انحراف از مسیر گاندو از همین جا شکل میگیرد. زیرا که ترکیب سازمان فرهنگی و هنری اوج به عنوان یکه تاز عرصه تهیه آثار سینمایی بزرگ در کنار تهیه کنندهای که نویسندگی سریال را بر عهده داشته و تنها شریک و سرمایه گذار است، نیازمند موفقیتی چشمگیر است. توفیقی که محتاج به کارگیری حداکثر امکانات، امتیازات و ارتباطات سرمایه گذاران است. این موفقیت باید به بهترین شکل متجلی شود و در صنعت سینما موفقیت اثر از چشم سرمایه گذار یعنی سود مالی حداکثری! همین هدف موجب میشود تا یگان مجهز تبلیغاتی سریال آقازاده، محور اصلی و پررنگ بیلبوردهای بزرگ محور اصلی شهر و صفحات کوچک گوشیهای شهروندان را اشغال کنند
شعار سال: ماجرا از «گاندو» شروع شد. سریال گاندو که سال گذشته تولید و پخش شد، سرآغاز مسیر تازهای بود برای انعکاس سیاست در قاب تصویر! اگر چه قاب سینما و پنجره سیما سال هاست که به رغم تنگناها و ممنوعیت و تشدید حساسیت ها، سوژههای سیاسی را رها نمیکند، اما سریال گاندو، مبدا تجربهای خاص بود. زیرا که پس از اوج گیری موضوع نفوذ و تمرکز برای مهار نفوذیها که به یاری افشاگریهای ژورنالیستی نقل محافل و تشکلهای سیاسی و فرهنگی شده بود، طرح سوژههای مربوط به روایتهای کشف شده از نفوذ دشمنان در سالهای جنگ و پس از آن در قاب آثار سینمایی و تلویزیونی امری بسیار طبیعی به شمار میرود، ولی این بار در «گاندو» آرایشهای جدیدی در قصههای نفوذیها طرح شد.
بینندگان آثار سینمایی و تصویری طی چهار دهه اخیر عادت کرده بودند که نفوذیها را به شکل جاسوسهای ارسالی از قلب دشمن ببینند و معادله «مخالف نظام، دشمن مردم است» روز به روز پررنگتر بر قاب تصاویر جای میگرفت. گاندو، اما قصهای سیاسی-امنیتی را از میان سوژههای روز برگزید و مطابق سلیقه صاحبان صداوسیما که با اردوگاه مخالفان دولت روحانی هم نظر بودند، روایت کرد.
سریال گاندو شخصیتهای سریال را به شکل کنایه آمیز از بین مسولین و مدیران رده بالای مستقر در دولت معرفی کرد. سناریو سریال گاندو برخلاف اسلاف خودش که محصول ابتکارات فرهنگی «سعید امامی» و همراهانش در وزارت اطلاعات بودن این بار از درون پرونده یک نهاد امنیتی موازی بیرون آمده بود و سکانسهای سریال ملهم از اوراق پروندهای ملی بودند که ابعاد بین المللی داشت. گاندو به ظاهر برای قدردانی از پاسداران امنیت مردم ساخته شد، ولی تا مغز استخوان آلوده به اغراض سیاسی و برنامههای جناحی بود.
اگر سایه اقتصاد بر سر سریال آقازاده سنگینی نمیکرد چه بسا فرضیه انطباق نیتهای سازندگان گاندو و آقازاده دور از ذهن نبود. اما این بار «آقازاده» از نعمت بودجه لایزال نفتی محروم بود و باید در یک فضای نیمه خصوصی با ظاهری شبه مستقل، بازار شبکه خانگی را تجربه میکرد. مهمتر این که، این بار سریال آقازاده نخستین محصول سازمان فرهنگی هنری اوج بود که با شراکت چهرهای مطبوعاتی-تلویزیونی پا به عرصه رقابت گذاشت. مخاطبان سریالی، که به قول طراح و تهیه کننده اش قرار است صدای بلند یک اعتراض یا بغض فروخفتهی کف جامعه در برابر مفاسد اقتصادی بزرگ باشند، که هیچ گونه اطلاعی از میزان و نحوه مشارکت یا اعداد و ارقام قرارداد «حامد عنقا» و سازمان فرهنگی و هنری اوج ندارند!
«حامد عنقا» که از دانشکده حقوق به مطبوعات و از آن جا به صداوسیما هجرت کرده حالا در چهارمین دهه زندگی اش قدم بزرگی برداشته است. اگر جسارتهای محتوایی و حاشیههای سیاسی و فرهنگی سریال را نیز در نظر نگیریم، گردش مالی پروژه «آقازاده» برای او گام بزرگی محسوب میشود.
انحراف از مسیر گاندو از همین جا شکل میگیرد. زیرا که ترکیب سازمان فرهنگی و هنری اوج به عنوان یکه تاز عرصه تهیه آثار سینمایی بزرگ در کنار تهیه کنندهای که نویسندگی سریال را بر عهده داشته و تنها شریک و سرمایه گذاز است، نیازمند موفقیتی چشمگیر است. توفیقی که محتاج به کارگیری حداکثر امکانات، امتیازات و ارتباطات سرمایه گذاران است. این موفقیت باید به بهترین شکل متجلی شود و در صنعت سینما موفقیت اثر از چشم سرمایه گذار یعنی سود مالی حداکثری! همین هدف موجب میشود تا یگان مجهز تبلیغاتی سریال آقازاده، محور اصلی و پررنگ بیلبوردهای بزرگ محور اصلی شهر و صفحات کوچک گوشیهای شهروندان را اشغال کنند.
طراحی نسخههای متعدد از تیزر تبلیغاتی سریال و بهره گیری از نفوذ زرد بازیگران و سلبریتیها در این سریال برای فتح شبکههای اجتماعی تا دیدار با اعضای هیات رییسه مجلس نوپا در بهارستان تنها جلوههایی از قدرت نمایی این یگان تبلیغاتی است. اما در سوی دیگر میدان، فرماندهی بخش نرم افزاری تبلیغات بر عهده طراح و نویسنده است و گویی به هنگام نگارش هر برگ از سناریو، بخشی از ذهن نویسنده آگاهانه و ناآگاهانه معطوف به طراحی عملیات تبلیغاتی بوده است. این روزها شاه کلید موفقیت آثار سینمایی و سریالهای تلویزیونی جسارت و حاشیه است و حامد عنقا استادی ماهر در این کارزار است.
اگر به پروژههای اخیر «حامد عنقا» در حوزه سریال سازی نگاهی بیاندازیم به راحتی میتوان این فرمول را از لایه پنهان سریال استخراج کرد: جسارتهای مجاز و حاشیههای سودمند!
حامد عنقا به درستی دریافته است که در محیط فرهنگی سانسور زده چگونه براند. او مسیر داستان و صحنههای سریال هایش را به سمت موضوعات و وضعیتهایی میکشاند که با حرکت بر لبه خطوط قرمز چشمان تشنه و نگاههای کنجکاو تماشاگران عام را مجذوب کند. از سوی دیگر با بهره گیری از کلیدواژههای بحثهای داغ خبری روزمره، نظر مثبت یا منفی محافل فرهنگی و هنری و سیاسی را به سمت کارش بچرخاند.
هوش خاکستری وی کمک میکند تا در این راه از همکاری و شراکت با سازمانهای بزرگ دولتی و شبه حکومتی برای گریز از تیغ سانسور و حذف سکانسهای خاص و تصاویر کمتر دیده شده، بهرهمند شود و از طرف دیگر نیز میکوشد تا با برجسته سازیِ همفکری و همسویی سیاسی خود با مدیران ارشد سازمانها و نهادهای متولی آثار فرهنگی و هنری، کارهایش را بیمه کند؛ زیرا که جبهه ارزش گرایان با این تصور که خروج وی از چارچوب ها، در راستای تحکیم مبنای ارزشی مشترک آنان است همیشه خاموش و اغلب حامی او هستند. حاشیهها همیشه دو سویه اند و کسب امتیاز از حاشیههای متوالی که موجب شهرت سریال میشود، شگرد دیگر اوست.
«حامد عنقا» که به گفته خودش هیچ اکانتی در شبکههای اجتماعی ندارد به هنگام پخش سریال، تمام قد در وسط میدان میایستد و نقش سخنگویی تیم سازنده سریال را نیز به فهرست کارهایش اضافه میشود. او در کوران گفت و گوهایش سبک و سیاق سریال جدیدش و پیام و محتوای آن را با فیلم «دندان مار» اثر مسعود کیمیایی یا بعضی آثار ابراهیم حاتمی کیا قیاس میکند و زیرکانه برای یک سریال مطلا، پدران طلایی خلق میکند. عنقا که تسلط همه جانبه اش در تولید سریال حتی در بخشهای منتشر شده از پشت صحنه سریال آقازاده به روشنی دیده میشود، نتوانسته این میل را در گفتگوهایی که به صورت مشترک با بهرنگ توفیقی (کارگردان سریال آقازاده) برگزار شد، پنهان کند.
عنقای ژورنالیست این بار ژنرال عرصه جدالهای رسانهای است. فیلمسازی که هیچگاه از حاشیهها رویگردان نبوده و میتواند با مهارت از حاشیه رخداد بسازد و از دل رخدادهایی که کاملا خارج از متن و تصویر و قصد سریال خلق شده اند؛ پروژه را جلو ببرد. به این ترتیب همه حاشیهها به دلیل این که فاقد ریسک تخریب کنندگی هستند، منجر به داغتر شدن هشتگ سریالش میشوند، و برای او و پروژه اش سودمند است.
حاشیهها در فرآیند انتشار سریالهای شبکه نمایش خانگی گاهی چنان تاثیربخش میشوند که سرنوشت قسمتهای پایانی سریال یا مجموعههای آتی آن را به دست میگیرند. جذابیتهای این حاشیههای بی خطر و جدلهای جدال گونه در سرزمین مجازی برای سازندگان سریال آقازاده آن چنان بود که نتوانستند از فرصتها و آیتمهای آن در کمپین تبلیغاتی بگذرند. ابتکار سازندگان سریال آقازاده این بار ایجاد چند پروژه جدید و افزودن چندین آیتم اضافه به برنامه کمپین تبلیغاتی در فضای مجازی بود. ساخت اکانت تویتری به اسم آقازاده که به نمایندگی از سازندگان راهی برای تعامل با مخاطبان و علاقمندان سریال باشد در کنار مستند اقماری «بوی خون» که به گفته سازندگانش وظیفه تفسیر و تحلیل سریال «آقازاده» را به دوش دارد، از مهمترین جلوههای این برنامه ابتکاری بود.
پخش مستند «بوی خون» که به کارگردانی «وحید سعیدی» همزمان با بخشِ سوم آقازاده آغاز شد، پروژهای است که به ظاهر، ساز جدایی میزند، ولی از جذابیتهای سینمایی و شهرت سریال «آقازاده» در حوزه سرگرمی حداکثر استفاده را میبرد تا مفاهیم سیاسیِ لایه پنهان قصه سریال آقازاده را از زبان سیاستمداران طرح کند.
ابتکار نخست که در حوزه توئیتر انجام شده است، کاربردی دوگانه دارد. این اکانت به نوبه خود وظیفه پاسخگویی به شاکیان، منتقدان، مخالفان و گلایهمندان را در بین کاربران تویتر که شهروندانی صریح و جسور در طرح دیدگاه هایشان هستند، برعهده دارد. آن چنان که دیدیم به هنگام اعتراض وکیل «محمدعلی نجفی» مبنی بر شباهت بخشی از قصه این سریال به پرونده موکلش، اکانت آقازاده با ادبیاتی بیباک به نقل از مدیریت سازمان اوج نوشت: «آقای وکیل تقصیر دیگران چیه که شما هر وقت تصویر سلاح و همسر دوم یک مسول رو میبینید، یاد موکل خودتون میافتید؟» کارویژه این اکانت تویتری این بود که هیچ فرد حقیقی و حقوقی حاضر به پذیرش مسولیت آن نبود.
اما مهمترین وظیفه غیرعلنی آن، سازماندهی افکار عمومی برای حملات مجازی به منتقدان و مخالفان سریال آقازاده و منویات سازندگان آن بود. کمترین بازدهی این اکانت دامن زدن به جدلهای مجازی و برجسته سازی چند باره همان حاشههای بی خطر و سودآور است.
در ابتکار دوم مستند «بوی خون» را شاید بتوان سهمیه شریک حامد عنقا در بهره مندی از سود سیاسی سریال آقازاده قلمداد کرد. مستند «بوی خون» از قاب بندی شیک و حرکات هالیوودی دوربین در سریال آقازاده استفاده میکند تا کارگردان و سازندگان بتوانند با برش جهت دار نظرات عباس عبدی و تقی آزاد ارمکی، هاشمی طبا، کواکبیان و … از جناح سیاسی مقابل را در جایگاه صندلی مجرم نادم بنشاند.
بوی خون با افکتهای افشاگرانه مجال میسازد تا سلبریتیهای حاضر در سریال آقازاده یا مصاحبه شوندگان شیک پوش محلههای مرفه پایتخت تندترین الفاظ را در وصف آقازادهها یا نفرت عریان و خشمگینانه شان را از مفسدین اقتصادی و آقازادههای رانت خوار اعلام کنند و سازندگان بوی خون آنها را بر روی صحنههای دادگاههای پرونده مفاسد اقتصادی کلان که متهمانش از منسوبین یا نزدیکان یا مدیران دولت روحانی بودند، میکس و مونتاژ کند!
سریال آقازاده که با ترفندهای گوناگون فکری و تکنیکی و کوششهای محتوایی و محیطی و صرف هزینه هنگفت قرار بود پایان زیبا (هپی اند) و امیدوار کننده را در اذهان تماشاگران بکارد، ناکام شد. این ناکامی به شکل پنهانی و غیرعمدی در محصول نهایی سازندگان سریال هویدا شد و شاید بدون هیچ نشانه سینمایی، دیالوگ فلسفی و یا جلوه بصری به اعماق ذهن مخاطبان نیز نفوذ خواهد کرد.
قاعدتا فلسفه فکری و رفتارهای کاراکترهای سناریو سریال آقازاده و چارچوب ارزشی و ادعاهای انگیزشی سازندگان و حامیان این سریال طالب این ناکامی نبوده و نیست، اما بیننده این قصه خوش آب و رنگ و پر از آب چشم وقتی که راضیه (مانلی) و سارا و سحر را قربانیان جان باخته بازیهای آلوده مفاسد اقتصادی میبیند، و تماشاگر جدال خونین الکس و نوذر است، و بهرامی و بازرس خاطی پرونده را در زندان تصور میکند یا باید ناکام شود و یا به سرنوشت بقیه کاراکترها بنگرد.
بیننده این سریال وقتی که حاج حسن را در راه بازداشتگاه میبیند و نیما را به هیات یک تکه گوشت قربانی که بر سر مزار پدر شهیدش ذبح شد؛ به ذهن میسپارد و با حامد به شکل مجروحی خونین در کف خیابانهای تهران خداحافظی میکند، حدس میزند که امیر بحری و رضا تهرانی نیز سالهای آتی زندگی خود را در غم و انزوا سپری خواهند کرد.
مخاطب این سریال از این همه ناکامی مایوس میشود، زیرا سکانس غیرواقعی و غیرمنتظره عبور تینا از مرزهای کشور به وسیله هواپیمای شخصی برایش قابل پذیرش نیست.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از امتداد، تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۹، کد خبر: ۴۷۷، emtedad.news