شعار سال: «داود فتحعلیبیگی» بازیگر، نویسنده و پژوهشگر آیینهای سنتی را همه با نوشتههای جذابش میشناسند بهخصوص آنجا که به نقش سیاه، جان میدهد و از زبان او همه خوبیها و بدیهای شهر و آدمهایش را به نمایش میگذارد. ساعت کمی مانده به زمان شروع نمایش بنگاه تئاترال، اثری متفاوت از هادی مرزبان. کافه تالار تئاتر شهرزاد به مدد دود سیگار مهمانان دودی رنگ است. هوای اینجا کم از هوای سرد و دودی شهر ندارد. گفتوگوی ما با داود فتحعلیبیگی درباره شخصیت این روزهای مبارک است. همان حاجی فیروزی که باید نماد آزادی و بهار و خوشی باشد اما در قالب تکدیگری روزهای آخر سال به شهر میآید و دستانش را به سوی شهروندان دراز میکند.
مردی لاغراندام و سیاهرخ، با کلاه دوکی، گیوههای نوک تیز و جامه سرخ که با دایره زنگی و تنبک آوازهای کوبهای میخواند. چهرهاش با همه سیاهی پر از خنده است و زبان بذله گویش هم نیش دارد و هم نوش. اینها همه تصویر مردی است که هر سال با کوچ زمستان و رسیدن نوروز نوید بهار و زندگی میدهد. حاجی فیروز یا همان سیاه که بیشتر آن را با نام مبارک میشناسیم این روزها در میان دود ماشینها و شلوغی روزهای آخر سال و هیاهوی رفت وآمدها حال خوشی ندارد. حال ناخوش این چهره افسانهای در فولکلور ایرانیان از چیست؟
این مبارک نیست
داود فتحعلیبیگی که خود بارها نقش سیاه را بازی کرده، معتقد است هنوز نقش سیاه در سالنهای نمایش حرف اول را میزند: «آنچه ما بهعنوان حاجی فیروز در روزهای آخر سال میبینیم حاجی فیروز همان یار شفیق عمو نوروز در افسانههای ما نیست. این چهره زنندهای از تکدیگری است. لباس قرمز و صورت سیاه حاجی فیروز نشانه یک رسم قدیمی است. رسمی که آمدن بهار و زنده شدن طبیعت را خبر میدهد و به قول خودش سالی یک روز این اتفاق میافتد که او به کوچهها و خیابانها میآید. اما این روزها حاجی فیروزها با زمانهای قدیم تغییر زیادی کردهاند و بیشتر در حال تکدیگری هستند. این روزها در پایان سال افرادی با چهره سیاه و لباس قرمز میخواهند نظر مردم را جلب کرده، پولی از آنها بگیرند.»
حرفهای شنیدنی از پشت چهره سیاه
آیین سنتی نوروز در ایران، شامل مجموعه مراسم شاد و فرحبخشی است که بیش از قرنها از برگزاری آن میگذرد. این آیینها از شخصیت اسطورههای مختلف منشأ میگیرد و در واقع واسطه انتقال هرچه دقیقتر فرهنگ و آداب مردم یک کشور است. جذابیت چهرههایی مثل مبارک در ادبیات عامه مردم از آن جهت اهمیت دارد که نویددهنده خوبی است. حتی بذلهگویی و شیطنتهای مبارک هم به دل مینشیند. فتحعلیبیگی میگوید: «اساساً وقتی مبارک وارد نمایش میشود، شخصیت کمدی او محور قرار میگیرد. شخصیت سرگرمکنندهای که باعث انبساط خاطر تماشاگر میشود. مردم او را میپسندند چون همیشه از جانب آنها حرف میزند. از جانب آنها به افراد قدرتمند نیش میزند. حالا قدرت در هر زمینهای باشد. حتی به رفتارهای ساده مردم هم ممکن است کنایه بزند. وقتی حرفهایش را میشنویم ممکن است از ته دل بخندیم اما بعد متوجه میشویم که او دارد رفتار من را اینگونه به نقد میکشد. چهره سیاه او مثل یک ماسک میماند که میتواند از پس این ماسک حرفهایش را راحت بزند. چهرهآرایی مبارک اصلاً به رنگ و نژاد طعنه نمیزند. شاید تقلیدی از غلامسیاههای دربار حاکمان قدیم باشد که برای انبساط خاطر حاکمان بسیار بذلهگویی و طنازی میکردند. این طنازی و بذلهگویی گاهی از هوش بالا و نگاه تیزبینشان نشئت میگرفت. آنقدرکه طنزشان به طنز عبید زاکانی هم طعنه میزد. با این حساب میشود گفت که شخصیت مبارک با طنزآوری ایرانیان عجین شده است.»
حاجی فیروز، نماد شادی و آزادی بود
حاجی فیروزی که شعر و ترانه میخواند و با لباس سرخی که بر تن داشت خبر از پیروزی بهار تازهنفس به سیاهی و سرمای زمستان میداد چند سالی است بر قامت تکدیگران روزهای آخر سال مینشیند. فتحعلیبیگی میگوید: «برایم جالب است که چرا مردم با دستان خودشان به فرهنگ و آیین اصیل ایران لطمه میزنند. در گذشته زمانی که تقویم نبود حساب روز و ماه را همه مردم نداشتند. با نزدیک شدن بهار حاجی فیروزها و شخصیتهای آیینی با لباسهای مخصوص به خانهها میآمدند و نوید بهار و نوروز را میدادند. صاحبان خانهها هم به مدد این حس خوب و خوشحالی هدیهای در کوله آنها میانداختند. فرقی هم نمیکرد این هدیه چیست.
تنها نشاندهنده لطف و علاقه صاحب خانه به حاجی فیروز و نوروزخوانان بود. هنوز هم این رسم در بعضی از روستاهای کشور انجام میشود. ولی متأسفانه افراد سودجو با تن کردن این لباس و انجام چند حرکت موزون و شعر و ترانههای دمدستی به سمت مردم دست دراز میکنند. البته این پولی هم که مردم به آنها میدهند تنها از روی شادی و حال خوش است، چون مردم شادی را دوست دارند. اما با این کار چهره شخصیتهای جذاب فولکلورمان را خراب میکنیم. در ذهن کودکی که مبارک را سر چهارراهها در حال پول جمع کردن دیده، حاجی فیروز معنای دیگری پیدا میکند.»
خنده بر هر دردی دواست
در بسیاری از کتب معتبر، حاجی فیروز را مردی میانسال معرفی میکنند. اما سودجویان از پوشاندن این لباس بر تن دختربچههایی که تا دیروز فالفروشی میکردند هم ابایی ندارند. برای کسب درآمد بیشتر به هر رنگ و هر لباسی در میآیند. وقتی شخصیتها و آیینها و رسمهای سنتی ما دستخوش تغییرات میشود و تحریفهای مندراوردی در آن جا خوش میکند، مسلماً آسیبهای فرهنگی بسیاری به تاریخچه پر محتوا و جذاب اسطورهها وارد میکند. فتحعلیبیگی که در نمایشنامه «انسانم آرزوست» با زبان سیاهپوش طعنههایی به رفتارهای آدمهای شهر میزند میگوید: «در هیچیک از منابع ادبی و اسطورهای به تکدیگری «حاجی فیروز» اشارهای نشده است.
حتی این شخصیت آنقدر جذاب بوده که در بهترین شرایط و مهمانیها و جشنها در کنار خوشی مردم قرار داشت. خوشبختانه شخصیت مبارک هنوز در ادبیات نمایشی ما بر روی صحنههای نمایشی ما حضور پر رنگی دارد. حتی در برخی از خانههای اصیل ایرانی همچنان مراسم عروسی با نمایش سیاهبازی برگزار میشود. یادم میآید یکبار تماشاگری داشتیم که از آسایشگاه سالمندان میآمد. در آخر نمایش بلند شد و گفت من 6 سال بود که نخندیده بودم. یکبار هم تماشاگری داشتیم که 20 بار نمایش را دیده بود. میگفت از وقتی این نمایش را میبینم حالم بهتر است. یعنی کمدی به این سبک برایش درمان را به همراه داشت.
با این حال میتوان گفت کمدی آن هم از نوع استانداردش برای جامعه ضروری است. متأسفانه ما بیشتر به سمت مسخره کردن میرویم تا کمدی. زبان بذلهگو مبارک کسی را مسخره نمیکند. به زمانه و سختیها و ظلمها طعنه میزند. اما ما این روزها مثلاً با مسخره کردن زندگی فراش مدرسه که نزدیک عید با مشکلات دست و پنجه نرم میکند میخواهیم کمدی بسازیم و بخندیم. یکبار برای فیلمی دعوت شدم. فیلمنامه را که خواندم گفتم: مگر مشکلات و گرفتاری مردم خندهدار است. مگر شوخی است؟»
یک تنه شهر را میخندانم
حرفهای جدی فتحعلیبیگی از کمدی و خنده و طنز به سمت شادی روزهای آخر سال میرود. به اینکه در آیین و فرهنگ ایران آنقدر شخصیتهای جذاب و دیدنی برای شادی وجود دارد که اگر احیا شوند برای همه شهر کافی است. فتحعلیبیگی میگوید: «اگر از شادی مردم نترسیم من خودم یک تنه همه شهر را میخندانم. آنقدر مبارک را میشناسم که میدانم میشود با او همه شهر را خوشحال کرد.
مسلماً همه مردم شهر نمیتوانند به تئاتر بروند. نمیتوانند بذلهگوییهای جذاب مبارک را از سالن نمایش ببینند اما اگر مدیران و مسئولان شهری همت کنند نوروزخوانان و سیاهپوشان طناز میتوانند شادی را در کوچه به کوچه شهر جاری کنند. شهر میشود سالن نمایش و مردم تماشاگران شاد و مسرور.»
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری ، تاریخ انتشار 23 اسفند 96، کدمطلب:9708، www.newspaper.hamshahri.org