شعارسال: اما توافق ترامپ چیست، چه مولفهها و ساختاری دارد، پیگیر تحقق چه اهدفی است و ایران در مقابل آن چه اقداماتی میتواند انجام دهد.
برای پاسخ به این سوالات لازم است کمی به عقب برگردیم.
دونالد ترامپ اندکی بعد از رسیدن به کاخ سفید از توافق هستهای خارج شد. ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی برجام را بدترین توافق میدانست. از دید ترامپ و افرادی مانند مایک پمپمئو، «برجام اوباما» مسئله ایران را حل نکرده و در بهترین حالت صرفاً یکی از مولفههای قدرت آن یعنی برنامه هستهای را تحت کنترل درآورده است.
متعاقب خروج از توافق هسته ای، مایک پمپئو اواخر اردیبهشت ۱۳۹۷ در بنیاد هریتیج از ۱۲ شرط برای یک توافق جدید رونمایی کرد. ۱۲ شرط پمپئو، چارچوب مطلوب توافق مورد علاقه ترامپ و اطرافیان اوست. توافقی که از دیدگاه آنها تمام ابزارها و مولفههای قدرت ایران را محدود و کنترل میکند یا از بین میبرد.
توافق مورد علاقه دونالد ترامپ منجر به ستاندن حداقل امتیازهای هستهای ایران در برجام میشود، برنامه موشکی را تعطیل میکند یا از آن به مثابه ابزاری راهبردی و تعیین کننده عقب نشینی باید شود و سیاست منطقهای ایران را کلاً تغییر میدهد به گونهای که دیگر نباید اثری از محور مقاومت باشد.
میتوان گفت از دیدگاه ترامپ و بخصوص اطرافیان نومحافظه کار وی ایران باید به «کشوری نرمال» در منطقه و در سیستم بین الملل تبدیل شود که به عنوان مثال یکی از خروجیهای آن پذیرش رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت- ملت باشد. از دید آنها «مشکل ایران» صرفاً این گونه قابل حل است.
متاثر از این دیدگاه، دولت ترامپ اصولاً به مذاکره به عنوان راهی برای رسیدن به توافق (فارغ از داده و ستانده یا برابر و عدم برابر بودن توافق) اعتقاد ندارد و بدنبال تحمیل توافق مطلوب خود و تغییر مبنایی و جدی سیاست ایران است. اگر روزی هم به سمت پذیرش مذاکره یا میانجیگری گام برداشت (بدلیل مسایلی مانند در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری) در چارچوب همین استراتژی و به عنوان تکهای از یک پازل بزرگتر به آن نگاه میکند.
از دیدگاه آمریکایی ها، سیاست فشار حداکثری همراه با جنگ رسانهای و روانی گسترده که منجر به تحریمهای بی سابقه علیه ایران شده ابزاری برای تحمیل توافق مورد نظر است. دولتمردان آمریکایی بر این اعتقادند اگر ایران به این توافق تن ندهد به مرور، آن چنان ضعیف خواهد شد که در نهایت امر حداقل با فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و نه سیاسی روبه رو میشود.
به عبارتی دیگر، از دید کاخ سفید سیاست فشار حداکثری در نهایت الزاماً به یکی از این نتایج منجر میشود: ایران مذاکرات جدید در راستای پذیرش توافق مطلوب آمریکا را میپذیرد یا با افزایش ناآرامیها و نارضایتیها زمینه برای فروپاشی در گذر زمان مهیا میشود.
استفان والت، سیاست ترامپ در قبال ایران را زورگویی وحشیانه مینامد، اما عملاً نومحافظه کاران و ترامپ که نگاهی ساده به مسائل دارند اهمیتی به این گونه مباحث نمیدهند و به شدت علاقمند و پیگیر اعمال رویههای مستقیم برای دست یابی سریعتر به نتیجه هستند.
در وضعیت فعلی نیز با فعال شدن سازوکار مکانیسم حل اختلاف و روندی که کشورهای اروپایی در پیش گرفته اند انتظار میرود در ماههای آینده آلمان و فرانسه همراهی بیشتری با تحمیل توافق مطلوب ترامپ داشته باشند. در ابتدای مطلب عنوان شد بوریس جانسون این روزها زودتر از دیگران از توافق ترامپ میگوید؛ چرا که انگلیس به لحاظ سنتی و بخصوص بعد از نهایی شدن برگزیت همراهی کاملی با ترامپ خواهد داشت.
شاید بهترین توصیف از شرایط و سناریوهایی که آمریکا در پیش گرفته را قاسم سلیمانی در اجلاسیه پایانی گرامیداشت شهدای استان کرمان ۱۳۹۷/۱۲/۹ انجام داد که گفته بود: «برای دشمن، این برجام سه ضلعی است نه یک ضلعی، اما اوباما فکر میکرد به مرور زمان به دو اضلاع دیگر میرسد، اما آدم عجولی که آمده اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که میرسد... دشمنان معتقدند که چشمه باید خشکانده شود و این چشمه ایران است».
با این توصیفات باید گفت از دید آمریکاییها شهادت قاسم سلیمانی نیز در راستای تضعیف نظام جمهوری اسلامی و سیاست منطقهای آن و تحمیل توافق مطلوب برآورد کرد. به همین دلیل است که برایان هوک چند روز قبل و بعد از این اتفاق مدعی عقب نشینی ایران از سیاست منطقهای شده بود و رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز مدعی شده بود شهادت قاسم سلیمانی احتمال مذاکره ایران و آمریکا را بسیار افزایش داده است.
چه باید کرد؟
در مقابل رویکرد دونالد ترامپ و نومحافظه کاران، ایران چه راه حلهایی پیش رو دارد.
بدون شک تاکید بر مذاکره مستقیم و تلاش برای حل مسائل یکی از این راه حل هاست، اما همان طور که گفته شد طرف مقابل اصولاً اعتقادی به مذاکره ندارد و گفتگو را فرایندی نادرست، زمان بر و بی نتیجه میداند و صرفاً به تحمیل توافق مدنظرخود علاقه دارد.
مایک پمپئو چندی قبل در گفتگو با سیبیاس دلیل تمایز سیاست آمریکا در قبال ایران و کره شمالی را این گونه توصیف کرده بود: کره شمالی سلاح اتمی و قدرت نظامی دارد که میتواند ایالات متحده را مورد هدف دهد، اما ایران فاقد چنین ابزارهایی است.
از سوی دیگر اصولاً مذاکره با ترامپ به مثابه گیر افتادن در باتلاق است که هر چقدر جلوتر بروید و تلاش بیشتری کنید بیشتر گرفتار میشوید. البته بیان این مسئله به معنای این نیست دیگر روسای جمهور آمریکا چنین دیدگاهی نداشتند بلکه موضوع این است که هیچ کدام به صراحت و سادگی به این راهبرد اعتراف نمیکردند. در حالیکه، یکی به یکباره خواهان نابودی یا حداقل ایجاد محدودیت جدی برای تمام مولفههای قدرت یک کشور است دیگری مرحله به مرحله در پی از بین بردن مولفههای قدرت بود.
بنا به همین دلیل بود که مسئولان اذعان داشتند سهم ایران از توافق هستهای اوباما، «تقریباً هیچ» بوده؛ چرا که اوباما انجام تعهدات برجامی آمریکا را به مثابه قویتر شدن ایران در دیگر مولفههای راهبردی قدرت ارزیابی میکرد که از دیدگاه آنها مقابله با تهران را در مراحل بعدی سختتر میکرد.
اما راه حل دیگر، تلاش برای اجماع و رسیدن به یک استراتژی واحد است که ضمن تکیه بر توانمندیهای داخلی، به مقاوم سازی اقتصادی توجه دارد. در این صورت دولت به کمک تمامی نهادها و رسانهها در پی احیای اعتماد عمومی است و بر حل مشکلات داخلی تاکید دارد. این راه حل البته به معنای حذف مسائل چالش زای داخلی یا کنار گذاشتن ابزار مذاکره با طرفهای دیگر نیست، اما برای اصلاح سیاستها در زمینههای مختلف منتظر و وابسته به نتایج مذاکره نیست.
مشکلی که در ایران امروز وجود دارد و تبعات زیان باری تاکنون داشته این است که بین راه حل اول و دوم (فارغ از نتایجی که به آنها اشاره شد) در نوسان است و کلان تصویری برای برون رفت از وضعیت فعلی ترسیم نشده و به تبع آن نیز اقدامات جدی متناسب با تحرکات گسترده آمریکاییها عملیاتی نشده است.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از جامعه خبری تحلیلی الف ، تاریخ انتشار: 1 بهمن 1398 ، کدخبر: 3981030142 ، www.alef.ir