شعار سال: در حالی به دومین روز از سال ۲۰۲۱ میلادی قدم میگذاریم که حدود شش سال از امضاء توافقنامه برجام میگذرد در این ارتباط با سید حسین موسویان که خود از اعضای ارشد تیم مذاکره کننده هستهای است به گفتگو نشستیم او در این گفت و گوی اختصاصی، درباره مسائلی، چون آینده برجام، روابط با آمریکا در دوره بایدن، روابط با بلوک شرق و انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال آینده به تجزیه و تحلیل پرداخت. به گفته موسویان: «استراتژی مذاکراتی ایران باید تحقق اصل "اجرای کامل در مقابل اجرای کامل" باشد.» او یکی از مدافعان جدی برجام است و مقالاتش در رسانههای اروپایی و آمریکایی علیه سیاستهای دونالد ترامپ بازخورد بالایی داشت. در ادامه مشروح گفتگوی این دیپلمات برجسته را می خوانید:
*مهمترین چالشهای پیش روی جو بایدن رئیس جمهور منتخب آمریکا برای بازگشت به برجام چیست؟
ما فرض را بر این بگذاریم که اکنون توافق نانوشتهای که بین رییس جمهور منتخب آمریکا یعنی بایدن و رییس جمهور مستقر یعنی روحانی وجود دارد که میخواهد انجام و عملیاتی شود. دموکراتها، بایدن رئیس حمهور منتخب، جیک سولیوان مشاور امنیت ملی وی و بلینکن، وزیر خارجه جدیدش درمورد برجام میگویند: اجرا در مقابل اجرا، (compliance for compliance). یعنی اگر ایران به برجام بازگردد و تعهداتش را به طور کامل انجام دهد ما هم به برجام بازمیگردیم. در واقع فرض را بر این میگذاریم که دولت جدیدآمریکا جدی است و میخواهند این کار را انجام دهند.
مهمترین چالشهای بایدن برای بازگشت به برجام
به نظر بنده "چالش اول" و مهمترین مانعی که برای بایدن وجود خواهد داشت، این است که وقتی میخواهد برجام را اجرا کندو با مانع "تحریمهای اولیه" مواجه خواهد شد. اوباما که خودش این توافق را انجام داده بود، به صورت جدی هم میخواست اجرا کند، وزیر خارجهاش یعنی جان کری را به همه کشورها میفرستاد تا به همه تضمین دهد و همه را تشویق کند که با ایران کار و بیزینس کنید چراکه یکی از مفاد برجام این است که کشورهای امضا کننده برای روابط عادی اقتصادی و بازرگانی با ایران مانع تراشی نخواهند کرد. به بیانی دیگر این یکی از اصول مهم برجام برای ایران است. اما آمریکاییها در دوره اوباما نتوانستند برجام را به دلیل تحریمهای اولیه اجرا کنند در واقع تحریمهای اولیه (primary sanctions)، تحریمهایی هستند که قبل از بحران هستهای در دوران کلینتون، ریگان، بوش پدر و بوش پسر انجام شده بود و ربطی به بحران هستهای نداشت. به نظر من برجام در دوره اوباما که جزو میراث وی بوده و بسیار هم جدی بود به طور کاملا فلج اجرا شد که البته مانعش تحریمهای اولیه بود. در واقع اروپاییها، قراردادهای بزرگی را با ایران امضا میکردند مثل توتال و ۵ میلیارد دلار، اما اجرا نمیکردند منتظر بودند ببینند که بالاخره چه تضمینی از سوی آمریکاییها میتوانند بگیرند که فردا یک دادگاه آمریکایی با استناد به تحریمهای اولیه آن را مجازات نخواهد کرد، چون تحریم صنعت نفت ایران که مربوط به دوران کلینتون و دورانهای گذاشته است و جزو تحریمهای اولیه است. این چالش هم برای بایدن خواهد بود هیچ فرقی نمیکند. این مشکل مربوط به دوره ماقبل ترامپ است.
* مشکلات دوره ترامپ برای جو بایدن چه خواهد بود؟
در واقع "چالش دوم" که چالش مضاعفی است و کار بایدن را در ارتباط با ایران بسیار سختتر از اوباما میکند این است که ترامپ نه تنها برجام را پاره کرده و نه تنها تحریمهای هستهای را برگردانده بلکه دریایی از تحریمهای جدید علیه ایران اعمال کرده است؛ بنابراین ما سه بلوک، تحریم داریم:
نخست، بلوک تحریمهای ماقبل بحران هستهای شامل تحریمهای اولیه است،
دوم، بلوک تحریمهای هستهای است
سوم، بلوک تحریمهایی است که در دوره ترامپ تحت پوشش تروریسم و حقوق بشر انجام شد. سپاه تحت پوشش تروریسم تحریم شده و از سوی آمریکا به عنوان سازمان تروریستی آمریکا قلمداد شده است. تحریم مقام معظم رهبری، تحریم دهها شخصیت حقیقی و حقوقی ایران، تحریم وزیر خارجه؛ ازجمله تحریمهایی است که تحت پوششهای دیگر انجام شده است اینها بلوک سوم تحریم هستند که اگر وزنش، بیشتر از آن دو بلوک نباشد کمتر نیست.
حالا بایدن وقتی روی کار بیاید اگر نهایت جدیت را هم داشته باشد و بخواهد به صورت جدی برجام را اجرا کند با دو بلوک تحریم غیر هستهای مواجه خواهد شد در حالی که اوباما با یک بلوک تحریم یعنی تحریمهای اولیه مواجه بود، اما بایدن با بلوک تحریمهای اولیه و تحریمهای جدید دوره ترامپ روبرو خواهد بود که آنها تحت عنوان حقوق بشر و تروریسم است و چیزی نیست که بگوییم تحریم هستهای است، ترامپ تحریمهای هستهای را اعمال کرده و بایدن آنها را میتواند تحت عنوان برجام بردارد.
*با روی کار آمدن بایدن در ۲۰ ژانویه، ایران باید چه رویهای را برای مذاکرات برجامی در پیش بگیرد؟
فرض بر این است که ۲۰ ژانویه شده و ظرف دو سه هفته، بایدن هم میخواهد یک دستورالعمل اجرایی (Executive order) صادر کند که آمریکا به برجام برمیگردد و فرض کنیم که میخواهد تمام تحریمهای هستهای را بردارد، چه تحریمهای هستهای در قالب برجام و چه تحریمهای هستهای که ترامپ اعمال کرده است. با این فرض مسئله اصلی این است که بایدن با تحریمهای اولیه چه خواهد کرد؟ با تحریمهای بلوک سوم که ترامپ اعمال کرده و در تاریخ روابط ایران و آمریکا بیسابقه بود و هدف آن تحریمها هم آشکار بوده، چه خواهد کرد؟ در واقع هدف ترامپ و صهیونیستها از اعمال این تحریمها این بود کاری کنند که اگر دموکراتها در انتخابات پیروز شدند تحت هیچ شرایطی نتوانند به برجام برگردند. از این رو بنده این روند را آنقدر سخت و پیچیده میدانم که ارتباطی به شخص بایدن هم ندارد بلکه سیستم قانون و قانونگذاری آمریکا سیستمی است که برای هر دولتی که روی کار میآید، چالش بزرگی محسوب میشود.
همه طرفهای برجامی باید برجام را کامل اجرا کنند نه فقط آمریکا
*پیشنهاد شما به عنوان کسی که زمانی سخنگوی مذاکرات هستهای ایران چیست؟ سیاست بایدن پس از بازگشت به برجام باید چگونه باشد تا ایران در چارچوب آن مذاکره کند؟
تیم مذاکره کننده ما وقتی وارد مذاکره میشود ممکن است بحثهای اولیه درباره "ترتیبات بازگشت" از سوی دوطرف باشد. به بیانی دیگر طرف ایرانی بگوید ابتدا آمریکاییها باید برگردند و در مقابل طرف آمریکایی هم بگوید ابتدا ایرانیها باید برگردند. هر چند این موضوع را مهم میدانم، اما اساسی نمیدانم، چون قابل حل است.
حال فرض کنید که دو طرف با هم درباره "ترتیبات بازگشت" توافق کردند. بایدن هم میخواهد برجام را اجرا کند و تحریمهای هستهای را هم بردارد؛ پرسش اصلی این است که او میخواهد با "تحریمهای اولیه" و "تحریمهای ثالث در دوره ترامپ"، چه کند؟
لذا پیشنهاد اول من به تیم هستهای این است که اعلام رسمی بایدن را مورد توجه قرار دهند که اعلام کرده: "اجرا در مقابل اجرا" (compliance for compliance) یعنی اگر ایرانیها به برجام برگردند، آمریکا هم برمی گردد. در مذاکرات بعدی با دولت بایدن، ابتدا تیم مذاکره کننده ما باید بگویند که منظور ازپیشنهاد بایدن، اجرای کامل برجام است یا اجرای ناقص. قاعدتا تیم آمریکایی باید بگوید منظورش اجرای کامل (Full compliance) است. در مقابل نیز ایران باید به آمریکاییها اعلام کند که اگر آمریکا به دنبال اجرای کامل برجام است و میخواهد برجام به صورت کامل، بدون نقص و تمیز (Clean) اجرا شود، دولت بایدن با تحریمهای اولیه و تحریمهای جدیدی که ترامپ اعمال کرده میخواهد چه کند؟ چون هردو به عنوان یک مانع اجرای کامل و درست برجام هستند.
پیشنهاد دوم اینکه، "اجرای کامل برجام" مربوط به آمریکا نیست، چون اروپاییها، روسها و چینیها که امضاکنندگان برجام هستند، در دوره اوباما هم برجام را به علت ترس از تحریمهای اولیه آمریکا به طور کامل اجرا کنند. از این رو بایدن اگر بخواهد به برجام برگردد چه تضمینی وجود دارد که همین کشورهای اروپایی، روسیه، چین و کشورهایی که امضاکننده برجام نیستند مانند ژاپن و هند، بدون ترس از آن دو بلوک تحریمها که بر سر برجام؛ با ایران کار کنند؛ بنابراین استراتژی مذاکراتی ایران باید تحقق اصل "اجرای کامل در مقابل اجرای کامل" باشد. چون اگر منظور آنها اجرای ناقص و فشل است باید گفت ایران که در حال حاضر در حال اجرای ناقص برجام است و در عین حال عضو برجام است. حال اگر بناست ایران برگردد و تمام تعهداتش به صورت صد در صدی انجام دهد، طرف مقابل هم باید متعهد به اجرای صد در صدی و کامل شود؛ بنابراین نه تنها آمریکاییها بلکه بقیه کشورهای ۱+۵ باید به صورت کامل، برجام را اجرا کنند. این مهم را میتوان در قالب یک قطعنامه جدید نشست گروه کشورهای ۱+۵ و ایران تحقق بخشید تا آمریکا، دیگرکشورهای عضو برجام و ایران، همه متعهد به "اجرای کامل" و بدون نقص برجام شوند و سایرتحریمها مانع تجارت نرمال با ایران نشود. این مهمترین چالش پیش رو است که ممکن است به وجود بیاید.
مصوبه مجلس فاتحه برجام را میخواند
*با توجه به مصوبه مجلس تحت عنوان طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، سرنوشت برجام را چگونه پیشبینی میکنید؟
ما هنوز نمیدانیم که چه اتفاقی خواهد افتاد. مصوبه مجلس به دولت آمریکا دو ماه مهلت داده که اگر آمریکا به برجام برگردد و تحریمها را کامل بردارد در مقابل ایران هم به تعهداتش عمل کند، اما اگر آمریکا دراین مهلت به برجام برنگشت یا برگشت و تحریمها را به طور کامل برنداشت، ایران از پروتکل الحاقی خارج و محدودیتهایی مثل غنیسازیهای ۵ درصد را بردارد. در واقع درصورت غنیسازی ۲۰ درصد و خروج ایران از پروتکل الحاقی، فاتحه برجام خوانده شده است و هیچ برجامی باقی نمیماند، این بحث روشن است.
حال این مصوبه به تاریخ میلادی، هفته اول دسامبر انجام شده است دو ماه هم مهلت داده است و هفته اول فوریه دو ماه تمام میشود، بایدن ۲۰ ژانویه روی کار میآید و تازه میخواهد وزیر خارجه، وزیر خزانهداری دولتش را به کنگره معرفی کند این پروسه یک پروسهای است که حداقل چند هفته طول میکشد تا دولت جدید مستقر شود وقتی دولت جدید مستقر شد اگر بخواهند تحریمها را بردارند به تدوین آییننامههای جدید برای هر تحریمی در هر دستگاهی نیاز دارند که نیازمند زمان است.
*این پروسه چگونه خواهد بود و چه مدت زمانی طول میکشد؟
در جولای ۲۰۱۵ توافق برجام صورت گرفت از جولای ۲۰۱۵ تا ژانویه ۲۰۱۶، آمریکاییها و اروپاییها پروسه تدوین مقررات و آیین نامههای داخلی جدید برای رفع تحریمها را انجام دادند، چون برای اجرای برجام، نیازبه قوانین، مصوبات و آیین نامه و مقررات جدید داشتند؛ بنابراین برجام با اعلام یک کلمه " بازگشت به برجام" انجام نمیشود، چون احتیاج به دستورالعملهای متعدد جدید دارد و این دستورالعملها ممکن است چندین صفحه برای هر موردی باشد.
حالا فرض میکنیم دولت بایدن هم ظرف چند هفته مشخص شد و او هم جدی است و میخواهند تحریمها را سریع بردارند، دراین صورت به زمان احتیاج دارند تا دستورالعملها تدوین واجرایی شود.
از این رو با این دو ماهی که ما برای آمریکا مهلت تعیین کردیم، روشن بوده که ترامپ برنمی گردد. پس منظور ما بایدن است. بایدن هم از ۲۰ ژانویه کار خود را آغاز میکند. اگرمنظور این باشد که بایدن در همان دو سه هفته اول روی کار آمدن، باید همه تحریمها را درعمل بردارد، این یک چالش اساسی خواهد شد. چون رییسجمهور تازه روی کار آمده آمریکا، حدود یک ماه فرصت احتیاج دارد تا دولت جدیدش تعیین شود، وزرا بروند سرکار، معاونین جدیدرا تعیین کنند، مستقر شوند و بعد شروع به تدوین آییننامههای اجرایی جدید برای لغو آییننامههای قبلی کنند که به خودی خود یک تا سه ماه طول میکشد؛ لذا اگر منظوراز مصوبه مجلس این باشد که راس دوماه یعنی هفته اول فوریه (دوسه هفته بعد از شروع بکار بایدن) همه تحریمها باید کامل در عمل برداشته شود در غیر اینصورت ایران از پروتکل خارج و غنیسازی را به ۲۰ درصد میرساند؛ این یعنی اینکه همان اول کار بایدن، اوضاع به بن بستی میرسد که تقریبا فاتحه برجام خوانده شده است. این دو چالش اساسی است.
*در تیم آقای بایدن برخیها گفته اند که باید بدون شرط و پیش شرط و فوری به برجام برگردیم و برخی میگویند که از تحریمهای ترامپ برای اعمال فشار و امتیاز گیری از ایران استفاده شود. ارزیابی شما چیست؟
آن دو نکتهای که قبلا گفتم "چالشهای جدی فنی حقوقی و فنی" است. روشن است که بازگشت بایدن به برجام با "چالشهای سنگین سیاسی و امنیتی" روبرو خواهد بود. لابی صهیونیستها که قدرتمندترین لابی یک کشور خارجی در داخل آمریکا است، چند سال تلاش کردند تا توانستند برجام را توسط ترامپ نابود کنند. لابی سعودیها و کشورهای عربی متحد آمریکا دومین لابی قدرتمند در داخل آمریکا است. اخیرا هم خبری منتشر شد مبنی بر اینکه سعودیها قراردادهای سنگین بستند تا دهها میلیون دلار هزینه کنند برای همراه کردن دولت بایدن. قطعا یکی از اهداف سیاسی شان مقابله با ایران و نابودی برجام است، تردید نکنید.
چالش سوم جریان نئوکانها هستند که از قدیم دنبال جنگ و براندازی بودند، تفکر بولتونیزم همین نئوکانهای آمریکا هستند که تعدادشان بسیار بوده و در عین حال قدرتمند هستند.
چالش چهارم برجام و ایران، "جریان اوانجلیست" هاست که دردوره ترامپ، ظهوری قدرتمند پیدا کرده اند. قبلا قدرت داشتند، اما در دوره ترامپ آنچنان قدرتی در حاکمیت آمریکا پیدا کردند که بیسابقه است. اینها جریان مسیحیهای صهیونیست هستند و آنها هم به معتقد به نابودی کامل ایران و شیعه هستند و نه تنها به تغییر رژیم بلکه نابودی و تجزیه کامل ایران را میخواهند.
* در داخل دموکراتها چند نوع طیف وجود دارد؟
درمورد ایران، دموکراتها اختلاف استراتژی با جمهوری خواهان دارند، اما در داخل خود دموکراتها تندرو و کندرو وجود دارد همانطور که در داخل اصولگرایان ما تندرو و کندرو وجود دارد. در داخل اصولگریان ما افرادی هستند که بسیار تند بوده و در عین حال افرادی هم هستند که معتدل اند و این وضعیت هم آن طرف در داخل دموکراتها و جمهوریخواهان هم وجود دارد. به بیانی در بین دموکرات ها، سناتورهایی هستند که معتقد به تغییر رژیم و دنباله رو سعودی و اسرائیلیها برای ضربه زدن به ایران هستند؛ و متقابلا سناتورهایی هم هستند که موافق برجام و معتقد به تعامل با ایران هستند. سناتورسندرز یک دمکرات است که معتقد به یک تفاهم و تعامل جامع و کامل با ایران است؛ بنابراین دموکراتها هم یک دست و یک نفر نیستند.
*بحث اصلی دموکراتها در مورد ارتباط با ایران چیست؟
در حال حاضر بحث اصلی دموکراتها درمورد ایران و برجام این است که یک دسته میگویند دولت بایدن بدون پیش شرط و بدون تأخیربه برجام برگردد بعد سایر اختلافات را مثل مسائل منطقهای و موشکی را دنبال کند. دسته دوم میگویند برجام به تنهایی کفایت نمیکند و باید مسایل منطقهای و موشکی را بیاوریم روی میز چراکه مسایل ما با ایران، مسائل هستهای نیست باید همه را در یک قالب حل کنیم. دسته سوم میگویند که ما مخالف خروج ترامپ از برجام بودیم، اما بالاخره او از برجام خارج شده و تحریمهایی را اعمال کرده و بلایی به سر ایران آورده است که سابقه ندارد. واقعیت این است که دردولت ترامپ فشارها و تحریمهایی علیه ایران اعمال شد که در تاریخ ایران بعد از مغول بی سابقه است. از این رو دسته سوم دردمکراتها معتقدند که باید از این فرصت استفاده کنند و مفت و مجانی از دست ندهند، چون سرمایه خوبی برای چانه زنی است.
این سه طرز تفکر داخل خود دموکراتها هم وجود دارد. دموکراتها یک دست نیستند، جمهوری خواهان هم یک دست نیستند مثل جریانات سیاسی داخلی ایران که اصلاح طلبان ما یک دست نیستند و اصولگرایان ما هم یک دست نیستند. به نوعی واقعیتهای سیاسی داخلی ما و آمریکا شبیه به هم است.
اما با شناختی که من از تیم فعلی بایدن دارم؛ هم امیدوارم و هم نگرانم. نگرانی ام همه چالشهای فنی، سیاسی، امنیتی و حقوقی است که بیان کردم به خصوص اگر در داخل کشور ما هم شرایطی به وجود بیاید که موجب تسهیل و تقویت آن چالشها شود. یعنی ما هم یک شرایط سیاسی داشته باشیم یا خدایی نکرده به وجود بیاوریم که تمام آن چالشها و تهدیدها تقویت و جدی و عملیاتی شوند. این آرزوی صهیونیستها است که شرایطی به وجود بیاید که بایدن نتواند به برجام برگردد یا اگر برمی گردد آنچنان فشل باشد که اجرای آن فقط صوری، شکلی و ظاهری باشد.
اوباما تو دهن اسرائیلیها و سعودیها زد!
* با توجه به شناختی که شما از وضعیت سیاسی آمریکا دارید طرز تفکر تیم بایدن به کدام یک از طیفهای دموکرات نزدیکتر است؟
با شناختی که بنده از وضعیت سیاسی آمریکا دارم و آن را رصد میکنم درتیم بایدن افرادی وجود دارند که به طرز تفکر هیلاری کلینتون نزدیکتر است تا به طرز تفکر جان کری. در واقع اگردوره اول اوباما را که دموکراتها بودند با دوره دوم اوباما مقایسه شود، متوجه خواهیم شد که هیلاری کلینتون به صهیونیستها بسیار نزدیکتر بود و آنها در کاخ سفید نیز تحفظ سنگینی نسبت به صهیونیستها داشتند و هر حرکتی میخواستند در رابطه با ایران انجام دهند به یک طریقی باید از آن طرف مطمئن میشدند. چون شخص هیلاری کلینتون جزو جناح راست دموکراتها بود. به خاطر همین ما به جایی نمیرسیدیم البته در ایران دولت احمدی نژاد روی کار بود یعنی کار یک طرفه نبود سختی دو طرفه بود. اما دوره دوم اوباما دموکراتهای متمایل به چپ روی کار آمدند که جان کری و تیمش بودند. اینها برای توافق با ایران نیازی به اجازه اسراییل نداشتند و اصلا قائل نبودند؛ بنابراین هر چه نتانیاهو جیغ و داد و فریاد کرد همه لابی صهیونیستها و سعودیها بسیج شدند، اما با این حال اوباما ایستاد، برجام را امضاء کرد، پای آن ایستاد و توی دهان اسراییلیها و سعودیها زد. این بحث داخل خود دموکراتها است.
بایدن که در حال روی کار آمده است میخواهد برجام را احیا کنند برای اینکه برجام به طور کلی در یک نگاه میراث دموکراتها است و هدف اصلی ترامپ هم نابود کردن میراث دموکراتها بود؛ بنابراین حالا دموکراتها میخواهند برجام را احیاء کنند این طبیعی است، ولی همه چالشهای سیاسی و حقوقی و امنیتی که گفته شد را میتوان به این نکته فوق العاده ظریف اضافه کرد مبنی بر اینکه که برخی افراد موثر در تیم بایدن گرایش شان به طرز تفکر کلینتون بیشتر است تا جان کری، بنابراین کار سختتر خواهد شد.
*عربستان خواستار این بود که در برجام حضور داشته باشد و برخی کشورهای عربی خلیج فارس هم هین خواسته را دارند. با توجه به فضای ایران هراسی که از سوی اسراییل و آمریکا در منطقه ایجاد شده است و خودشان هم در آن بی تاثیر نبودند، نگاه شما به این مواضع چیست؟
مهمترین چالشی که برای مذاکرات هستهای از (۱۳۸۲) ۲۰۰۳ تا ۱۳۹۲ (۲۰۱۳) وجود داشت و مانع توافق میشد، به رسمیت شناختن غنی سازی و آب سنگین ایران بود. این خط قرمز اسراییلی بوده وهست. این مباحثی که در داخل کشور ما مطرح است و متأسفانه برخی ازدوستان با همه حسن نیتی هم که دارند به اصل موضوع دعوا توجه ندارند. علت اینکه صهیونیست ها، سعودی ها، اعراب و نیروهای تکفیری، نئوکانها و حتی ضد انقلابها نمیخواستند و نمیخواهد که توافق هستهای صورت بگیرد، این بوده و هست که غنی سازی و آب سنگین برای ایران از نظر مقررات به رسمیت شناخته نشود. ازنظر مقررات بین الملل، شورای امنیت سازمان ملل عالیترین مرجع سیاسی و امنیتی و حقوقی دنیاست. با قطعنامه ۲۲۳۱، شورا امنیت سازمان ملل؛ غنی سازی و آب سنگین ایران را به رسمیت شناخت. هرکشوری غنی سازی و آب سنگین داشته باشد، هر وقت اراده کند در یک فاصلهای میتواند بمب بسازد. کلیدیترین مزیت برجام دربین کلیه مزیتهایش، همین واقعیت این است. اصل وحشت و نگرانی صهیونیستها و سعودی و این اعراب متحد سعودی هم از توانایی غنی سازی ایران است. این که ترامپ گفت ایران نباید غنی سازی داشته باشد، این که نتانیاهو جیغ میزند و میگوید که بازگشت به برجام خطای استراتژیک است به این دلیل است که دوباره میخواهند غنی سازی با آب سنگین ایران را غیرقانونی کنند.
خروج از برجام به معنای احیای شش قطعنامه شورای امنیت است
*خروج از برجام برای ایران چه عواقبی را به دنبال خواهد داشت؟
خروج از برجام یا شکست برجام یا نابودی برجام یعنی اینکه قطعنامههای قبلی دوران احمدینژاد احیا میشود. آن شش قطعنامه که اگر احیا شوند، از نظر مقررات بین المللی، ایران حق غنی سازی و آب سنگین ندارد. کل ماجرا این است که متأسفانه عدهای در داخل توجه ندارند که در زمین چه کسی بازی میکنند به هر حال ایران چند صد میلیارد دلار هزینه داده تا توانسته این حق را در قالب برجام به دست آورد. حالا یک عده میگویند گور پدر آمریکا و قدرتهای جهانی و این حق ماست در قالب معاهده عدم اشاعه سلاح هستهای (NPT). بله این حرف درست است، اما همه مطلب نیست، چون درچهارچوب همان NPT آژانس بین المللی انرژی اتمی وجود دارد که قاضی است. درچهارچوب همان NPT، شورای امنیت بعنوان قاضی نهایی به رسمیت شناخته شده است.
معادلات قدرت در جهان فعلی بر پایه زور است نه برپایه حق و عدالت
طبق همه قطعنامههای دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، تا زمان نامحدود، ایران حق غنی سازی با آب سنگین ندارد. این همان NPT است. بله زور میگویند، اما معادلات قدرت در جهان فعلی بر پایه زور است نه برپایه حق و عدالت. اکنون بساطی که سعودی دوباره علیه ایران راه انداخته اند، دلیل اینکه میگویند ما باید در مذاکرات باشیم، به تیم بایدن و سنا و مجلس نمایندگان آمریکا هجوم آورده اند؛ این است که میگویند ایران اگر غنی سازی داشته باشد و آب سنگین داشته باشد پس چرا ما نداشته باشیم؟ مگر عربستان متحد آمریکا نیست، ما که در اختیار شما و نوکر شما هستیم ایران که دشمن شماست، چطور دشمن شما حق غنی سازی و آب سنگین داشته باشد و ما نداشته باشیم؟ بالاخره هر سناتوری هر نماینده مجلسی تحت تاثیر این حرف قرار میگیرد.
این ماجرا اصل ماجرای دعوای هستهای است که صهیونیستها بانی اصلی آن هستند، و میگویند ایران نباید غنی و آب سنگین داشته باشد. عدهای هم در داخل متاسفانه درک درستی از اصل دعوای هستهای ندارند و ضد برجام کار میکنند. صهیونیسم بین الملل میخواهد که تنها قدرت هستهای خاورمیانه باشند و نه تنها ایران بلکه مصر و ترکیه و عربستان وهیچ کشوری، قدرت به چالش کشیدن تنها قدرت هستهای خاورمیانه را نداشته باشد. اصلا دعوای مهم خاورمیانه سر این قضیه است و من واقعا متأسف میشوم وقتی میبینم که این داخلیهای ما این چیزها را یا درک نمیکنند یا توجه ندارند، اصلا نمیدانند که دعوا کجاست و در زمین چه کسی بازی میکنند و آب به آسیاب چه کسی میریزند.
اصلا فرض ما اینکه همه مخالفین برجام در داخل نه نفوذی هستند نه وابسته و نه مزدور و دلشان هم برای انقلاب میسوزد. قطعا بسیاری از آنها واقعا هم مخلص هستند، اما بالاخره باید اصل را درک کنند که اصل دعوا بر سر چیست. این بازی را صهیونیستها علیه برجام راه انداخته اند و سعودیها و اماراتیها هم آنجا فعال شدند. همه این کشورهای عربی متحد آمریکا میگویند اگر برجام به ایران حق غنی سازی و آب سنگین میدهد، چرا برای ما نباشد؟
برجام برای همه، برجام برای همه یعنی غنی سازی آب سنگین برای همه، چون آنها که مشکل تحریم و مشکل اقتصادی ندارند.
چند روز پیش یک وبینار بود نماینده سعودی میگفت که ما هم برجام میخواهیم اگر برجام میخواهد کامل اجرا شود ما هم باید داشته باشیم. در نشست میگفت و آدمهای مهمی هم در نشست بودند. نماینده سعودی میگفت ما هم باید غنی سازی و آب سنگین داشته باشیم مگر ما چه فرقی داریم. چرا به ما میگویید حق ندارید و ایران حق دارد؛ بنابراین من اعتقادم این است درقالب همان چالشهای سیاسی و امنیتی که گفتم الان سعودی و اسراییلیها متحد خواهند شد و اتحادشان بیش از دوره ترامپ خواهد بود برای اینکه آن زمان وقتی متحد بودند پشتوانه کاخ سفید را داشتند.
*عملکرد مثلث شکل گرفته در دوره ترامپ علیه ایران که در مقاله تان به آن اشاره کردید چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی ترامپ پیروز شد من یک سر مقالهای در مجلات روزنامههای داخلی نوشتم وگفتم یک مثلثی علیه ایران تشکیل خواهد شد که درقالب آن، طراحی از اسراییلی ها، پول از سعودیها و زور از آمریکاییها. متأسفانه برخی از رسانههای داخلی فحش دادند که این میخواهد آمریکا را بزک کند و مسأله سعودی را بزرگ میکند، اما در دوره ترامپ دیدیم که سعودی چه کردند و پول عربها چه کار کرد و با قراردادهای تسلیحاتی چند صد میلیاردی چطور آمریکا را علیه ایران به استخدام خودشان درآوردند البته با طراحی و پشتوانه و حمایت صهیونیست ها.
در حال حاضر اینها نگران روی کار آمدن دموکراتها و بازگشت او به برجام هستند لذا این حقیقت، اتحادشان علیه ایران را سنگینتر خواهند کرد. بویژه اینکه الان اسرائیلیها تحت توافق آبراهام یا ابراهیم و ادیان ابراهیمی، با برخی از کشورهای عربی رابطه دیپلماتیک هم برقرار کردند. هر دولتی در آمریکا سرکار باشد از این مسیرحمایت خواهد کرد. دموکراتها هم به عربستان فشار خواهند آورد که شما با اسرائیل رابطه رسمی برقرار کنید. به همه کشورهای عربی فشار خواهند آورد که شما باید با اسراییل رابطه برقرار کنید.
* در ارتباط با بحث عادی سازی روابط با اسراییل، آیا عربستان به این فرایند خواهند پیوست؟
عربستان یک حکومت قبیلهای و یکدست دیکتاتوری است. اصلا هیچ نهاد دموکراسی ندارد. بالاخره ما همیشه بحث مان با غربیها این است که شما واقعیات ایران را ببینید که روزنامههای طرفدار اصلاح طلب و اعتدال و موافق دولت هست و رسانههای اصولگرا و مخالف دولت هم هست، مجلس هم وجود دارد. ما میبینیم که رهبری وزیر خارجه را شجاع و متدین میداند و یک عدهای هم از موضع رهبری حمایت میکنند و عدهای هم هستند که میگویند که وزیر خارجه خائن است. این بالاخره واقعیت صحنه سیاسی ایران است حالا من که از این قضیه خوشحال نمیشوم، ولی وقتی با غربیها بحث میکنیم این واقعیات جامعه سیاسی ایران را سعی میکنیم که به آنها بفهمانیم. چنین وضعی در عربستان که نیست، زیرا عربستان یکدست است و شما اصلا رسانهای پیدا نمیکنید که مخالف بن سلمان یک کلمه بنویسد. اختلاف در داخل خود شاهزادههای عربستان وجود دارد، چون آنجا حکومت شاهزادهها است و برخی طرفدار طرز تفکر امیر عبدالله برخی طرفدار طرز تفکر بن سلمان هستند.
*با وجود دیدار و رایزنی نزدیکی که با امیرعبدالله داشتید عربستان آن زمان با زمان کنونی یعنی بن سلمان چه تفاوتی کرده است؟
امیر عبدالله وقتی ولیعهد بود، من مذاکرات بهبود با عربستان را با ایشان به عنوان ولیعهد انجام دادم و به یک توافق جامعی رسیدیم و ۱۰ سال هم این روابط خیلی خوب بود. شاید ما ۲۰ - ۳۰ ساعت مذاکره کردیم و لذا من از افکار او شناخت پیدا کردم. اگر امیر عبدالله بود و طرز تفکر امیر عبدالله بود عربستان نه به یمن حمله میکرد، نه قطر را تحریم میکرد و دنبال تغییر رژیم در قطر بود، نه به لیبی حمله میکرد و نه خاشقچی را تکه تکه میکرد. عربستان همان عربستان است نه اینکه فکر کنید فرق کرده، اما طرز تفکر داخل خانوادههای شاهزادهها متفاوت است. آن چه که دراین چندسال اخیر اتفاق افتاده، توسط طرز تفکر دوم است. در دوران امیر عبدالله هم روابط پنهان با اسراییلیها داشتند، اما این قدر محتاط بود که حتی خانمش هم متوجه نشود که چنین رابطهای وجود دارد. ولی در دوران بن سلمان کتمان نمیکنند که رابطه امنیتی با اسرائیل دارند. حتی نشست رسمی مشترک عربستان، امارات، اسراییل، آمریکا در کاخ سفید دوران ترامپ میگذاشتند و خبر آن را هم منتشر میکردند.
این واقعیت در داخل حاکمیت سعودی است که شاهزادههایی هستند که حمله به یمن را اشتباه میدانند و تکه تکه کردن خاشقچی را فاجعه میدانند، حمله به لیبی را اشتباه میدانند و این نوع اتحاد با اسراییل علیه ایران به صورت آشکار، مغایر منافع درازمدت عربستان میبینند. فعلا آن شاهزادهها از زمانی که در هتل ریتز کارتون زندانی شدند و آنها را شکنجه کردند؛ همچنان همه منزوی و تحت نظر هستند و قدرت هم همچنان دست بن سلمان است.
بن سلمان دموکراتها را تحقیر کرد
*نگاه دموکراتها به عربستان با توجه به غالب بودن رویکرد حقوق بشری شان، چگونه است؟
دموکراتها دل خوشی از بن سلمان ندارند. دموکراتها از نوع تعاملی که بن سلمان با ترامپ داشت، اصلا راضی نیستند. سعودیها هم در دوران ترامپ خیلی تحقیر و بی محلی به دمکراتها کردند. دموکراتها الان دارند سرکار میآیند و در مناظرات تلویزیونی شاهد بودید که بایدن گفت بن سلمان باید در مقابل کارهایی که کرده پاسخگو باشد؛ لذا احتمال میدهم که در دوره بایدن، سیاست آمریکا راجع به یمن تعدیل شود که یک فرصت برای ایران به وجود خواهد آمد.
دموکراتها قطعا از رابطه اسراییل و عربستان حمایت خواهند کرد، تردید نکنید. اما اینکه عربستان و اسراییل بخواهند متحد شوند که سیاست آمریکا در مقابل ایران را به گروگان بگیرند، دموکراتها به نظر من مقاومت خواهند کرد و واکنش نشان خواهند داد. ترامپ واقعا سیاست آمریکا را درمورد ایران را به استخدام سعودیها و صهیونیستها درآورد. این شیوه آنقدر هم زشت و تحقیرآمیز و فاجعه بار بود که نتانیاهو علنی میگفت که من به ترامپ گفتم از برجام خارج شو، من گفتم که سپاه پاسداران را در لیست تروریستی بگذار و. یعنی من به رئیس جمهور آمریکا دستور میدهم. اما احتمال میدهم دموکراتها متفاوت باشند.
*پیش بینی شما از نوع ارتباط اسراییل و دولت بایدن چیست؟
دموکراتها مثل جمهوریخواهان از اسرائیل حمایت خواهند کرد، چون مسئله حمایت از اسرائیل، در آمریکا فراجناحی است. اینهم مسأله تازهای نیست که آمریکاییها تلاش میکنند همه کشورها اسراییل را به رسمیت بشناسند و امنیت و موجودیت اسراییل خط قرمز آمریکا در چندین دهه است. البته خط قرمز اروپا هم هست و شما مطمئن باشید که در روسیه و چین هم همین است و موجودیت و امنیت اسراییل برای آنها هم خط قرمز است. منتهی برخی ازکشورها مثل آمریکا این سیاست را با سروصدا و تبلیغات زیاد دنبال میکنند و برخی هم به صورت زیر کانه بی سر و صدا همان سیاست را اجرا میکنند.
ما این وسط نباید بازی بخوریم و بدانیم برای پنج قدرت جهانی که در شورای امنیت سازمان ملل نشسته اند، موجودیت و امنیت اسراییل خط قرمز است. همه میخواخند سعودیها و بقیه کشورهای عربی با اسرائیل رابطه دیپلماتیک برقرار کنند و طبیعتا این یک فشار سیاسی روی ایران خواهد آورد. این واقعیتی است که ما از الان میتوانیم پیش بینی کنیم.
کابوس اسرائیل و سعودیها، متحد شدن ایران و آمریکا است
* در خصوص طرح صلح هرمز، چرا اعراب خلیج فارس آن گونه که باید از آن استقبال نکردند؟
طرح صلح هرمز، طرح بسیار مدبرانه و عاقلانهای است و واقعا به نفع منافع دراز مدت و استراتژیک کل کشورهای منطقه است. این طرح بسیار جامع و کامل است و فکر نمیکنم که بعدها اگر بنا باشد یک سیستم همکاری و امنیت در خلیج فارس به وجود بیاید بتوانند چیزی به آن اضافه کنند. اما این طرح دیر روی میز گذاشته شد.
در واقع همان خرداد ۹۲ که روحانی انتخاب شد در همان دو سه ماه اول من یک مقالهای در شرق الاوسط عربستان نوشتم و ۱۰ اصل را پیشنهاد کردم برای سیستم امنیت و همکاری در خلیج فارس که آن اصول مشابه اصول طرح صلح هرمز است ضمن اینکه طرح هرمز، گسترش یافته است.
در زمان شروع کار روحانی یک استقبالی در دنیا به وجود آمده بود و یک فضای سیاسی خوبی درست شد. برای رییس جمهور ایران فرش قرمز در اروپا پهن کردند. ما آن زمان باید میرفتیم سراغ چین و روسیه و کشورهای منطقه. به نظرم اگر آن زمان اولویت را میدادیم به این کشورهای همسایه بسیار بهتر بود. چرا که اینها همیشه کابوسشان این است که ایران و آمریکا با هم متحد شوند به ویژه اسراییلیها و سعودی ها. آنها معتقدند اگر ایران و آمریکا متحد شوند، دیگر در منطقه هیچ چیزی برای آنها باقی نمیماند. نگرانی روسها و چینیها هم همیشه این است که اگر یک روزی در به سمت واشنگتن باز شود، ایرانیها به سمت آمریکا میغلطند و برای مسکو و پکن اهمیتی قائل نخواهند بود.
در دهه ۷۰ سه پیشنهاد مهم دادم
در سمینار سفرای ایران اوایل دهه ۷۰ که سفیر ایران در آلمان بودم سه پیشنهاد مهم برای موفقیت سیاست خارجی ایران دادم. در سمینار سالانه سفرا، ملاقاتهای تشریفاتی در تهران و مباحث کارشناسی روسای نمایندگیها در مشهد انجام میشد. میرفتیم در مشهد و همه مینشستیم و در را میبستیم و به تعبیری بر سروکله هم میزدیم.
در آن مقطع و درآن جلسات، یک سیاست جدید خارجی سه پایه را پیشنهاد کردم. یک پایه سازماندهی روابط عمیق جامع با این کشورهای همسایه بود. یک پایه اش کاهش تشنج با آمریکا برای اینکه ما بتوانیم حداقل روابط عادی را با غرب را داشته باشیم. چون همیشه معتقد بوده ام که تا زمانی که با آمریکا در اوج خشونت هستیم اصلا روابط عادی با غرب نمیتوانیم داشته باشیم. سیاست خارجی ایران هم بنایش نه شرقی نه غربی است یعنی یک رابطه بالانس بین شرق و غرب. در واقع مبنای سیاست خارجی انقلاب است، اما پایه سوم طرح من، ایجاد یک اتحاد آسیایی بود. پیشنهاد کردم ایران پیشقدم شود با کشورهایی مثل چین و روسیه و هند اتحادیهای آسیایی را تشکیل دهد.
در آن نشست عدهای از رفقای خوب، من را هو کردند. من معتقدم همان زمان ما باید یک اتحاد آسیایی را میرفتیم با روس و چین. در آن مقطع آقای هاشمی رئیس جمهور بود. البته ایشان بعد از آن نشست در یکی از ملاقاتها گفت که پیشنهاد خوبی مطرح کردید من میروم دنبال این کار. بعدا یک وقتی هم ایشان به من گفت در سفرشان به پکن، با چینیها مطرح کردم. منتهی این یک طرح کلان بود که سیستم باید کامل و سیستماتیک دنبال آن میرفت.
وقتی آقای خاتمی آمد دوباره روابط ایران و اروپا عالی شد دوباره یک فضایی به وجود آمد که ایران چرخید به سمت اروپا و غرب. تا برجام به وجود آمد باز دوباره یک تصوری به وجود آمد که دوباره ایران دارد میچرخد به سمت غرب.
یک وقتی معاون وزیر خارجه یکی از قدرتهای آسیایی در دهلی در جریان کنفرانسی در زمان تنفس به من گفت آخر خط شما ایرانیها غرب است، ما چطور میتوانیم تخم مرغ هایمان را بگذاریم در سبد شما که تا درب غرب باز میشود، شما سرازیر میشوید به آنجا. این نگرانی چین و روسیه و هند است.
من که در اوائل دهه هفتاد مطرح کردم که برویم با قدرتهای بلوک شرق یک اتحاد استراتژیک دراز مدت و جامع منهای رابطه با غرب ببندیم. منهای اینکه رابطه ما با غرب خوب باشد یا نباشد. بالاخره دنیا، دنیای اتحادهای منطقهای است و اروپا و آمریکا و آفریقا اتحادیههای منطقهای دارند و ما نداریم. دوران آقای روحانی هم درمورد روابط با غرب، به نظرم یک مقداری خوش بینی افراطی به وجود آمد. ما آن زمان که برجام تازه شکل گرفته بود و دربهای اقتصادی باز میشد درکنار بهبود روابط با غرب، باید به روسیه و هند و چین و کشورهای عربی به خصوص عربستان اولویت میدادیم.
طرح هرمز طرح خوبی بود، اما دیرهنگام!
* یعنی توازن در روابط با غرب وشرق و همسایگان؟
عرض من این است که ما نباید یک سیاست خارجی داشته باشیم که نحوه روابط ما با غرب، تمام روابط خارجی ما را تحت الشعاع قرار دهد. ما اصلا منهای اینکه با آمریکا دشمن باشیم یا دوست باشیم، باید یک روابطی جامع و عمیق با قدرتهای بلوک شرق و قدرتهای آسیایی آنهم از ۲۰ و ۳۰ سال پیش برقرار میکردیم. البته نه اینکه هیچ کاری نشد. آقای هاشمی رفت روسیه و قرارداد همکاری ۲۰ ساله بست که الان آقای ظریف رفت تا این قرارداد تمدید شود. من همیشه از توافق استراتژیک ۲۵ ساله با چین هم حمایت کردم و معتقدم که کار درستی است، اما باز هم معتقدم یک مقدار دیر دارد انجام میشود. اینکه وقتی ما در اوج تحریم و فشار آمریکا هستیم به سمت اینها میرویم، اینها تصور میکنند که گرایش ما به سمت اینها اهرمی است برای فشار به آمریکا با هدف عادی سازی روابط با غرب.
به نظرم طرح هرمز طرح بسیار خوبی است و هر دولتی هم در ایران و آمریکا و اروپا و هر روزی که بخواهند از یک سیستم همکاری در خلیج فارس شرکت کنند بهتر از این پیدا نمیکنند و از این بابت هم واقعا آقای ظریف خیلی زحمت کشید که طرح کارشناسی خوبی تهیه کرد ضمن اینکه دیر انجام شد. به محض اینکه یک فضایی باز میشود برای گشایشهای بین المللی ما باید به همسایه هایمان و قدرتهای آسیایی اولویت میدادیم و الان هم باید بدانیم که بالاخره ما در اوج فشار و تحریم به سمت ایران میرویم اینها استقبال میکنند، اما نگران آینده هستند و میگویند که اینها چقدر واقعی یا صوری است.
مذاکره را سم مطلق میدانم اگر...
*در یادداشتی برای شبکه الجزیره در تاریخ ۶ مهر ۹۷ گفتید که ایران برای مذاکره با آمریکا عجله ندارد و میتواند تا ۲۰۲۰ صبر کند و الان ۲۰۲۰ است آیا اکنون از نظر شما زمان مذاکره است؟
من راجع به مذاکره با آمریکا مصاحبههای متعددی کرده ام و گفته ام تا زمانی که یک وفاق و همدلی و درک مشترک و همبستگی داخلی وجود نداشته باشد، من مذاکره را سم مطلق میدانم. برای اینکه غربیها همیشه دنبال شکاف داخلی بین ما بودند. هر زمانی هم که شکاف داخلی جدی باشد هر مذاکرهای کنید آنها سوء استفاده میکنند و شما از نقطه ضعف مذاکره میکنید.
همه من را میشناسند من همیشه معتقد به روابط متعادل با غرب و شرق و اروپا و آمریکا و روسیه و چین بودم و هیچ اعتقادی به خصومت و دعوا ندارم و از تحریم هم همیشه متنفر بودم. منتهی این قضیه مذاکره با آمریکا حتی زمانی که یک اتحاد و همبستگی و اتفاق داخلی نباشد من اصلا با مذاکره موافق نیستم. چون مذاکره کننده نابود میشود. برای تصمیمات بزرگ داخل باید متحد باشد. درمورد تعیین سرنوشت روابط با آمریکا هم اتحاد داخلی یک ضرورت است، چه بخواهیم مذاکره و تعامل بکنیم یا تقابل کنیم.
شما اگر میخواهید تقابل هم کنید، باید اتحاد داخلی داشته باشید. وگرنه نمیتوانید مقابله کنید و این مقاومتی که میگوییم بدون اتحاد داخلی معنی ندارد. چون همین مقاومت اول قبل از اینکه توسط اروپاییها و آمریکاییها به چالش کشیده شود، توسط داخلیهای خودمان به چالش کشیده میشود. شما اگر بخواهید بروید مذاکره کنید باید دست بالا را داشته باشید و نتیجه برد برد باشد و امتیازات مهم بگیرید. وقتی داخل فشل است، وقتی داخل دعواست و جنگ سیاسی داخلی وجود دارد، وقتی یک عدهای مخالف هستند یک عدهای موافق هستند، وقتی یک عدهای آنرا منافع ملی میدانند و یک عدهای خیانت میدانند؛ درچنین شرایطی مذاکره کننده که میخواهد برود مذاکره کند شب خوابش نمیبرد. از ترس اینکه فلان روزنامه بنویسد جاسوس و خائن است و هزار فحش و ناسزا به او بدهند و تهدیدش کنند؛ لذا بهتر است که چنین مذاکرهای انجام نشود.
در سیاست خارجی ایران ما هیچ وقت قادر نبودیم در حوزه امنیت ملی تصمیم کلان بگیریم؛ و اگر گرفتیم، نتوانستیم آنرادرست اجراء کنیم. قبلا گفته ام که بعد از انقلاب ما دو تصمیم مهم درحوزه امنیت ملی گرفتیم: یکی ۵۹۸ در زمان امام که تا امروز مورد چالش است، و دومی برجام در زمان مقام معظم رهبری که آنهم تا به امروز مورد چالش داخلی است. پس بهتر است که حاکمیت یکدست شود و راجع به مسایل اساسی کشور تصمیم بگیرند. چه مسایل داخلی و اقتصاد و فقر و فساد و چه مسایل خارجی تا هر تصمیمی میگیرند، سیستم و نظام یکدست بروند انجام دهند. موضوع آمریکا هم همین است اگر میخواهند مقابله کنند یا مذاکره و تعامل و توافق؛ بدون اتحاد و اجماع ملی، نتیجه نخواهد داشت.
هیچ تفاوتی بین دوره احمدی نژاد و روحانی قائل نشدم
* ارزیابی شما از انتخابات ۱۴۰۰ چیست؟
معتقدم که وضعیت دو حاکمیتی را ۴۰ است که تجربه کردیم و این هم نتیجه امروزش است. خیلیها هم این حرف من را دوست ندارند. اما اصل منافع ملی کشور است. ده سالی هم که آمریکا بودم کاری که من در آمریکا میکردم و الان هم میکنم. هیچ تفاوتی بین دوره آقای احمدی نژاد و آقای روحانی قائل نشدم و در هر دو مقطع شبانه روز وقتم را گذاشته بودم برای افکار عمومی و سخنرانی ومقالات علیه جنگ و تحریم. من فکر میکنم الان که مجلس تقریبا یکدست ازاصولگرایان تشکیل شده، دولت هم اصولگرا و یکدست شود تا تصمیماتی بگیرند که همه حاکمیت یکدست پشت آن بایستد و بروند اجرا کنند.
مثل برجام نشود که مجلس و شورای عالی امنیت ملی و دولت تصویب کردند و بدون تایید مقام معظم رهبری اصلا اجرا نمیشد، اما در اجرا ببینید که ما چه مصیبتی داشتیم. در این ۴-۵ ساله، چه در دوره آقای اوباما و چه دوره آقای ترامپ، چه زمانی که آمریکا عضو برجام بوده و چه زمانی که نبوده برجام مهمترین موضوع چالشی سیاسی داخلی ما بوده است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری برنا، تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۹، کد خبر: ۱۱۰۹۴۶۳، borna.news