پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۸۱۸۳۵
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۸
گروهی «طبقه متوسط» را همان طبقه فعالی می دانند که نسبت به همه چیز واکنش نشان می دهد.
شعار سال: آن‌ها معتقدند هرچقدر این طبقه وسیع‌تر باشد از نشانه‌های پویا بودن جامعه محسوب می‌شود، اما برعکس هرچقدر ضعیف‌تر و نحیف‌تر باشد، گویا جامعه اصطلاحاً «ایستا» شده است، حرکتی ندارد، نوآوری ندارد، در برابر مسائل و مشکلات «بی‌تفاوت» است. گروهی از کارشناسان و جامعه‌شناسان در کنار قائل شدن چنین نقشی برای «طبقه متوسط» از موانع ظهور و بروز این «طبقه» در جامعه صحبت می‌کنند. دکتر «احمد بخارایی»، استاد دانشگاه و مدیر گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران، در گفت‌وگویی با روزنامه «همدلی» با اشاره به لزوم بازتعریف «طبقه» از موانع کنشگری «طبقه متوسط» در ایران صحبت می‌کند. شرح گفتگو در ادامه آمده است.

آقای دکتر ما خیلی مواقع در تعریف «طبقه»، از اقتصاد کمک می‌گیریم، مانند همین دهک‌های اقتصادی که مطرح می‌شوند؛ با این نگاه، طبقه متوسط باید یک جایی بین دهک‌های پایین و بالا باشد، این شکل از تعریف طبقه متوسط درست است؟
ببینید، یک موقعی هست که می‌خواهیم در بستر تاریخی مفهوم طبقه را دنبال کنیم که این کار خطا است، بنابراین مفهوم طبقه مانند بسیاری از مفاهیم دیگر لزوما باید بازتعریف شود. در گذشته، در قرن نوزدهم مفهوم طبقه در تئوری‌های مارکس به شکل تضاد طبقاتی مطرح شد، یعنی تمایز بین دو طبقه فرودست و فرادست که کارگر و سرمایه‌داری نماینده آن بودند و بیشتر طبقه یک صورت‌بندی اقتصادی داشت. اما به مرور زمان با تغییر شکل تولید، بزرگ‌تر شدن شهر‌ها و مطرح شدن نیرو‌های خدمات شهری طبقه متوسطی هم شکل گرفت که لزوما نباید در تعریف آن دنبال مباحث اقتصادی بود.

اگر بخواهید ما را با مفهوم طبقه متوسط آشنا کنید، این طبقه را برای ما چگونه تعریف می‌کنید؟
در تعریف جدید از «طبقه» این تعریف به «پایگاه اجتماعی» خیلی نزدیک می‌شود. به عبارتی شما بین «طبقه» و «پایگاه اجتماعی» یک درهم آمیختگی مفهومی می‌بینید، چیزی که در خروجی آن «طبقه» یک زاویه اجتماعی به خودش می‌گیرد و دیگر صرفاً اقتصادی نیست. حالا «طبقه اجتماعی» با توجه به مفهوم جدید علاوه بر این‌که ابعاد اقتصادی را به عنوان عنصر تعیین کننده در دل دارد، شامل افرادی می‌شود که به لحاظ فکری افراد «رو به جلو» هستند، اصطلاحاً «نو» هستند، «آینده‌نگر» هستند، «سنت‌گریز» هستند، یعنی آهسته آهسته «طبقه» دارد رنگ و بوی محتوایی پیدا می‌کند.
برای مثال یک معلم را در نظر بگیرید، خیلی سطح درآمدی بالایی ندارد، از منظر درآمدی در زندگی شهری شاید جزء طبقه اقتصادی سوم هم تعریف نشود و چندان هم با خط فقر فاصله‌ای ندارد، ولی عنصر غیر مادی که در کنار عنصر مادی تعریف کننده «طبقه اجتماعی» می‌شود، آن را جزو این «طبقه متوسط» تعریف می‌کند. شما یک تحصیل‌کرده بیکار را فرض کنید، کسی که دکترا گرفته، ولی بیکار است، به عبارتی صفر ریال درآمد دارد، ممکن است این فرد از منظر اقتصادی جزو دهک‌های یک یا دو تعریف شود، اما در واقع جز «طبقه متوسط» است.
اجازه بدهید اینگونه بگویم سطح درآمد به عنوان یک عنصر «بالفعل» تعیین کننده عضویت یک فرد در «طبقه متوسط» است؛ اما یک عنصر «بالقوه» هم وجود دارد که همان «نگاه رو به جلو»، «نگاه آینده‌نگر» و «تحول‌جویانه» است که هرچقدر این عنصر در یک فرد قوی‌تر باشد آن فرد بیشتر به «طبقه متوسط» نزدیک‌تر می‌شود؛ بنابراین «طبقه اجتماعی متوسط» تعریف سیالی دارد خیلی آدم‌ها را در خودش جا می‌دهد، در یک تعدادی از آن‌ها عنصر اقتصادی به عنوان ماهیت بالفعل پر رنگ است، و در یک تعداد دیگر عنصر غیر مادی «نوگرایی» و «تحول‌خواهی» به عنوان ماهیت بالقوه پر رنگ است.

با در نظر گرفتن این تعریفی که شما داشتید، این‌که گفته می‌شود «طبقه متوسط» در ایران در حال تجزیه شدن، یا در حال زائل شدن است را چگونه بررسی می‌کنید؟
این‌که گفته می‌شود امروز طبقه متوسط زائل شده یا من می‌گویم «تبخیر» شده، این با توجه به مفهومی از طبقه است که بیشتر رنگ و بوی اقتصادی دارد. به این معنا که عمدتا کسانی که در دهک‌های ۵ تا ۷ تعریف می‌شدند، به دهک‌های ۱ تا ۴ نزول کردند. یعنی در جامعه ۴ دهک اول و البته بعد از آن دهک هشتم، نهم و دهم تراکم بسیار بسیار بالایی دارد، در حالی که سه دهک این وسط لاغر و ضعیف هست.

به نظر شما چرا این شرایط ایجاد شده است؟
این به نظام بروکراتیک ما در ایران برمی‌گردد. یک زمان در ایرانِ قبل از انقلاب، این نظام بروکراتیک بود که طبقه متوسط را تغذیه می‌کرد، شما کارمندان را در نظر بگیرید که درآمد نسبتا خوبی هم داشتند، بنابراین شما مثلا از کسانی که آن روز‌ها کارمند بودند شنیده‌اید که کارمند مشکلی نداشت، مسکن برایش به راحتی تامین می‌شد، ماشین خودش را تهیه می‌کرد، سفر می‌رفت، یک زندگی شهری تقریبا کم دردسری داشت، این‌ها همان ویژگی طبقه متوسط بود که خیلی با نظام اداری ارتباط پیدا می‌کرد. این‌که چرا نظام اداری آن موقع می‌توانست سامان دهد و الآن نمی‌تواند، این یک بحث تاریخی دارد. در آغاز شکل‌گیری نظام اداری در ایران، اداره‌ها به اندازه نیاز بزرگ می‌شدند، و به نیاز‌ها به درستی پاسخ داده می‌شد. اما بعد از انقلاب بزرگ شدن نظام اداری متناسب با نیاز‌ها نبود، بلکه متناسب با ارتباط‌ها بود؛ بنابراین شما الان شاهد یک دولت بزرگ با حقوق‎بگیران وسیع هستید که اصطلاحا مانند «دریاچه یک وجبی» شده است، وسعت دارد، اما عمق ندارد. یعنی تعداد زیادی حقوق‌بگیر وجود دارد، اما همه این‌ها در دهک‌های ۱ تا ۴ قرار دارند. یعنی طبقه متوسط همانطور که گفتم «تبخیر» شده است.

شما در مورد «تبخیر» شدن «طبقه متوسط» و دلایل آن در بُعد اقتصادی به ما گفتید؛ قبل‌تر هم در تعریف خودتان از این طبقه به پایگاه اجتماعی آن اشاره کردید، درباره ظرفیت‌های بالقوه و غیر مادی که می‌تواند افراد را در طبقه متوسط تعریف کند برای ما توضیح دادید، آیا در خصوص ظرفیت‌های غیر مادی مانند «نگاه رو به جلو» به عنوان یک ویژگی برای این طبقه که شما از آن نام بردید، طبقه متوسط در ایران به اصطلاح شما با «تبخیر» رو به رو شده است؟ اجازه بدید این‌گونه بپرسم: طبقه متوسط دیگر نگاه انتقادی و اندیشه رو به جلو ندارد، گویی بی‌تفاوت شده است، آیا شما موافق هستید؟
ببینید، در ظاهر بله، این طبقه امروز احساس خلاء نقش می‌کند. اما اگر گفته می‌شود این طبقه بی‌تفاوت شده و این بی‌تفاوتی تبدیل به ویژگی ذاتی و همیشگی آن شده است، این غلط است. نگاه کنید؛ بی‌تفاوتی جایی است که اثر بخشی وجود نداشته باشد، شما دو دفعه کاری انجام می‌دهید و می‌بینید که اثری نداشته دیگر آن را انجام نمی‌دهید، این یک نوع از خودبیگانگی است، چرا که احساس کم اثر بودن دارد. این‌که منِ جامعه‌شناس سکوت کنم و بی‌تفاوت باشم، بگویم دیگر تریبونی برای حرف زدن ندارم، دیگر به من فرصت ایفای نقش نمی‌دهند بنابراین کنار می‌نشینم، اما این به آن معنا نیست که نقش خودم و بحث خودم را فراموش کنم، بلکه نشسته‌ام تا اولین فرصتی که پیش بیاید به صحنه برگردم.
اجازه بدهید مثال بزنم، شما ماشینی را که در حالت «بکس باد» کردن است نگاه کنید، این ماشین وضع به سامانی ندارد، چرا که ماهیتا ماشین برای حرکت است نه درجا زدن، طبقه متوسط هم همین هست. آدم‌های تحصیل کرده عمدتا انسان‌های مدرنی هستند، چرا که کسی که تحصیل کرده عادت کرده که واقع‌گرا باشد، یعنی بر اساس تجربه، تعقل، اندیشه و خردورزی به یک چیزی باور پیدا کند، از الگو‌های سنتی که بیشتر به دنبال «تبعیت» و «مرید و مرادی» و «سمعاً و طاعتاً» هستند، دور است. این فرد دوست دارد پایش را روی زمین بگذارد و تعقل محور حرکت کند نه تعبدی، حالا این فرد وقتی می‌بیند به چیزی که خودش به آن وابسته است و باور دارد در پیرامون به آن کم توجه هستند و در قبال این نوع نگاه پاداش مناسبی دریافت نمی‌کند، خوب این فرد احساس کمبود و خلاء می‌کند. این خلاء‌ها طبیعتا وقتی جمع شود می‌تواند عامل یک سری اعتراض‌ها هم شود. این بی‌تفاوتی اجتماعی، احساس کم اثر بودن، احساس بی‌نقش بودن، به معنای تسلیم شدن نیست، به معنای آتش زیر خاکستر است، چرا که آدم‌ها به دنبال پیدا کردن هویت و بروز دادن خودشان در انتظار فرصتی هستند. از این طبقه انتظار می‌رود به حوادث واکنش داشته باشد، اما امروز ندارد، مانند همان ماشین که باید حرکت کند و نمی‌کند، اما این ظاهر قضیه است، این هنرمند، دانشگاهی، معلم، بخشی از روحانیت که تحول‌خواه هستند، بی‌تفاوت نیستند، موانعی بر سر راه است که نمی‌توانند ایفای نقش کنند.

اگر بخواهید از موانعی که گفتید صحبت کنید آن‌ها را چگونه برای ما توصیف می‌کنید؟
مشکل خاص جامعه ما این است که با موانع بزرگ و عمیق روبه‌رو هستیم. بگذارید این‌گونه بگویم «جهل مرکب» یعنی که «نمی‌دانند که نمی‌دانند که نمی‌دانند»، بسیاری از اعضای جامعه هم نادانسته به آن دامن می‌زنند. این مانع می‌شود که شما رو به جلو و آینده‌نگرانه حرکت کنید که بیشتر ریشه تقدیرگرایانه دارد، حالا وقتی همین نگاه تقدیری به قدرت تبدیل شود موانع جدی ایجاد می‌کند. در بحث توسعه، جامعه‌ای توسعه یافته می‌شود که در آن انسان‌های «نو» شکل بگیرند، یکی از ویژگی‌های انسان‌های نو این است که تقدیرگرا نباشند، به اثرگذاری خود انسان معتقد باشند. کشور ما دنبال تقدیرگرایی هست، این شبیه انسان نو نیست.
ما گاهی می‌گوییم که هر علمی که موافق نظر ما نباشد باید به آن سیلی بزنیم. زمانی که موانع اجتماعی بیشتر و شدیدتر و عمیق‌تر باشد دوران بی‌تفاوتی، درجا زدن، و افسردگی اجتماعی طبقه متوسط طولانی‌تر می‌شود. چرا که ما مانند آن ماشینی که گفتم، در حال درجا زدن هستیم. اما کشور‌هایی مانند مالزی در عرض چند دهه توسعه و رشد هم پیدا می‌کنند، اما ما هنوز نتوانستیم مشکلمان را با مقوله قدرت و سیاست به دلیل موانعی که گفتیم حل کنیم.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی، تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، کد خبر: ۵۱۱۶، www.hamdelidaily.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین