شعار سال: عزت الله ضرغامی از جمله شخصیتهایی است که ارتباط نزدیکی را با سردار شهید سلیمانی داشت.
این ارتباط از طرفی و نگاه رسانهای ضرغامی از طرف دیگر، باعث شد تا به گفتگو با وی بنشینیم و روایتش از شخصیت این سردار شهید را بشنویم.
مشروح گفتگو با عزت الله ضرغامی را که چند روز قبل از اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی انجام شد، در ادامه میخوانید:
س: آقای ضرغامی! سال گذشته وقتی که سردار سلیمانی به شهادت رسیدند، ما با اتفاق خیلی عجیبی در جامعه روبرو بودیم. یعنی واکنشی که جامعه به این اتفاق نشان داد، هم از حیث کمیت و هم کیفیت، خیلی اعجاب آور بود. یعنی در قرن بیست و یکم و شرایط فعلی ایران، هیچ کس توقع چنین وداعی با ایشان را نداشت. اگر بخواهیم خیلی ملموس صحبت کنیم، حاج قاسم چه عناصری را در شخصیتش داشت که چنین صحنه عجیب و باشکوهی را خلق کرد؟
ج: معمولا در علوم اجتماعی بحثی به نام «شکاف دولت-ملت» داریم. خلاصه این بحث این است که به دلایل مختلف همیشه فاصلهای هست بین چیزی که ملت میخواهد و دنبال میکند با چیزی که در نگاه زمامداران هست و در رفتارشان جلوه میکند. حتی اگر آن حکومتها کاملا مردمی هم باشند، یعنی با رأی اکثریت بالای مردم روی کار آمده باشند، بالأخره حکم «حاکمیت» را پیدا میکنند.
در دنیا زیاد بحث میشود که چطور میتوان شکاف بین ملت و دولت را کم کرد. بعضی مواقع به دلایلی، حوادثی اتفاق میافتد و پدیدههایی در جامعه رخ میدهد که به نظر میرسد فاصله بین حکومت و ملت خیلی زیاد است. این هم خلاف واقع است. یعنی نمیشود روی یک پدیده خاص حساب کرد. اما از طرف دیگر اتفاقاتی هست که در همه شئون زندگی مردم ورود و راه دارد و اگر آن پدیدهها نشان دهنده این نزدیکی طبیعی بین ملت و دولت باشد، میشود از آن نتایج خوبی را گرفت.
شهادت حاج قاسم سلیمانی و اتفاقاتی که در سطح ملی و فراملی افتاد، نشان داد که در ایران فاصله بین ملت و حاکمیت میتواند در حداقل خودش باشد.
س:بروز و ظهور شهادت حاج قاسم سلیمانی و اتفاقاتی که در سطح ملی و فراملی افتاد، نشان داد که در ایران فاصله بین ملت و حاکمیت میتواند در حداقل خودش باشد و اگر در جاهایی فاصله ایجاد میشود باید ببینیم مشکل از کجا است. یعنی تشییع باشکوهی که در تهران، کرمان و جاهای دیگر شد، حاکی از این است که در این ابعاد دنیا کاملا یک حادثه استثنایی را دید. یعنی آقای مایکل مور خطاب به زمامداران آمریکایی گفت، «نظامیان ما ممکن است برای امنیت ما کارهایی را انجام بدهند، اما نگاه کنید که چرا وقتی یک ژنرال ارتش آمریکا کشته میشود جامعه هیچ عکس العملی نشان نمیدهد، اما وقتی ژنرالی مثل سردار سلیمانی کشته میشود این حرکت جهانی و ملی انجام میگیرد؟»
ج: این نشان میدهد دنیا هم به این مطلب اذعان دارد. من معتقدم اولا بعضی شخصیتها هستند که برکات شهادت آنها کمتر از حیات و حضورشان در میان مردم نیست. اگر نگوییم ممکن است بیشتر باشد، حداقل کمتر هم نیست. من از این جهت سردار سلیمانی را با شهید مطهری مقایسه میکنم. شهید مطهری یک فرد استثنائی در حوزه تفکر و مسائل عقیدتی و فکری بود. شهادت شهید مطهری راه و فکر او را تثبیت کرد و باعث رواج بسیار گسترده آن تفکرات در میان مردم شد. البته محتوای بحثهای شهید مطهری محور اصلی این توجه است. اما فراموش نکنیم، شرایطی که پیش میآید و فردی با این ویژگیها آن گونه به شهادت میرسد و حمایت و جمله استثنائی که فرمودند «آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است.» (صحیفه امام، جلد ۱۶، صفحه ۲۴۲) باعث شد آن مسیر تثبیت شود.
به اعتقاد من شهید سلیمانی هم در بُعد یک «انقلابی تمام عیار» یک الگو و مکتب شد و شهادت شهید سلیمانی این مکتب را تثبیت کرد. یعنی برای همه حوزههای رفتار فردی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی از شهید سلیمانی خاطره هست و خیلی نقل میشود و مؤید این است که او مکتب خاصی برای خودش داشته است. با شهادتش در واقع این مکتب تثبیت شد.
سردار سلیمانی در ابعاد نظامی، که خیلی اهمیت دارد و کار اصلی ایشان بود، هم «استراتژیست» و هم یک «مرد میدان» بود. یعنی من در بسیاری از جلساتی که با ایشان داشتم، نشستهایی که به صورت مستقل در صدا و سیما داشتیم و یا نشستهایی که محضر رهبر انقلاب بودیم، وقتی سردار سلیمانی صحبت میکرد ابتدا نگاه راهبردی بسیار دقیقی را مطرح میکرد که واقعا بقیه بزرگانی که آنجا بودند و کارشان دیپلماسی بود تقریبا در مقابل سردار سلیمانی حرفی برای گفتن نداشتند.
س: یعنی شخصیت ایشان چند بُعدی بود.
ج: دقیقا؛ من الان بُعد استراتژی و تاکتیک او را میگویم. او وقتی هم وارد صحنه و میدان میشد و توضیح میداد، واقعا جزئیات تاکتیک را توضیح میداد و مسلط بود. یکی از مشکلات مدیریت امروز ما این است که بعضی از دوستان در حوزه «صف» قدرتمند هستند و در حوزه کار «ستادی» قدرتمند نیستند؛ بعضیها در تاکتیک خوب هستند و در استراتژی ضعف دارند، بعضیها استراتژیستهای خوبی هستند، اما وقتی قرار شد کاری انجام بدهند، توان آنها در میدان عمل ضعیف است؛ حاج قاسم این طور نبود. حاج قاسم هم مسائل راهبردی را خوب میدانست و یک سیاستمدار به معنای واقعی بود و هم همه تاکتیکها را میدانست. البته اینها را وامدار دوران جنگ و تحمیلی و سوابق ارزشمند در هشت سال دفاع مقدس است.
حاج قاسم برای کار دیپلماسی ارزش افزوده ایجاد میکرد
بنابر این حاج قاسم در هر دو بُعد فردی بود که به عنوان شاخص و فرد برتر میتوانست حرف نهایی را بزند. حاج قاسم کاملا موافق دیپلماسی بود و پشتیبانی میکرد. اتفاقا همیشه هوای آقای ظریف را داشت و مراقب بود آقای ظریف در مأموریتهایی که دارد روحیه خود را نبازد، کم نیاورد و عقب نشینی نکند. به همین دلیل حتی اگر لازم بود به محل کار آقای ظریف در وزارت خارجه میرفت و عکس هم میانداخت که معلوم باشد حاج قاسم دارد از دیپلماسی کشور پشتیبانی میکند.
ولی نکته مهم این است که حاج قاسم برای کار دیپلماسی ارزش افزوده ایجاد میکرد. دیپلماسی بدون ارزش افزوده واقعا به درد نمیخورد. یعنی وقتی حرفی برای گذاشتن روی میز ندارید، ارزش و توانمندی برای روی میز ندارید، طرف مقابل هم تحویل نمیگیرد و حرفهای خودش را به شما تحمیل میکند. اگر ما اول مذاکره گفتیم که خزانه ما خالی است و فریاد کشیدیم که خزانه خالی است، دشمن هم میگوید اینها آمده اند صحبت کنند که مشکلشان حل شود.
من به آقای دکتر نوبخت گفتم وقتی شما در بودجه میگویید روزی ۲.۳ میلیون بشکه باید نفت بفروشیم و بودجه را بر این اساس تعیین میکنید، بعد هم میگویید این پیام سیاسی به جهان است، این پیام سیاسی به چه معنا است؟ یعنی آنها نگاه میکنند که ایران بودجه سالیانه خود را بر اساس روزی ۲.۳ میلیون بشکه بسته، پس مثل اینکه میخواهد کوتاه بیاید و دست از یک سری کارها بردارد و حرفهای ما را گوش کند و سر میز مذاکره بنشیند. ما داریم این پیام را میدهیم.
بسیاری از مسئولین بزرگ ما اخلاق بزرگی ندارند
پس ما باید ارزش افزوده ایجاد کنیم و نباید عکس این باشد. حاج قاسم کار نظامی و کار مستشاری وسیع میکرد و قدرت انقلاب اسلامی را در ابعاد مختلف به دنیا و آمریکا نشان میداد و بعد شرایطی فراهم میکرد که دستگاه دیپلماسی ما برود و صحبت کند؛ این خیلی مهم است. بنابر این یک بُعد حاج قاسم این بود که از یک نظر «سردار دیپلماسی» و از یک طرف «مرد میدان استراتژی، راهبرد و تاکتیک» بود. وقتی اینها را با هم جمع میکنید میبینید که ارزش خیلی بالایی در این شخصیت هست.
من معتقدم آدمهای بزرگ باید اسباب بزرگی داشته باشند. اسباب بزرگی مجموعهای از بزرگواری، جوانمردی، مردانگی، تواضع، گذشت و ضایع نکردن خدمات دیگران است. بسیاری از مسئولین بزرگ ما اخلاق بزرگی ندارند. به آنها میگوییم در این جایگاه کمی منش بزرگی و جوانمردی داشته باش و مثل بچه عمل نکن؛ نمیتوانند. من خیلی به این مسأله اعتقاد دارم. آدمهای بزرگ اسباب بزرگی میخواهند.
س:شما مثال مشخصی از حاج قاسم در همین زمینه دارید؟
شاید یک ویژگی که خیلی مصادیق دارد این است که وقتی یک کار بزرگ انجام میشد و یا یک مقاومت جدّی صورت میگرفت اصلا خودش را نمیدید. وقتی در جلسات توضیح میداد، عمدتا اینها را ناشی از زحمات دیگران میدانست.
اوایل کار که داعش شدیدا حمله کرده بود و در حال تأثیر گذاشتن روی کل منطقه بود، و دمشق و زینبیه به شدت در خطر بود، در یکی از جلسات به حاج قاسم گفتم که حرم حضرت رقیه (ع) را چه کسانی نگه میدارند؟ ایشان گفت حرم حضرت رقیه (ع) را جز بچههای فاطمیون افغانستان هیچ کسی نمیتواند نگه دارد. خیلی برای من جالب بود. گفت بچههای ما خوب هستند و جاهای دیگر مستقر هستند، ولی این کار را فقط بچههای فاطمیون میتوانند انجام بدهند.
آن موقع تازه فاطمیون مطرح شده بود و خیلیها هنوز نقش برادران افغان را نمیشناختند و مجاهدین افغانستانی خیلی مطرح نبودند. اما وقتی ایشان گفت آنجا فاطمیون و بچههای افغان هستند و جز آنها هیچ کس نمیتواند نگه دارد، من این را برای خانواده شهدای افغان توضیح دادم، خیلی مؤثر بود. یعنی انقدر به این حرف حاج قاسم اقبال کردند که من دیدم بهترین هدیه را دارم به آنها میدهم.
یک روز در جلسه شورای عالی امنیت ملی که ایشان صحنه همین منطقه را توضیح میداد و حاجی از عملکرد نیروهای رسمی آنجا راضی نبود، آهی کشید و گفت، «اینجا یک حاج احمد کم بود؛ اگر ما یک حاج احمد کاظمی داشتیم، صاف میکرد و جلو میرفت». یعنی وقتی میخواهد اوج حرفش را بزند، به عنوان کسی که فرمانده بوده و حاج احمد کاظمی هم یک فرمانده بوده، میگوید ما حاج احمد کاظمی نداشتیم.
خیلی از مدیران زورشان میآید بگویند بخشی از زحماتی که کشیده شده مال مدیر قبل است
این را برای این میگویم که خیلی از مدیران ما بر سر سفره آمادهای مینشینند و زورشان میآید بگویند بخشی از زحماتی که اینجا کشیده شده مال مدیر قبل است و یا وقتی از او سؤال میکنند جوری پاسخ میدهد که انگار همه ضایع کرده اند و طاق آسمان باز شده و این آقا پایین افتاده و هنوز هیچ کاری هم نکرده فقط من من میکند. ما در کشور گرفتار این هستیم. من همیشه معتقد هستم مدیریت دو امدادی است. اگر ما در این ۴۲ سال اینقدر پیشرفت داشته ایم و روی دستاوردهای انقلاب اسلامی مانور میدهیم، ناشی از مجموعهای است که پشت سر ما بوده است. حاج قاسم سلیمانی آدم متواضع و جوانمردی بود و کارهای خوب دیگران را مطرح و از کارهای خوب آنها دفاع میکرد.
چیزی که رهبری فرمودند، اینکه «شهید سلیمانی یک انقلابی به تمام معنا بود»، وقتی ما انقلابی میگوییم و رهبری با این کلمه نام میبرد، همه ویژگیهای بعدی جزو همین انقلابی است. مثلا بعضیها میگویند فراجناحی بود و با جریانهای مختلف سیاسی رفتار خوب و مسالمت آمیز داشت و همه هم درست هست، اما همه اینها ویژگیهای یک آدم انقلابی است. در واقع او ما میتوانیم با جرأت بگوییم او الگوی تمام عیار یک مکتب انقلابی بود. اگر امروز بخواهیم بگوییم که چه الگویی برای یک انقلابی تمام عیار داریم، حاج قاسم این ویژگیها را داشت.
بعد از حوادث و فتنه ۸۸ جلساتی در شورای عالی امنیت ملی تشکیل میشد و ما هر روز جلسه داشتیم.
س: چرا حاج قاسم به آن جلسات دعوت میشد؟
ج: حاج قاسم به عنوان شخصیتی که هم صاحب نظر بود، هم مسئولیت بالا در سپاه داشت و هم ابعاد خارج از کشور و فراملی این مسأله هم گسترده بود.
س: دبیرخانه بود یا خود شورا؟
ج: در جلسه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با ریاست آقای دکتر جلیلی، که دبیر شورا بودند، جلساتی بود که در واقع توصیه رهبر معظم انقلاب این بود که برای حفاظت از مردم و جلوگیری از ناامنی که مرتب در کشور روی آن کار میشد، و ابعاد سیاسی و داخلی و خارجی، جمعی را مشخص کرده بودند و هر روز ساعت هفت صبح جلسه داشتند، همه اخبار مطرح میشد و جمع بندی میکردند و این جمع بندی را اجرا میکردند.
در واقع رهبری توصیه بسیار حکیمانهای کردند که جمعی که از هر نظر صاحب نظر هستند و مسئولیت دارند هر روز این بحث را پیگیری کنند که خیلی هم مفید بود و دستگاهها را هماهنگ میکرد. نشان دهنده نگاه حکیمانه و جامع ایشان بود.
بعضی از افراد بر حسب مسئولیت آنجا بودند و بعضی هم شخصیتهای حقیقی بودند که به عنوان جایگاه خودشان و اینکه یک نیروی فکری هستند. چون بحث فتنه یک بحث نرم افزاری جدی بود. مثلا سفارش جدی رهبری این بود که کسانی که به موسوی رأی دادند، ولی نمیخواستند کار به اینجا بکشد و این رفتارهای خلاف قانون، اغتشاشات و آشوبگریها که ما در تهران میدیدیم، فاصله بگذارید؛ تا جایی که میتوانید مردمی که دیدگاهی داشته اند و رأی داده اند را با کسانی که آشوب میکنند تفکیک کنید. یکی از موضوعات جدی ما همین بود و ما باید این کار را میکردیم.
حاج قاسم به عنوان یک شخصیت فراجناحی، در این حوزهها حرف برای گفتن داشت. نه اینکه خدای ناکرده بگوییم کسانی که در جناحها هستند مشکل دارند.
دیدگاههای حاج قاسم ملی و فراملی بود
س: منظورتان این است که دیدگاههای حاج قاسم معطوف به منافع یک جناح نبود؟
ج: صد درصد؛ دیدگاههای حاج قاسم ملی و فراملی بود. یک بار هم راجع به مشکلات صدا و سیما خیلی با ایشان بحث کردم که هر جریانی میآید و میخواهد یک حرف بزند. یک کاری میکنیم این جریان خوشحال میشود و تشویق میکند و جریان مقابل به شدت میکوبد و رفتار دیگری داریم و آنها به به میگویند و اینها حمله میکنند. در حاشیه جلسهای مفصل با هم صحبت کردیم. حتی یادم هست که به شوخی به ایشان گفتم کار شما تقریبا روشن است؛ شما فعالیت نظامی مشخصی دارید و عملیات و اقدام میکنید و همه را هم با فرماندهی کل قوا هماهنگ میکنید و کار شما جلو میرود. البته سختیها و مشکلات هم جای خود، نه اینکه آنها را نفی کنم.
در واقع درد و دل میکردم و میگفتم صدا و سیما این طور نیست. صدا و سیما فیلم، سریال، طنز، مناظره، بحث، موافق و مخالف دارد و هر کاری میکنید به یک جریان سیاسی بر میخورد. شما مجبور هستید با جریانهای مختلف به چالش بیفتید. ایشان کمی فکر کرد و گفت شما فقط چیزی که رهبری به شما میگوید را انجام بده؛ چیزی که رهبری به شما میگوید درست است. شما رفتارت را با رفتار ایشان تنظیم کن. اگر این کار را انجام بدهی هم تکلیفت روشن میشود و هم کارت برکت پیدا میکند.
من به این حرف اعتقاد داشتم. اصلا این حداقلها را آدمها دارند که میتوانند در این جایگاهها قرار بگیرند. ولی این حرف آن موقع خیلی به من چسبید. یعنی احساس کردم ایشان دوباره دارد راه مهمی را تأکید میکند و میگوید تا جایی که میتوانی از رهبری بپرس و چیزی که ایشان میگوید درست است را انجام بده. البته من اعتقاد دارم رهبری در خیلی از موضوعات با صراحت نمیگویند که شما چه کار کنید؛ میگویند ما شما را گذاشته ایم که مدیریت کنید.
وقتی به این نقطه میرسیم، دو رویکرد هست. خیلیها میگویند ما باید جست و جو و تحقیق کنیم و وسواس به خرج بدهیم و از جلسات غیر علنی بفهمیم که منظور رهبری چیست. یک رویکرد مقابل هم هست که میگویند وقتی ایشان نمیخواهند نظرشان را صریح بیان کنند یعنی اینکه خود ما قوه عقل و خردی داریم و میتوانیم تصمیم بگیریم. این گروه دوم همیشه از گروه اول طعن و کنایه میشنود.
س: به نظر شما وقتی به این نقطه میرسیم چه کار باید بکنیم؟
ج: من هم توصیه خودم را میکنم و هم نگاه حاج قاسم را میگویم. حاج قاسم که به من این توصیه را میکند و میگوید در مسائل اصلی و کلان ببینید نظر آقا چیست و همان را عمل کنید، این درست است؛ خودش هم همین کار را میکرد. اما معنایش این است که وقتی شما نگاه کلان رهبری را در مورد یک مسأله خاص دارید، در جزئیات و تاکتیک هم دائم باید از رهبری سؤال و جزئیات را مرتب استفسار کنید؟! حتما جواب منفی است؛ من حتما این کار را درست نمیدانم.
«آقا اجازه ها» را اصلا قبول ندارم
من به تعبیری معمولا میگویم «آقا اجازه ها» را اصلا قبول ندارم. آقا اجازه یعنی هر کاری میخواهید انجام بدهید باید از یک نفر اجازه بگیرید. البته این کلی است و ربطی به بحث ما در مورد رهبری ندارد. در مورد خود رهبری معظم هم همین بحث من به طریق اولی حاکم است. من این را در جاهای مختلف تبیین کرده ام. یعنی رهبری شما را برای کاری میگذارند و خط کلی را هم به شما میدهند. اگر شما هر لحظه بخواهید سؤال کنید رهبری میفرمایند که من تو را گذاشته ام آنجا کار کنی؛ نه اینکه هر روز از من سؤال کنی.
کسانی که دنبال این هستند که هر روز جزئیات را از رهبری بپرسند، حتما کارشان غلط است
من بارها شده بود که راجع به موضوعات مهمی از رهبری سؤال میکردم یا نامه میدادم و مرتب هم پیگیر بودم که ایشان پاسخ بدهند و در حوزهای کار من بیشتر روشن شود؛ ایشان جواب نمیدادند و موضع نمیگرفتند. یعنی من تو را آنجا گذشته ام که بر اساس چهارچوبی که روز اول به تو داده ام و در این فرآیند هر وقت لازم باشد به شما یادآوری میکنم، کارت را انجام بدهی نه اینکه هر روز بگویی این کار را بکنم یا نکنم. پس کسانی که دنبال این هستند که هر روز جزئیات را از رهبری بپرسند، حتما کارشان غلط است.
ولی من معتقدم خیلی از کسانی که این حرف را میزنند، اتفاقا خیلی معتقد به اینکه رهبری در کلی و جزئی هدایتشان کند نیستند. یعنی بارها من دیده ام جزئیاتی مطرح میکنند و بعد طوری فرآیندها را میچینند که چیزی که خودشان میخواهند در بیاید. ظاهرش این است که ما میخواهیم جزئیات و مُرّ نظر را در بعضی از جزئیات بگیریم؛ اما عملا چیزهایی گزینش و منتقل میشود که میبینیم این طوری هم نیست و اینها دارند نظرات فردی، سازمانی و حزبی خودشان را احتمالا به نام رهبری میگویند.
حاج قاسم حتما از مدل دوم بود که من عرض میکنم. حاج قاسم کلیات را از رهبری میپرسید و رهبری مشخص میکرد. اما من یقین دارم که وقتی عملیات میکرد و کارهای تاکتیکی انجام میداد، ممکن بود بعضی اوقات رهبر معظم انقلاب با یک تاکتیک خاص حاج قاسم هم مخالف باشند. یعنی بعد که شنیده باشند بفرمایند که این کار درست نبود و میتوانست این کار بهتر صورت بگیرد و یا اصلا این کار مصلحت نبود. من به صراحت میگویم که حاجی دهها سال مسئولیت داشته و حتما اتفاق افتاده است.
بنابر این حاج قاسم به من توصیه کرد در دعواهای جناحی که صدا و سیما را گرفتار میکند شما سعی کنید نگاهتان به قطب نمای رهبری باشد؛ ببینید رهبری در کلان از شما چه چیزی میخواهد و تلاش کنید همان محقق شود. اما اینکه جزئیاتش چیست و من میگویم، چه کسی گفتگو کند و چه کسی بحثی را ارائه بدهد، در شرایط خاص چه چالشهایی انجام شود، شما نمیتوانید هر روز سؤال کنید.
من فکر میکنم رفتار حاج قاسم که امروز برای ما یک مکتب است و این مکتب از هر جهت میتواند الگویی باشد برای مجموعه اقداماتی که ما انجام میدهیم، از این جهت برای ما بهترین سرمشق و نمونه فعالیتهای مدیریتی در همه عرصهها است.
س: جلسه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در سال ۸۸ را میفرمودید.
ج: آقای حاج قاسم سلیمانی در آن جلسات حضور داشتند. من الآن جزئیات بعضی بحثها یادم نیست، ولی همیشه نگاه حاج قاسم از موضع کلان، مصالح ملی و حفظ امنیت ملی برای مردم و توجه به مجموعه امور نرم افزاری که بی توجهی به آنها ممکن است منجر به مشکلات سخت افزاری در مرحله عمل شود، همیشه توصیه داشت. البته در آن جلسات موافق و مخالف بحث میکردیم، ولی نگاه حاج قاسم مثل همان رفتاری بود که همیشه انجام میداد و تلاش میکرد مسیر اصلی که رهبری مشخص کرده اند و این جداسازی و تفکیک، که بعضی مواقع بعضیها رعایت نمیکردند و ممکن بود حرفهایی بزنند که این دو مبحث با هم اختلاط پیدا کند، حاج قاسم سلیمانی نمیگذاشت این اتفاق بیفتد و دائما سعی میکرد در چهارچوب رهنمودهای رهبری اینها را از هم جدا کند.
س:خودش هم در جهت رفع اختلاف و یا اغناء اقدامی کرد؟
ج: اگر هم ایشان اقداماتی کرده باشد، من الآن چیزی به خاطر ندارم.
س: بالأخره جوّ کلی جلسات یادتان هست که فضای نظرات ایشان در چه حیطهای بود؟ یعنی مثلا احتمالا در آن جلسات کسانی طرفدار برخورد سخت و تند و عدهای ملایمتر بوده اند. ایشان در این میان چه جایگاهی داشت؟
ج: به طور طبیعی کسانی که مسئولیتهای قضائی، امنیتی و اطلاعاتی دارند، به خاطر اهمیت این کیس امنیتی که پیش آمده بود، مقدار زیادی تمرکزشان برای اداره کشور و اداره میدان و جلوگیری از ناامنی، میتوانست یک نگاه با اولویت بیشتری توسط آنها مطرح شود و همه آنها هم واقعا قربتا إلی الله و با نگاه کارشناسی مسأله را میدیدند.
من رسانههای دنیا را میدیدم که چه چیزی میگویند، نیازی که خودمان داشتیم را میدیدم و حرفهایی را مطرح میکردم که شاید بعضی از آنها اول موافق نبودند و بعدا یواش یواش همراه میشدند یا من را قانع میکردند که نگاه شما برای این مسیر رسانهای نگاه درستی نیست.
س: اما حاج قاسم با اینکه یک شخصیت امنیتی و نظامی بود، همیشه نگاه نرم افزاری ایشان به نگاه امنیتی میچربید.
ج: یکی از مقاطع بسیار مهم کار و چه بسا عمر حاج قاسم جنگ ۳۳ روزه بود. شما آن موقع رئیس صدا و سیما بودید و احتمالا در جلسات شورای عالی امنیت ملی هم بوده اید. جامعه هم این اتفاق را دنبال میکردند. شما در آن میدان حاج قاسم را چه طور دیدید؟ چه در وسط میدان که ایشان یکی دو بار به ایران آمد و گزارش داد و رفت و چه بعد از جنگ که قطعا جلساتی بوده و ایشان خاطراتش را گفته و مسائل را تبیین کرده است.
البته بعد از آن عملیات من به لبنان رفتم و خدمت سیدحسن هم رسیدم. نکاتی که به لحاظ رسانهای در ذهنم بود را خدمت ایشان گفتم و ایشان هم اطلاعات خیلی خوبی به ما دادند. از همه محلهایی که درگیریها بود و کارهایی که انجام شده بود بازدید کردم و در جریان خیلی چیزها قرار گرفتم؛ یکی دو روز بعد از اینکه آتش بس داده شد.
خاطرهای از تقاطعی که در بحبوحه درگیریها با حاج قاسم داشته باشم به خاطر ندارم. ولی به هر حال آن دوران یک دوران فوق العاده بود که در واقع یک پیروزی تاریخی رقم خورد و حتما نقش حاج قاسم سلیمانی فوق العاده و بی بدیل است. بعدها باید کسانی که در صحنه جنگ و نبرد بوده اند این جزئیات را بگویند، ولی من در آن مقطع تقاطعی نداشتم.
حاج قاسم یک سردار نظامی و یک سردار دیپلماسی بود
س: ایشان در کارهای خود پیوست رسانهای را در نظر میگرفت؟
ج: حاج قاسم یک سردار نظامی و یک سردار دیپلماسی بود و رسانه هم بخش مهمی از دیپلماسی عمومی است. البته من معتقدم امروز دیپلماسی عمومی تا حد زیادی با دیپلماسی رسانهای انطباق دارد. حاجی آدم سیاسی دقیقی بود. یعنی بعضی مواجهههایی که ایشان با بعضی از شخصیتهای بازیگر منطقه میداد دقیقا حاکی از این بود که وقتی عملیات خوبی در مسیر جبهه مقاومت انجام میشد و میتوانست در مواجهه با استکبار برای ما یک دستاورد جدی باشد، اینکه از اینها چه استفادههایی برای ارتباطات سیاسی و بعضی مذاکرات خاص، پشت پرده و ویژه کرده، معلوم میشد که کاملا میتواند این دو را با هم تلفیق کند. این هنرمندی بالایی میخواهد. هر جا دستاوردی ایجاد میشد، بلافاصله جنبه بهره برداریهای سیاسی آن را به نحو احسن انجام میداد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از اعتماد آنلاین، تاریخ انتشار:۲۱ دی ۱۳۹۹، کد خبر، www.etemaadonline.ir