بابا دفتر نیاورد؛
«پدری دیدم دفتر از دست پسر کوچکش درآورد و گفت پول ندارم بخرم.» فروشنده قدیمی جلوی مغازه کوچکش راه میرود و با اولین سؤال من در مورد قیمتها به زمین و زمان فحش میدهد و از کم شدن مشتری ناله میکند.
کد خبر: ۱۵۳۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۴