علاوه بر این، مشکلات اقتصادی که گریبانگیر جامعه شد موجب شد حوزه نشر کشور نیز به لحاظ اقتصادی روزهای خوشی نداشته باشد. بیثباتی اقتصادی و تورمهای موجود مانع از آن شد که خانوار سهمی از درآمدش را به خرید کتاب اختصاص بدهد و اینگونه شمار خریداران و خوانندگان کتاب هم کاهش پیدا کرد. از سوی دیگر ورود گسترده ناشران غیرحرفهای و ناآشنا به کار باعث تولید حجم انبوهی از کتابهایی شد که بسیاری از آنها حداقل استانداردهای نشر کتاب را داشتند و اینگونه عملاً اعتماد هم از بازار کتاب سلب شد. گاهی ممکن بود یک ناشر دولتی برای ترجمه مطلوب یک اثر یک تا دو و نیم سال وقت بگذارد اما ناشر دیگر که این حرفه را خیلی هم جدی نمیگرفت در کمتر از 6 ماه کتاب را آماده چاپ کند و بر این اساس هزینههای سر بار ناشر دولتی یا ناشرانی که متعهدانه در این حوزه مشغول فعالیت بودند بالا برود.
همچنین موازی کاری از دیگر معضلات منبعث شده از بیسروسامانی این وضعیت بود. گاه از یک کتاب به صورت موازی سه، چهار ترجمه وارد بازار نشر میشد و ناشری که سریعتر و بالطبع بیدقتتر عمل میکرد ممکن بود بازار را خراب کند و بنابراین کتاب روی دست ناشری که زحمت کشید، میماند. الان حجم زیادی از کتابهای آماده انتشار روی دست ناشر مانده است به این دلیل که نسخه مشابهاش توسط ناشر دیگری چاپ شده است.
فروکاستن مشکل کتاب و نشر با مسائل پیرامونی سادهانگاری است و نباید فارغ از محتوا تمام مسائل را متوجه شرایط ایجاب شده کنیم. شمار قابل توجهی از آثار موجود در بازار نشر محتوای جذابی ندارند و آنهایی هم که محتوای جذاب دارند توسط سیستمهای نظارتی مجوز چاپ پیدا نمیکنند یا اینکه توزیعشان در بین ناشران متساوی و معتدل نیست؛ به عنوان مثال ناشر دولتی هر چیزی را نمیتواند چاپ کند اما ناشران خصوصی در این زمین دستشان بازتر است.
بعد از گرانیهای چند سال گذشته دلار، قیمت کاغذ افزایش 3 برابری یافت در حالی که بهای کتاب با این افزایش متناسب نبود و در نتیجه باعث شد میزان فروش پایین بیاید ضمن اینکه دیگر عوامل چاپ و نشر به صورت اقساط و چکهای طولانی مدت معامله میشود اما کاغذ چک روز دارد و باید نقداً پرداخت شود.
عامل دیگری که اقتصاد نشر را دچار بحران جدی کرده است کهنه شدن مدیریت نشر در ایران است. تجربه ناشران باسابقهای که به صورت طولانیمدت مشغول کار هستند در روزگار فعلی و مدرن برای مدیریت نشر کشور کافی نیست؛ مدیریتهای سنتی که راهحلهای محدودی دارد و تمام راهکارهای موجود را امتحان کرده است. حوزه نشر در ایران نیاز به یک بازنگری اساسی و متناسب شدن با شرایط روز نشر جهانی دارد. اما متأسفانه شرایط آن مهیا نیست یا تمایلی برای آموزش کافی در این حوزه وجود ندارد. حلقه توزیع زنجیره نشر در ایران وضعیتی مصیبتبار دارد. از عوامل نابودی ناشران و تعطیل شدن آنها چکهای بلندمدت و بعضاً وصول نشده همین بخش است که متأسفانه توزیع را به معضل اصلی حوزه نشر تبدیل کرده است. ضمن اینکه نباید از این نکته غافل شد که این روزها کمتر کسی حاضر است برای خرید یک کتاب به کتابفروشی مراجعه کند(مگر اینکه دانشجو باشد) تمایل مردم به خرید از book storeهای بزرگ است که علاوه بر کتاب محصولات فرهنگی دیگر هم داشته باشند. در بیشتر موارد مردم دوست دارند جایی قدم بزنند، محصولات مختلف و مغازههای متنوع ببینند. طبیعتاً در چنین مکانهایی میزان فروش بالا خواهد رفت. هر چند در تهران چندین فروشگاه زنجیرهای کتاب تأسیس شده است اما تعداد آن کافی نیست و باید در شهرهای دیگر هم شاهد تأسیس این فروشگاهها باشیم تا حداقل تولیدات تهران به شهرستانها برسد و در آنجا هم مطرح شوند. این نقصان هم منبعث از مشکلات توزیع است که متأسفانه چندان پاسخگوی این نیازها نیست. با وجود دامنه گسترده مشکلات نشر انتظار اینکه وزارت ارشاد به عنوان متولی رسمی نشر کشور بتواند به سادگی طرحی برای سروسامان دادن به این حوزه داشته باشد.
ناشران نیز نباید تصور کنند که مشکل اصلی ارشاد است یا ارشاد میتواند یک تنه این مشکل را حل کند.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6036 ، شنبه 4 مهر 1394، صفحه 7