شعار سال: درباره کار بزرگ مرحوم مصدق در مليکردن نفت ايران که در آن شرايط فقر و نياز منبع اصلي درآمد ملي بود، ترديدي نيست. آن اقدام قانوني و مورد حمايت عمومي بود. گاهي ديده ميشود که در اسطورهآفريني از آن چهره محترم مبالغه و در برابر هرگونه نقد از ايشان و آن دوران چنان ممانعت ميشود که در واقع در شأن آن مرحوم نيست. خوشبختانه جناب مهندس توسلي در همين مصاحبه عملکرد آن مرحوم را نقدپذير دانستهاند و جاي خشنودي است که ايشان در جايگاه سياسي معتبر خود در باب ديپلماسي معتقدند «گفتوگو براي ايران يک ضرورت است»؛ اما مصاحبهکننده در پرسش نخست خود به ضعف ديپلماسي، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي اشاره کرده است. البته ميدانيم با توجه به دخالت مستقيم شاه و دربار نفوذ عملي دستگاه ديپلماسي قبل از انقلاب تحتالشعاع عملکرد مستقيم دربار بود؛ بااينحال در عرصههاي غيرسياسي در جوامع بينالمللي و همچنين در موضوعاتي مانند رجوع دعاوي به شوراي امنيت در مقابله با ادامه اشغال آذربايجان از سوی شوروي و در شوراي امنيت و دادگاه لاهه در قضيه نفت و در مسائل استرداد جزاير ايراني و قرارداد اروندرود وظايف حرفهاي خود را بهدرستي انجام داد. همچنين در سؤال از «ديپلماسي قدرتمند دولت مصدق در مليکردن صنعت نفت» ياد ميشود که مبهم است. مليکردن نفت از لحاظ قانوني امري داخلي بود و از لحاظ خارجي شکايتي به دادگاه لاهه و شوراي امنيت شد و دولت ايران پاسخ لازم را داد. بقيه مسائل به سلايق و گاه توهمات دولتمردان مربوط است که نتيجه نهايي در ايران موفقيتآميز نبود. در دوران اخير نيز ديپلماسي تيم مذاکرهکننده ايران بسيار موفق بود؛ اما برخي جریانهاي داخلي که رويههاي ديگر را ميپسندند، حتي پيش از رويکارآمدن ترامپ، با برخي اقدامات تنشزا، زمينه را براي عهدشکني ترامپ آماده کردند. گرچه ماجراي مليشدن نفت موجب هيجان و جنبش اجتماعي شد؛ اما آغازگر قرارگرفتن مردم در «جايگاه شهروند» نبود. مردم، شهروند بودند که از مليکردن نفت و رويکارآمدن مصدق حمايت کردند. البته هنوز 80 درصد مردم بيسواد و ناآگاه بودند که بيشتر رعيت تلقي ميشدند تا شهروند. زمان و تلاش لازم بود تا بتوانند به فرهنگ گزينش دست يابند و «حاکم بر سرنوشت خود» باشند. اما نکته مهم آنجاست که گفته شده: «در نگاه دکتر مصدق، هدف فقط به مليشدن صنعت نفت محدود نبود؛ بلکه او تلاش ميکرد تا به طور کامل به سلطه سياسي، فرهنگي و اجتماعي انگلستان بر کشور ايران پايان بدهد.م
ظاهرا فرمايشهای خود مرحوم مصدق وظيفه او را محدود به مليکردن نفت ميکند و در سلطه سياسي و فرهنگي و اجتماعي انگليس هم مبالغه شده است. اتفاقا برخي اقدامات غيرضروري که ربطي به مليکردن نفت نداشت، مشکلآفرين بود و در جنگ قدرت و نيز ناتواني او در حل مسئله نفت و بهرهبرداري و فروش موجب سقوط او شد. دراينباره پيام مرحوم مصدق به مناسبت دومين سال صدارت ايشان قابل ذکر است.درباره اشارهاي که در اين گفتوگو به تيم ديپلماسي ايران در لاهه شده، بايد گفت نظر مرحوم مصدق و مشاوران حقوقي او و پروفسور رولان، وکيل ايران درست بود و دادگاه لاهه با رأي بر عدم صلاحيت بيشتر افتخاري براي خود آفريد، اما مرحوم فاطمي نقشي در آن نداشت. بلکه مرحوم حسين نواب سفير (وزير مختار) ايران در هلند نقش مهمي داشت، به همين دليل مرحوم مصدق در بازگشت از لاهه که مقارن شد با قيام 30 تير، مرحوم نواب را وزير خارجه کرد. مرحوم نواب سه ماه بيشتر در اين مقام نماند، زيرا به دليل اعتقاد به لزوم مذاکره درباره مسئله مهم غرامات با قطع رابطه با انگلستان مخالف بود و ممانعت کرد و ضمنا با لايحه تمديد اختيارات قانونگذاري مرحوم مصدق مخالف بود و آن را برخلاف قانون اساسي ميدانست و استعفا داد و فاطمي جاي او را گرفت.مرحوم حسين فاطمي انساني وطنپرست، درستکار، ضدامپرياليست، پرهيجان و انقلابي بود که تحصيلات خود را در فرانسه به پايان رسانده و به کشور بازگشته بود اما در 32سالگي بدون هيچگونه سابقه ديپلماتيک و اطلاعات و تجربه مؤثر سياسي، براي وزارت امور خارجه تجربه لازم را نداشت. تندروي صورتگرفته موجب شد مليشدن نفت که مستلزم پرداخت غرامت بود، عملا تبديل به نوعي مصادره و مانع فروش نفت ايران شود. نسبتدادن نخستين کسي که پيشنهاد مليکردن نفت را داد به او، بيشتر تعارفي براي توجيه ارجاع وزارت امور خارجه بود، وگرنه چهار سال پيشتر مرحوم رحيميان وکيل قوچان طرح مليکردن نفت را تنظيم و مرحوم مصدق به درستي از امضاي آن خودداري کرد، زيرا معتقد بود که در آن شرايط فقر و تنگدستي امکان پرداخت غرامت وجود ندارد.اشاره به «دانش ديپلماسي مصدق» مبالغهآميز به نظر ميرسد. ايشان البته مستوفي خراسان، والي فارس، وزير ماليه، وزير خارجه، والي آذربايجان و چند بار وکيل مجلس بود، اما دانش ايشان حقوقي بود نه سياسي. در مقام حقوقدان خواهان «استيفاي کامل حقوق ملت ايران» بود. شرافتمندانه است، اما نياز به توانمندي دارد تا موجب لطمه به «منافع ملي» نشود. جد بزرگ ايشان، عباس ميرزا، وقتي شکست خورد و تن به ترکمانچاي داد، شجاعت امضاي آن را داشت تا بتواند براي حفظ منافع ملي اردبيل، خوي، سلماس، تبريز، ميانه، زنجان و ترکمانچاي را نجات دهد و با گذشت از بخشي از حقوق ملي روسها را به آن سوي ارس براند تا امروز افسوس اروميه، مشکينشهر، خوي و تبريز را نخوريم. در اين گفتوگو بيان شده: «البته برخي از صاحبنظران باور دارند که اگر دکتر مصدق واقعگراتر بود و پيشنهاد تقسيم 50درصدي موردنظر آمريکا درخصوص قراردادهاي نفتي را ميپذيرفت، ميتوانست از ايجاد کودتا جلوگيري کند، اما دکتر مصدق نميخواست ذرهاي از منافع ملي ايران کوتاه بيايد». متأسفانه نگارنده نيز در شمار همان صاحبنظران است و فکر ميکند مصدق در واقع نميخواست ذرهاي از «حقوق ملي» کوتاه بيايد و بيشتر به آبروي خود ميانديشيد وگرنه «منافع ملي» اقتضا ميکرد که دنبال امر محال نرود!مکزيک سالها پيش نفت خود را ملي کرده و بهرهبرداري آن را بر مبناي 50-50 به پيمانکاران بينالمللي سپرده بود. ونزوئلا هم خواهان 50-50 شده و گرفته بود. آمريکاييها هم با تلاش عبدالله، وزير نفت عربستان تقسيم 50-50 را پذيرفته بودند و به همين دليل در مقابل انگليسيها از مليکردن نفت ايران حمايت ميکردند. اما مرحوم مصدق پيشنهاد اداره موقت نفت ايران توسط بانک جهاني را هم نپذيرفت، زيرا مهندسان مشاورش ميگفتند آنها بايد اول قانون مليشدن را بپذيرند بعد! آنها هم نميخواستند وارد دعواي ايران و انگليس شوند اما در عمل مليکردن را هم پذيرفته بودند، زيرا قرارشان اين بود که عليالحساب 30 درصد به ايران و 30 درصد به انگليس بدهند .«نگاه راهبردي مصدق و فاطمي که در وهله اول استقلال سياسي ايران را به دست آورند» رنگ شعاري دارد. حفظ استقلال با پذيرش قراردادي در حد رايج بينالمللي مقدور بود و عدم قبول آن موجب خدشه به آن استقلال شد. ضمنا به نظر نميرسد که «دکتر مصدق شناخت و آگاهي کاملي نسبت به سياستهاي جهاني داشت»؛ اگر آشنايي لازم را داشت، ميدانست که نفت ايران غيرقابلجايگزين نيست. به نُرم يا هنجار رايج بينالمللي تن ميداد، وظيفه خود را بدون توجه به جنگ قدرت و کينه پهلوي و قاجار، با بهپايانرساندن رسالت مليکردن نفت و امضاي قراردادي بهتر از آنچه دکتر اميني چند ماه بعد با کنسرسيوم امضا کرد، به فرجام ميرساند و به جاي «قهرمان شکستخورده و مظلوم»، «قهرماني برنده و پيروز» براي ايران ميبود.مذاکرات و ديپلماسي پيش از پيروزي انقلاب مهندسان ما با آمريکاييها در قبل از براندازي نظام پيشين يادآور ديپلماسي و مذاکرات ديپلماتيک سرتيپ گيلانشاه و سرتيپ فرزانگان با سفارت آمريکا پيش از تلاش آنان براي براندازي مصدق است. هر يک از يک ديدگاه! در صحت عمل و درستي مذاکرات تيم بازرگان و يزدي با آمريکاييها در الجزيره براي حلوفصل مسائل دوجانبه که خود در وزارت خارجه شاهد نزديک عواقب چند روز بعد آن بودم و در صحت منطق بازرگان که گفت من هويدا نيستم و... ترديدي نيست.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق ، تاریخ انتشار 7 آذر 97، شماره: 3302