پیمان حمیدی/پژوهشگر سینما؛
«مغزهای کوچک زنگزده» (هومن سیدی، 1396) با تکگویی شخصیت اصلیاش «شاهین» (نوید محمدزاده) آغاز میشود که آن را روی تصویر آهسته هجوم «شکور» (فرهاد اصلانی) و زیردستانِ زنجیر و قمهبهدستش به سمت جایی نامعلوم میشنویم؛ تکگوییای که هم گشایشی برای روایت فیلم است و هم کلیدی برای فهم معنای متن: «میگن اگه چوپان نباشه، گوسفندها تلف میشن یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن؛ چون مغز ندارن. هر کی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز. چوپان حکم پدر گوسفندها رو داره؛ آدم بدون چوپان هیچی نیست. این چوپانه، ما همه گوسفنداشیم؛ اون به ما میگه کِی بریم، کجا بریم، چیکار کنیم، کِی بشینیم، کِی پاشیم، کِی بمیریم». این صحنه بیان استعاری وضعیت شخصیتهای فیلم و مناسبات قدرت در میان آنهاست.
کد خبر: ۱۶۱۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰