پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۸۷۴
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۰

فارابی و مسئله هویت جمعی

فارابی عوامل پیونددهنده انسان‌ها به یکدیگر را در نیاز مشترک آن‌ها به یکدیگر و طبع اجتماعی انسان تبیین نموده است.

شعارسال: مفهوم هویت جمعی اشاره به مجموعه‌ای از شناخت‌ها، ادراکات و احساسات افراد متعلق به گروه و یا دسته‌جمعی می‌کند. برای فرد، هویت جمعی بخشی از هویت شخصی خود او و یا مشتق شده از اوست. ایده هویت جمعی به این مسئله می‌پردازد که از طریق مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، افراد می‌توانند به یکدیگر احساس تعلق کنند و خود را در قالب یک "هویت" تعریف کنند که فراتر از فرد است. در این مقاله در پی آن هستیم که مسئله هویت جمعی را در آثار ابونصر فارابی جستجو کنیم؛ بنابراین ابتدا به تبیین هویت جمعی می‌پردازیم و در بخش دوم آراء فارابی را پیرامون این موضوع موردبررسی قرار می‌دهیم.

* هویت جمعی

هویت جمعی به حس تعلق افراد به یک گروه (دسته‌جمعی) اشاره دارد. هویت جمعی از دیدگاه فرد، بخشی از هویت شخصی خود است. گاهی اوقات، احساس تعلق به یک گروه خاص می‌تواند بقدری مستحکم و قوی باشد که ابعاد دیگر هویتی فرد را تحت تأثیر قرار دهد؛ تا حدی که فرد حیات خویش را برای بقا و حفظ آن گروه به خطر می‌اندازد.

هویت جمعی به‌طورکلی به‌عنوان یک کاتالیزور برای تغییر در طول تاریخ شناخته‌شده است. این مفهوم اشاره به بخشی از هویت مشترک با یک گروه بزرگ‌تر دارد که آن را به‌عنوان یک احساس مشترک "ما" حول اهداف مشترک اجتماعی و یا سیاسی استفاده می‌کنیم. این اهداف مشترک برآیند بخشی از حس مشترک گروه از هویت خویش است؛ و همچنین به تقویت حس همبستگی و هویت جمعی این گروه کمک می‌کند. این تقویت متقابل بین هویت و اهداف ممکن است توضیح دهد که قدرت فوق‌العاده‌ای موجب دگرگونی هویت جمعی در طول تاریخ تولیدشده است.

هویت جمعی ممکن است در اطراف بسیاری از عوامل مختلف و یا ترکیبی از عوامل، ازجمله طبقه، نژاد، قومیت، اتصال بومی به زمین، موقعیت مشترک افراد تحت ظلم و ستم، جنسیت، گرایش جنسی، غرور ملی، یا مذهب پیوند بخورد.

اجتماع یک واحد طبیعی و محلی است. افراد وابسته به اجتماع، نوعی نظام اجتماعی را پدید می‏آورند و مناسبات خود را درون آن سامان می‏دهند. روح حاکم بر جامعه، عاطفی، غیررسمی، وفادارانه و با انسجام طبیعی است. در چنین نظمی، «ما» محور تعیین‌کننده و هویت‏بخش است. افراد خود را به این «ما» منسوب می‏دانند و در برابر آن احساس تعهد و تکلیف می‏کنند. به سخن دیگر، هویت جمعی در این واحد جمعی، هویتی منسجم و سنتی است. دگر خواهی در محدوده گروه طبیعی مستقر می‏شود و تمایز افراد با انتساب به این واحد جمعی میسر است. گرچه واحدهای جمعی کوچک‏تر مانند خانواده، ویژگی هویت‏بخشی دارند و درواقع واحدهای کوچک‌تری را شکل می‏دهند، اما این دل‌بستگی و تعلق‌خاطر افراد به مای بزرگ‏تر است که به آن‌ها هویت جمعی می‏دهد.

هویت جمعی عبارت است از تعلق‌خاطر تعدادی از افراد به اموری مشترک با عنوانی خاص چنین تعلقی موجب احساس همبستگی و شکل‌گیری یک واحد جمعی می‌شود، که با عنوان "ما" از "ما"های دیگر جدا می‌شود. هویت جمعی مجموعه‏ای از خصایص ذاتی است که‏ یک گروه اجتماعی و یا یک جامعه را در کلیّت بشری از سایر گروه‌ها و جوامع مشخص و متمایز می‏کند. البته‏ این امر نسبی است و در ذیل این هویت می‏توان‏ هویت‌های فرعی‏تری را مشخص کرد. هویت جمعی ساخته‌شدنی است یعنی‏ هویت جمعی در عمل اجتماعی انسان‌ها با دیگران یا با خودشان ساخته می‏شود. وقتی یک گروه می‏خواهد ادعای گروه بودن را مطرح کند مسئله هویت عنوان‏ می‏شود. با طرح مسئله هویت، او علاوه بر ارائه تعریف‏ از گروهش، خودش را هم از دیگری متمایز می‏کند. به‌عبارت‌دیگر این مرزبندی به هویت‏ها ساخت‌وساز داده و آن‌ها را از همدیگر تمیز می‏دهد. سؤال این است‏ که در ساخته‌شدن این هویت آیا تنها این‏ مرزبندی‏هاست که به هویت شکل می‏دهد. به نظر می‏آید که لازم نیست‏ هویت جمعی را در مقابل دیگری تعریف کنیم. درهرصورت وقتی عوامل ذکرشده با یکدیگر ترکیبی را بوجود می‏آورند، یک برآیندی در سطح ذهن دارند و یک محصولی را تولید می‏کنند که از آن به‌عنوان هویت‏ جمعی می‏توان یادکرد. هویت جمعی یک مفهوم نسبتاً کلی‏تری را از مجموعه هویت‌های دیگر همچون هویت‌های دینی، سیاسی، هویت ملی و...ارائه می‌دهد. درنهایت می‏توان گفت هویت جمعی یک پدیده‏ ساختنی و درعین‌حال تمیز دهنده بین یک گروه از گروه دیگر است ولی این هویت جمعی الزاماً متأثر از مرزبندی‏های تعارض‏آمیز نیست .

* مسئله هویت جمعی در نگاه فارابی

فارابی آغاز سخن را با مدنی بالطبع بودن انسان آغاز می‌کند. او انسان را جانداری می‌داند که به انجام کارها و نیازهای خود دست نخواهد یافت، مگر به گردهمایی باهم نوعانش. فارابی اعتقاد دارد انسان به‌منظور بقای خویش و برای کسب فضایل و سعادت است که نیاز به چیزهای بسیاری پیدا می‌کند که به‌تنهایی از عهده به انجام رساندن آن بر‌نمی‌آید. بلکه نیاز است گروهی از انسان در کنار یکدیگر زیست کنند تا بتوانند هریک با اشتغال به یک نیاز آن‌ها را تأمین کنند. این نیازهاست که انسان‌ها را به یکدیگر پیوند می‌دهد؛ بنابراین اجتماع وسیله است نه هدف. هدف رسیدن به کمال است که سعادت دنیا و آخرت بدان تأمین می‌شود.

فارابی گردهمایی‌های انسانی را در سطح، گردهمایی بزرگ،میانه، کوچک تبیین می‌کند. گردهمایی بزرگ همان گرد هم آمدن امت‌های بسیار است که در کنار یکدیگر در انجام کارها به یکدیگر یاری و مدد می‌رسانند. انجمن میانه همان گردهمایی یک امت است؛ و انجمن کوچک همان انجمن شهری است .
فارابی مبنای تعریف هویت جمعی را بر مفهوم "امت" بنانهاده است. او در تبیین مفهوم امت آورده است: «جامعه رسای آدمیان و گردهمایی کامل آدمی، برکنار از هر بندی، به امت‌ها بخش خواهد شد و امت‌ها به دو چیز سرشتی از یکدیگر جدا خواهند گشت: به سرشت‌ها و رنگ و شکل‌ها و خوی ها و عادت‌ها و جدایی امت‌ها از یکدیگر به چیز سوم قراردادی است و قرارداد در چگونگی‌های سرشتی اثر اندک دارد و آن زبان است، یعنی واژه‌هایی است که سخن و گفتار به آن انجام خواهد گشت. » به‌عبارت‌دیگر ملتی از ملت دیگر به دو امر طبیعی و یک امر وضعی و عنوانی از یکدیگر متمایز می‌گردند. دو امر طبیعی یکی خلقت است و دیگری عادت و امر وصفی که در آن دو امر طبیعی مدخلیتی جزئی دارد، زبان است .
فارابی تبیین می‌کند که انسان‌ها می‌توانند برای اهداف گوناگون با یکدیگر همیاری و همراهی کنند ، به‌عبارت‌دیگر مردم بر اساس خواست‌ها و عقایدشان شهر و جامعه را می‌سازند که در پی آن هستند. این مسئله ازآن‌رو حائز اهمیت است که فارابی ساخت مدینه را تابعی از اراده مشترک انسانی برای یک همزیستی هدفمند می‌داند. در مدینه فاضله نیز این اراده انسانی شهروندان است که موجب ساخت این مدینه می‌شود. در این چارچوب مدینه‌ها انواع گوناگونی پیدا می‌کنند، همچون مدینه فاضله، مدینه جاهله، مدینه فاسقه، مدینه متبدله، مدینه ضاله، مدینه نوابت؛ اما مدینه که در این مجال موردنظر ماست، "مدینه فاضله" یا "امت فاضله" است که به شهرها و مردمی گفته می‌شود که کسب سعادت را در انجام اَفعال و سنن و ملکات ارادی جستجو می‌کنند .
فارابی در نمایاندن چگونگی وابستگی افراد جامعه آرمان‌شهر به یکدیگر به چند عامل اشاره می‌کند. او ابتدا دوستی شهروندان با یکدیگر را عامل پیوند آن‌ها قلمداد می‌کند. وی بیان می‌کند که در مدینه فاصله افراد برای کسب فضایل با یکدیگر تلاش می‌کنند، به هم‌سود می‌رسانند؛ و موجبات رضایت و شادی یکدیگر را فراهم می‌کنند؛ و این شرایط موجبات عمیق‌تر شدن پیوند آن‌ها با یکدیگر را فراهم می‌کند. عامل دیگری که فارابی به آن اشاره می‌کند، مسئله پیوند خونی و سرشتی است؛ همچون پیوند پدر، مادر و فرزند. عامل دیگر داد و عدل است، او تأکید دارد که جامعه با دادگری است که چنگ در چنگ یکدیگر نهاده و درهم می‌آمیزند؛ و به سبب دادگری همان‌گونه هم باقی می‌مانند. فارابی دوستی را تابعی از اراده انسانی می‌داند که به چند دلیل پدید می‌آید، یکی فضیلت است و دیگری سود و منفعت و سومی خوشی‌ها و شادمانی‌هاست .

*نتیجه:

مبتنی بر آنچه تاکنون گفته شد فارابی عوامل پیونددهنده انسان‌ها به یکدیگر را در نیاز مشترک آن‌ها به یکدیگر و طبع اجتماعی انسان تبیین نموده است. این پیوند جدای از نیاز مشترک تابع اراده انسانی نیز هست که به‌واسطه عناصری همچون کسب فضایل، سود و منفعت و کسب مطلوبیت‌ها و شادمانی‌ها تقویت می‌شود. علاوه بر این سرشت‌ها (به تعبیری نژادها) و زبان‌ها عامل دیگری برای نزدیکی درونی گروهی و عاملی برای متمایز نمودن نسبت به دیگری موردتوجه قرار می‌گیرد. البته این تمایز به‌عنوان امر طبیعی تلقی می‌شود که به‌واسطه تأثیر محیط بر انسان بر شکل و شمایل و خلق انسان ظاهر می‌گردد؛ و نهایتاً عدالت است فارابی آن عامل پیوند افراد مدینه تلقی می‌کند. این تأکید فارابی بر این مفهوم که خود نیز بخشی از فضایل جامعه است، دقت این فیلسوف را بنیان زندگی اجتماعی که مبتنی بر عدالت است، آشکار می‌کند. آنچه اولین نیاز مدینه است رعایت عدل و پرهیز از تعدی به دیگران است؛ بنابراین پیوند اجتماعی حاصل یک اراده انسانی در جهت کسب فضایل است که بواسطه عوامل گوناگون ذکرشده تقویت می‌گردد.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از وب سايت گیلان آنلاین ، تاریخ انتشار چهارشنبه 25 شهریور 1394 ، کد مطلب : 31765 : www.guilanonline.com

خبرهای مرتبط
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین