شعار سال: بی تفاوتی اجتماعی (Social Apathy) یکی از عناصر نامطلوب فرهنگ مدرن است که با تأکید بیش از حد بر ترجیحات شخصی و منافع فردگرایانه در زندگی شهری معاصر نمود یافته و همچون مانعی در ایجاد برقراری ارتباطات مثبت اجتماعی و نیز افزایش مشارکت شهروندان در امور اجتماعی قرار گرفته، به تضعیف یا حتی توقف فرآیند توسعه ملی منجر میشود.
جامعه شناسان عواملی همچون رشد صنعت و تکنولوژی، توسعه ارتباطات اجتماعی، افزایش افسارگسیخته جمعیت، حرکات وسیع جمعیتی، گسترش فرهنگ شهر نشینی، مجاورت فرهنگها و خرده فرهنگهای متفاوت، رشد ارتباطات موزاییکی، عقلایی شدن رفتار انسان، گسترش منطق خشک محاسبه گری، فرد گرایی، ضعف نهادها و اعتقادات مذهبی، سکولاریسم و از بین رفتن هویتهای گروهی و محلی را از جمله عوامل موثر بر بروز این پدیده بر شمرده و معتقدند جوامع امروزی دورهای از بحران در روابط انسانی را پشت سر میگذارند.
بی تفاوتی اجتماعی وضعیتی است که طی آن افراد در جامعه نسبت به همنوعان، اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و شرایط موجود و آینده دچار بی اعتنایی و بی علاقگی میشوند. بی تفاوتی اجتماعی و ابعاد آن که میتواند شامل بی تفاوتی در علاقمندی، بی تفاوتی در رفتار، بی تفاوتی در مشارکتهای اجتماعی و سیاسی و بی تفاوتی در حس همدلی با دیگران باشد، مختص قشر یا کشور یا جامعه خاصی نیست، بلکه میتوان گفت که در اکثر کشورهای دنیا باتوجه به مطالعات و بررسیهای به عمل آمده وآن چه از شواهد ورویدادهای منتشره از طریق رسانهها عنوان میگردد، وجود دارد. به عبارتی کناره گیری افراد و بی توجهی آنها نسبت به محیط پیرامون خود، بی تفاوتی نسبت به همنوعان و بیگانگی و بی تفاوتی نسبت به مسائل اجتماعی از جمله مباحثی بوده که جامعه شناسان و اندیشمندان سیاسی مختلف اگرچه به صراحت شاید از واژه بی تفاوتی یاد نکرده اند، اما با عناوین مختلف آن را مورد تحلیل وبررسی قرار داده اند.
نوشتههای مرتبط
در متون جامعه شناسی از رفتار بی تفاوتی به عنوان پدیدهای آسیب شناختی یاد میشود که مانعی مهم در برابر مشارکت سیاسی و اجتماعی و نیز از پیامدهای شهرنشینی در دوران مدرن به شمار میرود. صاحب نظران تعریفهای گوناگونی را در مورد بی تفاوتی ارایه داده اند که در این میان، تعریف مشترک «هارولد کاپلان» و «بنیامین سادوک» از بی تفاوتی، تعریفی جامع، کارآمد و خلاصه است. این دو جامعه شناس، بی تفاوتی را رفتاری میدانند که در وضعیتی از نبود یا بی اعتنایی به احساس درونی و عاطفه انسانی، بی علاقگی و سطح اندک درگیری هیجانی نسبت به گرفتاری و نیاز به همراهی دیگران در محیط پیرامونی بروز میکند و میتواند با نشانههایی از افسردگی یا روان گسیختگی اشتراکهایی داشته باشد. شماری از صاحب نظران از مفاهیمی، چون «مشارکت» و «درگیری» برای تعریف بی تفاوتی بهره جسته اند. در واقع، مشارکت و درگیری به دلیل تقابل و تضاد مفهومی، نمایاننده نیمه پر لیوان معنایی بی تفاوتی هستند.
البته در بررسی مفهومی و ریشه یابی رفتارهای مشارکت جویانه یا بی تفاوتی، عنصری، چون اختیار مولفهای کلیدی است. در شماری از جوامع تودهای که زیر نگین حاکمان و نخبگان سیاسی تمامیت خواه سده گذشته اداره میشد، مشارکت سیاسی و گاه اجتماعی شهروندان مسالهای اجباری و دستوری بود. به این ترتیب، بی تفاوتی نسبت به ارزشها و هنجارهای ترویجی رژیمهای فاشسیتی یا کمونیستی حاکم بر برخی کشورها، تهدیدی امنیتی تلقی میشد. در مورد زمینههای بروز بی تفاوتی، همچون بسیاری از پدیدههای اجتماعی اجماعی وجود ندارد، اما میتوان عوامل چنین رفتاری را در سه دسته طبقه بندی کرد. نخستین دسته از عوامل بروز بی تفاوتی زیر عنوان عوامل روانشناختی قرار میگیرد. احساس عزت نفس به معنای اعتبار قایل بودن برای خود، نیاز به دوست داشتن، دوست داشته شدن، رفتار خوب با دیگران و دریافت پاسخ متقابل و مناسب این رفتار در کنار احساس کارایی و اثرگذاری، اعتماد به دیگر شهروندان، نهادهای مدنی و حاکمیت، و مسوولیت پذیری از زمینههای روانی لازم برای مشارکت است. در برابر، احساس درماندگی، بی قدرتی، مفید نبودن، غفلت و … میتواند به بی تفاوتی دامن بزند.
دسته دوم عوامل بی تفاوتی به زمینههای اقتصادی و اجتماعی باز میگردد و با ظرفیتهای اقتصادی فرد و جامعه، پایگاه اقتصادی یا اجتماعی شهروندان، ویژگیهای ساختار و نظام اقتصادی کشور، شغل و میزان درآمد افراد، سطح برخورداری از آموزش، آگاهی و نیز وابستگیهای قومی، نژادی، زبانی و … همپیوند است. دسته سوم، مربوط به ویژگیهای سیاسی جامعه است و از این رو چگونگی توزیع قدرت، ساختار سیاسی و قانونی کشور، قواعد کسب قدرت، وضعیت دموکراسی، آزادی بیان، احزاب و … در ریشه یابی بی تفاوتی یا مشارکت مورد بررسی قرار میگیرد.
در جامعه ایران با روند رو به رشد شهرنشینی، افزایش جمعیت، افزایش فردگرایی، گسترش محاسبه گری، ضعف نهادهای مدنی، ضعف ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی موجب بسط و گسترش بی تفاوتی اجتماعی شده است. به عنوان نمونه در کلان شهری مانند تهران به خوبی میتوان مشاهده نمود که انبوهی از شهروندان در طول روز در متروها، خیابانها و کوچهها در رفت و آمد هستند و نسبت به بسیاری از امور، حوادث و مشکلات اجتماعیای که برای دیگران در سطح شهر بروز میکند بی تفاوتی نشان میدهند. از اینها مهمتر این همه دروغ، تهمت زنی، زد و بندهای مالی، رشوه، تضییع حقوق، بی عدالتی، و دهها مشکل دیگر را میبینند، اما بی تفاوت از کنار آنها میگذرند و گویی هیچ مشکلی وجود ندارد یا آنها را ندیده اند. بی تفاوتی اجتماعی در جامعه در حال بازتولید شدن است و میرود که به الگویی همگانی تبدیل شود و علاوه بر نقش عوامل فردی و شخصی در بروز این پدیده شوم و ناگوار، عوامل ساختاری نقش مهم تری بازی میکنند. به عبارت دیگر، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در جامعه به موانع مهمی در تقویت مشارکت پذیری، ایجاد همبستگی اجتماعی، تقویت اعتماد اجتماعی، جامعه پذیری مطلوب و ادغام اجتماعی تبدیل شده اند. از این رو افراد جامعه به عنوان کنش گران اجتماعی هر چه بیشتر به سمت فردگرایی، تنهایی، انزوا، از خودبیگانگی کشیده شده و نتیجه چنین وضعیتی بی تفاوتی اجتماعی خواهد بود. بی تفاوتی اجتماعی فقط در کوچه و خیابان و فضاهای عمومی نیست که مشاهده میشود، بلکه در سازمان ها، دانشگاهها و حتی خانوادهها هم روز به روز گستردهتر میشود. به عنوان مثال اگر برای یکی از کارکنان یک سازمان مشکلی به وجود بیاید سایر همکاران چندان دغدغه بر طرف کردن مشکل ایشان را ندارند و بی تفاوت از کنارش میگذرند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت انگاره، تاریخ انتشار 5 خرداد 99، کد خبر: ---، www.engare.net