شعار سال: ریچارد فرای (متولد سال ۱۹۲۰) از محققان برجسته امریکایی در حوزه مطالعات ایران و آسیای مرکزی است. حوزه تخصص وی زبان شناسی تاریخی تاریخ ایران و آسیای میانه در هزاره قبل از میلاد است. ایشان به زبان های روسی آلمانی عربی فارسی فرانسوی پشتو ازبک و ترکی تسلط دارد و به این زبان ها به صورتی روان صحبت می کند. دارای دانشی گسترده در باب زبان های اوستایی پهلوی و سغدی و دیگر زبان ها و گویش های اسیای مرکزی در گذشته و حال حاضر است. فرای مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۳۹ از دانشگاه ایلینویز در رشته فلسفه و تاریخ گرفت. در سال ۱۹۴۰ فوق لیسانس خود را از هاروارد دریافت کرد و در ۱۹۴۶ موفق به دریافت مدرک دکتری در رشته تاریخ اسیا از هاروارد شد. ویبه عنوان استاد مدعو در دانشگاه های زیرتدریس کرده است:
کالج حبیبیه کابل (۴۴-۱۹۴۲)
دانشگاه فرانکفورت (۶۰-۱۹۵۹)
دانشگاه هامبورگ (۶۹-۱۹۶۸)
دانشگاه پهلوی شیراز (۷۶-۱۹۷۰)
دانشگاه تاجیکستان (۹۲-۱۹۹۰)
فرایبنیانگذار مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد و نخستین برنامه مطالعات ایران در امریکاست. وی همچنین در سال های ۷۵-۱۹۷۰ مدیر موسسه آسیا در شیراز و نیز عضو هیات امنای دانشگاه شیراز بوده است.
علامه علی اکبر دهخدا در سال ۱۹۵۳/۱۳۳۲ اندکی قبل از سقوط دولت مصدق به فرای لقب«ایراندوست» داد (مطالب این قسمت از ویکیپدیای انگلیسی ترجمه شده است)
خاطره ایدرباره فرای
ریچارد فرای در دهه ۱۹۷۰ در هنگامی که در دانشگاه پهلوی شیراز به تدریس اشتغال داشت بناگاه تدریس را رها کرد و به شغلی آزاد (مدیریت یک سوپرمارکت) روی آورد و سه سال بعد به اصرار و دعوت دانشگاه هاروارد بار دیگر به تدریس در این دانشگاه پرداخت. دکتر ویلیام پیرویان استاد دانشگاه آزاد اسلامی کرج تعریف می کرد که زمانی در امریکا در جلسه سخنرانی فرای حضور داشتم. پس از سخنرانی ایشانو به هنگام پرسش و پاسخ اجازه خواستم سوالی شخصی از ایشان بپرسم. ایشان اجازهداد و من از علت ترک درس و دانشگاه در آن سال ها سوال کردم. ایشان پاسخ داد:
روزی در یکی از خیابان های شیراز قدم می زدم. به در مغازه گوشت فروشی رسیدم که در کنار آن آرایشگاهیقرار داشت. دیدم بین صاحب گوشت فروشی و جوان مشتری آرایشگاه دعوایی پیش آمده است. قصاب از آن جوان می خواست که موتورش را از مقابل سلمانی بردارد چون ممکن بود هر آن ماشین گوشت از راه برسد و جوان نیز می گفت بگذار کار من با سلمانی تمام شود بعدا موتور را برمی دارم. دعوا بالا گرفت و قصاب به مغازه رفت ساطور برداشت و در این میان ساطور به سر جوان خورد و جان داد. من تمامی این اتفاقات را شاهد بودم. بسیار متاثر شدم.ز آنجا رفتم . کاری داشتم انجام دادم و بعد ازچند ساعت که بازگشتم دیدم هنوز ازدحام مردم وجوددارد. از یکی از حاضران سوال کردم که چه شد؟ آن شخص جواب داد جوانی به همسر این قصاب نظر سوء داشته و قصاب او را کشته است. من که حادثه را از ابتدا تا انتها دیده بودم می دانستم که اینگونه نبود. ناگهان شوکی به من وارد شد. حادثه ای که چند ساعت بیشتز از وقوع آننمی گذشت چنینتحریف شده بود. من چگونه می خواستم حوادث سه هزار سال قبل را بشناسم. تمام دانسته های من به جهل تبدیل شد. باعث شدتدریس را رها کنم و به مغازه داری روی آورم.
Bibliography
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبلاگ سیاست و جامعه، تاریخ 25 شهریور 86، کد مطلب: -:www.alimorshedizad.blogfa.com