پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۶۲۶۰۵
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۵
در پرونده امروز تصمیم گرفتیم بدون هیچ بهانه‌ای تلفن را برداریم و به سراغ چند بازیگر نام‌آشنا اما کم‌کار یا فراموش‌شده برویم؛ یعنی کسانی که چندسال پیش در نقش‌های خاطره‌انگیزی بازی کردند تا جایی‌که مردم تا مدت‌ها آن‌ها را به نام نقش‌شان در آن فیلم و سریال می‌شناختند اما به یک‌باره کم‌کار شدند و حالا تقریبا هیچ خبری ازشان نداریم.

شعار سال: وقتی «فرهاد جم» و «سعید پیردوست» بعد از مدت‌‎ها با سریال «ستایش» به تلویزیون آمدند، وقتی «غلامحسین لطفی» از بی تفاوتی اهالی سینما به همکاران‌شان اشک ریخت، وقتی «صدیقه کیانفر»، مادر سینمای ایران روی تخت بیمارستان با اشک و گریه از تنهایی‌اش صحبت کرد و این‌که کم‌کار شده است با خودمان گفتیم: آن‌ها مگر این‌همه مدت کجا بودند؟ با این‌که بخش زیادی از خاطرات سال‌های جوانی و نوجوانی ما با نقش‌ها و فیلم و سریال‌های این بازیگران قدیمی ساخته شده است پس چطور این‌قدر راحت آن‌ها را فراموش کردیم؟ چرا این چندسال حتی برای یک‌بار خبری از آن‌ها نگرفتیم؟ در پرونده امروز تصمیم گرفتیم بدون هیچ بهانه‌ای تلفن را برداریم و به سراغ چند بازیگر نام‌آشنا اما کم‌کار یا فراموش‌شده برویم؛ یعنی کسانی که چندسال پیش در نقش‌های خاطره‌انگیزی بازی کردند تا جایی‌که مردم تا مدت‌ها آن‌ها را به نام نقش‌شان در آن فیلم و سریال می‌شناختند اما به یک‌باره کم‌کار شدند و حالا تقریبا هیچ خبری ازشان نداریم. ما، در گفت‌وگو با این چهار چهره به‌یادماندنی از آن‌ها پرسیدیم این روزها کجا هستند؟ چه می‌کنند؟ شرایط حرفه ای، بعضی از بازیگران را به کار دیگری کشانده است اما بیشتر ستاره‌ها همچنان محکم ایستاده‌اند تا دوباره به روزهای اوج برگردند. هردو گروه اما دل پُری دارند و به گلایه از روزگار و همصنف‌هایشان می‌پردازند.

با حقوق بازنشستگی، زندگی‌ام را می‌گذرانم

غلامحسین لطفی

با چه نقشی خیلی معروف شد؟ اصلان در خانه به دوش

آخرین نقش به یادماندنی او چه بود؟ توفیق در بچه‌های نسبتا بد

  حالا کجاست؟

چندماه پیش بود که بهنوش بختیاری، پستی در صفحه اینستاگرامی‌اش منتشر کرد که حسابی خبرساز شد. او نوشته بود: «تلفنی با غلامحسین لطفی بازیگر و کارگردان صحبت می‌کردم. تنها در قزوین زندگی می‌کند و شش سال است که پیشنهاد کاری نداشته است. می‌دانم اوضاع میزانی ندارد و...» این خبر در شبکه‌های اجتماعی هم بازنشر شد تا این‌که آقای بازیگر چند هفته پیش به برنامه «چهل تیکه» آمد و اشک‌هایش از بی مهری اهالی سینما همه‌مان را ناراحت کرد. ما هم یکی دو روز بعد از «چهل تیکه» تلفنی با آقای بازیگر گپ زدیم و از اوضاع و احوال این روزهایش پرسیدیم. لطفی اول صحبت‌اش اشاره می‌کند به حادثه‌ای که 12 سال پیش در فیلم‌برداری «بایرام» برایش اتفاق افتاده است و می‌گوید: «چندروز قبل عمل جراحی سختی داشتم و حالا دوران نقاهت آن را می‌گذرانم.» کارگردان سریال «آینه» ادامه می‌دهد: «در کشور ما این‌جور باب شده که هرچه سن بالاتر برود، کار کمتر می‌شود. بخشی از این کم‌کاری به دلیل خود هنرمند است؛ بعد از چندسال کار و تجربه، آدم سخت‌گیر می‌شود. به خصوص برای من که تا نقشی را دوست نداشته باشم آن را بازی نمی‌کنم. البته بعضی وقت‌ها از نقشی خوشم می‌آید ولی وقتی برای قرارداد می‌روم کارگردان فکر می‌کند حالا که کم‌کار شده‌ام پس با دستمزد 30 سال قبل هم حاضرم بازی کنم!» وقتی از آقای بازیگر می‌پرسم باید منتظر خبرهای خوبی در آینده باشیم، او گریزی می‌زند به بی مهری‌ها و  با گلایه می‌گوید: «چندروز پیش یک سریال نوروزی پیشنهاد داشتم که اتفاقا برای همه چیز به توافق رسیده بودیم. من چون تازه جراحی کرده‌ام همان اول پرسیدم نقش مدنظر چیست؟ دویدن دارد؟ بزن بزن دارد؟ چون احتمالا باید با عصا سر صحنه بیایم. اول گفتند نقش ساکن است و مصدومیت شما ارتباطی به نقش ندارد اما حالا چندروز از تلفن آخرمان گذشته است و حتی تماسی نگرفتند که بگویند بازی من در آن فیلم منتفی است. ما از این‌جور آدم‌های بی‌معرفت که اتفاقا پرکار هستند، زیاد داریم. کسانی که اصلا کارگردان یا هنرمند نیستند و با پارتی روی کار آمده‌اند.» از لطفی می‌پرسم در این سال‌های کم کاری، چطور مخارج زندگی را تامین کرده است؟ برمی‌گردد به سال‌ها قبل و می‌گوید: «خدا مرحوم مشایخی را رحمت کند. آن سال‌های جوانی که تئاتر بازی می‌کردم، یک روز آن مرحوم برای تماشای تئاتر به سالن آمد و بعد از این‌که کارمان تمام شد به پشت صحنه آمد و گفت فردای آن روز به اداره تئاتر بروم. به آن‌جا مراجعه کردم و به استخدام آن اداره درآمدم. 30 سال همان‌جا ماندم و حالا بازنشسته اداره تئاتر هستم و با حقوق  بازنشستگی، زندگی‌ام را می‌چرخانم.»

با نقش‌های کوتاه، خودم را سرپا نگه داشته‌ام

سیروس کهوری نژاد

با چه نقشی معروف شد؟ یوسف در ولایت عشق

آخرین نقش به یادماندنی او چه بود؟ کریم سوسکه در اخراجی‌ها و "میمی سابو" در یوسف پیامبر(ع)

  حالا کجاست؟

«برای گرفتن نقش باید در برخی مهمانی‎‌ها شرکت کنید!» تقریبا دوسال پیش، گفت وگویی با این تیتر منتشر و حسابی خبرساز شد. سیروس کهوری‌نژاد که به دلیل چهره و لهجه‌اش بین‌مان شناخته شده است دو سال قبل از این  در ‌گفت‌وگوی دیگری از فعالیت اش در یک آتلیه عکاسی می‌گوید: «بازیگری هستم که علاقه‌ای ندارم به بازی در هر اثری رضایت دهم و برای همین است که سراغ آتلیه عکاسی‌ام آمده‌ام.» حالا اما چند‌سالی است که بازیگر جنوبی‌مان کم‌کار شده است و به جز بازی در چندنقش کوتاه مثل حضور چنددقیقه‌ای در فصل سوم ستایش، جای دیگری او را ندیدیم. کهوری نژاد به خبرنگار ما می‌گوید: «این روزها به جز تمرین تئاتر، کار دیگری نمی‌کنم. متاسفانه اوضاع اقتصادی کاری کرده که بخش‌های فرهنگی قادر نیستند آن‌جور که باید کار کنند. در همین شرایط، کارهای فرهنگی‌مان دست سرمایه‌گذارهایی افتاده است که آن‌ها هم آمال و آرزوهای خودشان را دارند. طبیعتا آن‌ها می‌خواهند کاری بسازند که پول بیشتری به جیب بزنند. بنابراین کار هنری ما شبیه تجارت شده است و این وسط، هنر و هنرمند تقصیری ندارد.» او ادامه می‌دهد: «من بیکار نیستم، هرچند ممکن است در تلویزیون و سینما کمتر دیده شوم اما تئاتر را پیگیری می‌کنم و مثل همه مردم، صورتم را با سیلی سرخ نگه می‌دارم.» از کهوری نژاد می‌پرسم به جز بازیگری، شغل دیگری هم دارد؟ می‌گوید: «یک هنرمند به جز کار هنری چه کار دیگری می‌تواند انجام دهد؟ برای هرکاری باید وارد مسائل سرمایه‌گذاری، چک و... شود که آداب خودش را دارد. یک هنرمند چون بین مردم شناخته شده است، نمی‌تواند در این مسائل موفق شود. من هم مثل خیلی از بازیگران گهگاهی مجبور می‌شوم برای گذران زندگی، کارهایی انتخاب کنم که به میل خودم نیست.» می‌پرسم به زودی در سینما و تلویزیون، او را خواهیم دید؟ انگار مردد است که بگوید آری یا خیر: «چند پیشنهاد هست اما خیلی از آن‌ها به سرانجام نمی‌رسد. مثلا بارها پیش آمده است که پیشنهادی ارائه می‌شود و قبول کرده‌ام ولی یک دفعه تهیه کننده کلاهبردار در آمده یا پولم را نداده است. بارها پیش آمده است که حتی فیلم‌نامه را هم خوانده‌ام اما باندبازی اتفاق می‌افتد و یک دفعه بازیگر تغییر می‌کند. حتی یک بازیگر ممکن است قراردادی ببندد اما فیلم برداری چندماه دیرتر کلید بخورد. در این صورت هم بازیگر قرارداد بسته‌است و نمی‌تواند کار دیگری قبول کند. انگار قرار نیست این کم‌کاری تمام شود.»

هنرمندان بی هنر برای مادیات به سینما آمده اند

جهانگیر الماسی

با چه فیلمی معروف شد؟ شبح کژدم

آخرین نقش به یادماندنی او چه بود؟ سرهنگ ارتشی در سریال در چشم باد

  حالا کجاست؟

 شاید کم‌کاری جهانگیر الماسی به 10 سال قبل برمی‌گردد. همان روزهایی که آقای بازیگر به عنوان کارگردان برای ساخت فیلم «رنج و سرمستی» مشغول بود، رئیس‌جمهور سابق به پشت صحنه فیلم او رفت که برایش حاشیه شد. بعد از آن بود که آقای بازیگر کم‌ کار شد. در حالی‌که خودش بارها و در مصاحبه‌های مختلفی اعلام کرده بود اصلا از تصمیم رئیس جمهور سابق برای حضور در پشت صحنه فیلمش خبر نداشته است و هیچ حشر و نشری با اهل سیاست ندارد. الماسی که به تازگی نقش کوتاهی در فیلم «خروج» حاتمی‌کیا بازی کرده و با این فیلم در سی ‌و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور داشته است؛ حالا در گفت وگویی، کم‌کاری را هم به سخت‌گیری‌های خودش مرتبط می‌داند و هم به شرایط فرهنگی کشور. او می‌گوید: «گاهی نمی‌توانم به اتفاقات پیرامون خودم بی تفاوت باشم. وقتی می‌بینم هرکسی فقط به فکر منافع فردی خودش است و هدفش از کار هنری صرفا درآمدزایی است، دیگر نمی‌خواهم کار کنم. روزگاری هنرمندان مشهوری داشتیم که هنرشان معرف نگاه و معرفت‌شان بود و امروز هنرمندان بی‌هنری داریم که فقط صرف مسائل مادی و شهرت به دنیای بازیگری و فیلم و سینما آمده‌اند. واقعاً تأسف باید خورد برای کسانی که در قاب تلویزیون ظاهر می‌شوند اما به یک‌ باره در فضای مجازی چهره‌ای از خودشان به نمایش درمی‌آورند که همه را شگفت‌زده می‌کند، شرایطی که فقط مال کشور ما نیست. من حالا 12 سال است رنج کم‌کاری را تحمل کرده‌ام اما از جایی دیگر نتوانستم صبر کنم تا شرایط بهتر شود. چون زندگی ساده‌ای دارم؛ در خانه اجاره‌ای زندگی و در کنار همین مردم با مترو و اتوبوس رفت وآمد می‌کنم.» الماسی در پاسخ به این‌که  این روزها چگونه مخارج زندگی خودش را تامین می‌کند و آیا به کار دیگری هم مشغول است یا نه؟ می‌گوید: «متاسفانه به جز بازیگری، کار دیگری نمی‌کنم. قبلا مدتی کار پژوهشی انجام می‌دادم، در چند فیلم کوتاه بازی می‌کردم، وسایلی که از قبل جمع کرده بودم، می‌فروختم یا با استقراض از بستگان، زندگی‌ام را می‌چرخاندم اما یک جاهایی کم می‌آوردم. الان هم دغدغه صاحبخانه را دارم چون زندگی کردن در تهران بسیار سخت شده است.»

به تجربه چندین ساله قدیمی‌ها بی‌توجه‌اند

شهرام لاسمی

با چه کاری معروف شد؟ قلقلی در برنامه «بازی، شادی، تماشا»

آخرین نقش به یادماندنی او چه بود؟ قلقلی در سرزمین قلک‌ها

 حالا کجاست؟

«کسی نپرسید زنده‌ام یا مرده؟!» این تیتر گفت وگویی است که حدود دو سال پیش واکنش های زیادی به دنبال داشت. شهرام لاسمی اواخر آبان 96 در گفت وگو با یک خبرگزاری از بی توجهی‌ها نسبت به خودش گلایه می‌کند و در بخشی از صحبتش می‌گوید: «سی وچند سال است که هر چه مصاحبه می‌کنم به گوش کسی نمی‌رسد و نمی‌دانم این شرایط تا کی ادامه دارد؟... چندسال پیش خبر مرگ من پخش شد، اما هیچ مدیری تماس نگرفت تا بپرسد زنده‌ام یا مرده؟!» به صورت تلفنی با شهرام  لاسمی گپ‌وگفتی داشتیم. او که حالا در مشهد زندگی می‌کند، یاد چندسال پیش می‌افتد و می‌گوید: «با کم شدن کار در تهران، شرایط سخت زندگی من شروع شد. من هم مثل دیگران قسط داشتم، طلبکارها هم پشت سرهم ردیف بودند و شرایط هرروز سخت‌تر می‌شد. وقتی آدم‌هایی تشنه دیده شدن هستند و حاضرند با هر شرایطی کار کنند مدیران از همان‌ها استفاده می‌کنند و هیج وقت به تجربه چندین ساله ما قدیمی‌ها توجه نمی‌کنند. بنابراین دندان تلویزیون و زندگی در پایتخت را برای همیشه کندم و به مشهد آمدم. حالا دوسالی است در مشهد زندگی می‌کنم. در این دوسال تئاتر کار می‌کنم، تدریس می‌کنم و زندگی‌ام را می گذرانم. خدارا شکر، راضی‌ام.» لاسمی در ادامه صحبت‌هایش به گلایه از برخی همکارانش می‌پردازد: «سال‌هاست که در تلویزیون، برنامه‌های گفت وگو محوری ساخته می شوند که اتفاقا پر بیننده هم هستند.

برنامه هایی مثل دورهمی و خندوانه می‌آیند و می‌روند اما هیچ کدام‌شان از من دعوت نمی‌کنند. در صورتی که در تمام این برنامه‌ها هنرمندانی که بعد از من آمده بودند به برنامه ها دعوت شدند و حرف زدند. به تازگی البته برنامه «چهل تیکه» از من دعوت کرد که به تهران بروم. این داستان البته مال همان زمانی است که اینترنت‌ها قطع بود و من هم نتوانستم بلیت تهیه کنم. در حالی‌که چندوقت بعد متوجه شدم مدیر شبکه نسیم اصرار کرده است من حتما با آقای مجید قناد به برنامه بروم. این یعنی چی؟ یعنی بعد از این همه سال هنوز من را به تنهایی به رسمیت نمی‌شناسند. وقتی این خبر را شنیدم ناراحت شدم. به نوعی دلم شکست و به این نتیجه رسیدم وقتی بلیت گیرم نمی‌آید انگار نشانه‌ای از طرف خداست که حتی به این برنامه هم نروم و همچنان ساکت باشم.»

 شعار سال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه خراسان، تاریخ انتشار: 3اسفند1398 ، کدخبر: 689290 : khorasannews.com

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین