شعار سال: خیلی ساده بحث او این است که در نظم کنونی کشورهایی نقش مرکز را دارند و کشورهایی نقش پیرامون، منابع و ثروت در کشورهای مرکز تجمیع میشود و همچنین بیشتر منابع کشورهای پیرامون به سمت مرکز میرود. مادامی که این وضعیت استمرار پیدا کند و آگاهی منجر به تغییری ایجاد نشود، مرکز هر روز برخوردارتر میشود و پیرامون فقیرتر. عین همین وضعیت را والرشتاین برای درون کشورهای پیرامون هم قائل میشود. به این معنا که در خود کشورهای پیرامون هم هرچه از مرکز دورتر شوید، نابرخوردارتر میشوید و تجمیع منابع در مرکز صورت میگیرد. او در زمان بیان این نظریه، مثال کشور برزیل و پایتختش شهر برزیلیا را میآورد و اینکه در برزیل شما هرچه از برزیلیا دور شوید، از امکانات کمتری برخوردار میشوید. مسئله دیروز و امروز غیزانیه و دیگر جاهای مشابه در ایران خودمان را میتوان ذیل همین نظریه والرشتاین فهم کرد. تهران تنها پایتخت سیاسی نیست، همه ایران است، قطب همه چیز. کم برخوردارترین مناطق ایران، بیشترین فاصلهها را با تهران دارند. حتی اگر منطقهای چندصد چاه نفت داشته باشد، اما از مرکز توزیع منابع دور باشد، حکایت غیزانیه را پیدا میکند که برای ابتداییترین نیازشان، آن هم در زمانه بلا باید که عنان از کف بدهند.
مادامی که نخبگان سیاسی و فکری ما به این وضعیت آگاه نشوند هیچ تغییر اساسیای صورت نمیگیرد. در کرمان، سیستان وبلوچستان، خوزستان، کردستان و... بسیار غیزانیه مانندهایی وجود دارد که تنها در ذیل تحول ساختاری مشکلاتشان حل میشود و به یک زیست انسانی با استانداردهای بشری امروز میرسند.
از دل نگاه سانتی مانتال و تقلیل یک ساختار سیاسی- اقتصادی به امری احساسی این درمی آید که تنها بدمن میدان، آن سرباز صفر هراسان از کرونا، دور از خانواده و گرمازدهای میشود که در مقابل مردمان معترض ایستاده است یا فرماندهای که میخواهد زودتر همه چیز تمام شود تا به خانه برود و استراحت کند. سویه دیگر این مطالبات سانتی مانتال هم مسئول پرحاشیهای میشود که زمان سیل رمانتیک وار با محافظشان در جایی که دورتادورش راه خشکی است در آب قدم میزند تا به خیال خودش و بنا بر ذوقش جوابی برای احساسات غلیان شده عموم داشته باشد یا مسئول ارشدتری که برای لحظهای بی پست و مقام نبوده است، اما به جای عذرخواهی از وضعیت گلایه میکند. به اصطلاح نخبگان فکری ما هم همراه موج فضای مجازی به مرثیه یا بدوبیراهی روح آزرده خود را التیام میدهند و تا تراژدی بعدی که در کدامین نقطه کشور اتفاق بیفتد انگار نه انگار که مشکلات بنیادین و ساختاریای وجود دارد. درواقع ما توامان با خلا فکری و فقدان عمل مواجهه هستیم. نبود هرکدام از آنها میتواند وضعیتی به وجود آورد که تنها کنش، واکنش به تروماهای مستمر باشد. حال که هر دو با هم همراه شده است چه شود؟ ما باید به راهی بیندیشیم که از وضعیت مرکز- پیرامونی جدا شویم. هر کنشی که در راستای این مرکززدایی و توزیع عادلانه ثروت نباشد، جز تقلیل دادن امر سیاسی به واکنش احساسی کاری از پیش نمیبرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از بانک اطلاعات نشریات کشور، تاریخ انتشار: 8 خرداد 1399، کد خبر: 4047380، www.magiran.com