دانشگاه)، موجودی بیخطر و گوشبهفرمان خواهد بود.
کد خبر: ۸۲۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۷