همچنین جریان اصلاحطلب باید به انتظارات جامعه به عنوان یک گروه مرجع که همگان را برای شرکت در انتخابات دعوت میکند، توجه کند و با امکانات در اختیار بتواند به جامعه درباره نارساییها پاسخگو باشد. ناگفته نماند موانع آشکار و مانده براساس قوانین خودساخته موجود، امروز نمیتواند پاسخگوی جامعه جوان و پویا، به روال گذشته باشد. بدون تردید دراینمیان طرح آرام و معقول مشکلات و دلایل ادامهیافتن آنها، آن هم با ادبیات مناسب و با لحاظکردن همه ملاحظات و خطوط قرمز روزافزون، اهمیت دوچندان دارد، اما این در حیطه تخصص اهالی رسانهای است که خودشان با دهها مشکل سخت معیشتی و صنفی درگیر هستند و کمکی هم از سوی دولت و معاونت مطبوعاتی در سه سال گذشته به آنان نشده است. بههرحال فرصت و زمان انتخابات، شرایط منطقهای و بینالمللی، وجود رقبا و مباحث مربوط به ساختار نظام سیاسی، ازجمله عواملی هستند که جریان اصلاحات بايد به آنها در رابطه با عملکرد نامزد تحت حمایت خود، براساس اصل نسبیت توجه کند. با فرض اینکه همین امروز زمان ثبت نام نامزدها و آقای روحانی در وضعیت موجود، گزینه اصلی جریان اصلاحطلبان باشند، آیا ایشان باید با همه اما و اگرها و گرفتاریها و مشغلهها، تغییراتی در برخی دیدگاههای خود بدهند و مواضع را در رابطه با برخی حوزهها شفاف کنند و در عرصه سیاسی، داخلی، اقتصادی و فرهنگی اصلاحاتی در ماههای مانده به وجود آورند یا اینکه همین شرایط فعلی از نظر ایشان استاندارد است؟ در این وادی و در ارتباط با بهکارگیری قدرت اجرائی در مسیر تأمین منافع ملی، بههرحال باید در انتخابات 96 گزینههای متفاوتی پیشرو داشته و شاید در بهترین حالت بتوان گفت دولت آینده، باید برایند نیروهای خردگرای جامعه باشد و تحت هر شرایط و دلیلی از این تکلیف اجتماعی غافل نبود تا استدلالهایی اینگونه که به نوعی به آن پرداختیم، در آینده مجددا مطرح نشود. رویه انتخابات قبلی این بود که گروههای اصلاحطلب، نیروهای مستقل و خردگرا و اصولگرایان معتدل و آنان که به چگونگیها و اوضاع حاکم و منطقه از هر نظر اشراف دارند، با عنایت به اصل نسبیت، حمایت از روحانی را در دستور کار خود قرار دادند و به نظر میرسد این فرایند همچنان ساختار کلی خود را حفظ کند. البته در آن دوره، به دلیل ردصلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت و قطعیت حضور و حمایت از روحانی، زمان گفتوگوهای پیشاانتخاباتی نبود، ولی امروز باید درباره این مطالبات و خواستهها گفتوگوهایی انجام شود و جریان اصلاحطلب به صورت دقیقتر مشخص کند چه میخواهد.
فارغ از آنچه آمد و در مسیر توفیق در خدمتگزاری ملت، در یک نگاه راهبردی باید همه جوانب ارزیابی شود؛ چراکه جریان رقیب روحانی، چهار سناریو را در دستور کار خود دارد، اولین سناریویی که آن جریان دنبال میکند، بحث انصراف داوطلبانه یا اجباری روحانی از نامزدی برای انتخابات است. سناریوی دوم استفاده از ابزارهای مرسومی است که در مرحله بررسی صلاحیتها وجود دارد. سناریوی سوم تقویت رقیب و تضعیف روحانی است تا از این طریق بتوانند در عرصه رقابت جایگزینی برای روحانی پیدا کنند. سناریوی چهارم نیز اینکه روحانی در عرصه بماند، اما نه یک روحانی قدرتمند بلکه یک روحانی منفعل که احتمالا با پدیده ریزش آرا هم مواجه خواهد بود. در این شرایط، روشن است جریان اصلاحطلب نمیتواند آنها را نبیند و اندیشهای نداشته باشد و باید برای همه این گزینهها برنامه داشته باشد و بتواند در صورت اتفاق و وقوع هر کدام از این احتمالات رویکرد مناسب را - با توجه به موانع، امکانات و اصل نسبیت- طراحی و با اعتماد و حمایت اکثریت جامعه آگاه ولی آرام، ساکت و ناظر، به نتیجه برساند. با توجه به این سناریوها در اواخر زمان ثبتنام، اگر روحانی ثبتنام نکرد که گزینهای غیرمحتمل است، جریان اصلاحطلب باید چه کاری انجام دهد؟ آیا باید سراغ گزینههای رقیب روحانی بیاید و در میان آنها یکی را انتخاب کند؟ جریان اصلاحطلب با توجه به این سناریو باید گزینه دیگری غیر از روحانی نیز داشته باشد و در مورد آن فکر کند. در فرض دیگر، اگر بعد از پایان بررسی تعیین صلاحیتها، امکان ادامه حضور در رقابتهای انتخاباتی وجود نداشت آیا جریان اصلاحطلب که میخواهد برای اداره جامعه برنامه داشته باشد، نباید به این سناریوی احتمالی فکر کند؟ اگر در رقابتهای انتخاباتی در پیش که چندان دور نیست، جریان رقیب بتواند برخلاف سال ۹۲و انتخابات مجلس در اسفندماه سال گذشته مدیریت کند و به نامزدی برسد که زمینه رأیآوری بیشتری داشته باشد، جریان اصلاحطلب باید چه کاری انجام دهد؟ باید حتی احتمالاتی را که عملا غیرممکن به نظر میرسد، اما روی کاغذ ممکن است، بررسی کرد و برای هر سناریویی راهکار مناسبی داشته و برای ورود به عرصه انتخابات با تجارب غنی موجود و در مسیر پیشرفت مملکتمان و اعتبار نسبی حاصل از کوشش دولت فعلی در بسیاری زمینهها و با توجه به آنچه در آغاز مطلب آمد، برنامهریزی کرد. پس منطقی این است که همه دگراندیشان حتی منتقدان و مخالفان در واقع دلسوزان ایران و ایرانی درون کشور، براساس منافع ملی با ابزار مناسب و برنامهریزی اصولی و عملی با همه توان وارد عرصه انتخابات شوند. اگر از هماکنون برنامهریزی نکرده و متفکران این وادی در درون در آن هنگام بگویید به این مورد فکر نکرده بودیم، نه جامعه میپذیرد و نه فردای تاریخ گذشت خواهد کرد؛ که آزموده را آزمودن خطاست. باور کنیم در همین شرایط و اوضاع و احوال که بیشتر دارندگان یا صاحبان رأی که در تمامی دموکراسیها در تمامی مراتب اجتماعی و فکری از امتیاز مشابه برخوردارند، با اتکا به نیروی آرام، شاهد و ناظر و انبوه جوان تحصیلکرده آگاه و بهموقع فعال در درون خانوادهها در تمامی نقاط کشور، با همه موانع و مشکلات بنیادی ابداعی دلواپسان و جریانات رانتی و... میتوان مؤثر بود و نابسامانیها را از طریق صندوق رأی با توجه به سیاست گامبهگام کاهش داد.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه شرق، صفحه 10 و 11، تاریخ انتشار: سه شنبه 26 مرداد 1395، شماره: 2657.