دکتر سروش همزمان با سالهای انقلاب آثار متعددی را در حوزه فلسفه و دین پژوهی منتشر کرده اند. اما عمده تاثیر ایشان در فضای روشنفکری ایران به نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت باز میگردد. در این نظریه، سروش با استفاده از آموختههای خود در حوزه فلسفه علم و معرفت شناسی نظریه ایی در باب تکامل معرفت دینی ارائه داد.
شعار سال: استاد ارجمند جناب دکتر آقای دکتر عبدالکریم سروش اخیرا در دو سخنرانی (سخنرانی اول و دوم) اقدام به معرفی دیدگاه جدید خود در حوزه دین و قدرت نموده اند. این عنوان که پیش از این در چندین جلسه توسط ایشان مورد بررسی قرار گرفته بود در یک صورت بندی جدید در این دوسخنرانی جدید ارائه شده است. دیدگاه ایشان تاکنون در فضای مجازی مورد نقد واقع شده و میتوان پیش بینی کرد که نقدهای دیگری هم از آن منتشرشود. این نوشتار به دنبال نقد اجزا این دیدگاه نیست و تنها پاره ایی از مشکلات روش شناختی نظریات اخیر دکتر سروش با بررسی موردی این دیدگاه را مورد بررسی قرار میدهد.
دکتر سروش همزمان با سالهای انقلاب آثار متعددی را در حوزه فلسفه و دین پژوهی منتشر کرده اند. اما عمده تاثیر ایشان در فضای روشنفکری ایران به نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت باز میگردد. در این نظریه، سروش با استفاده از آموختههای خود در حوزه فلسفه علم و معرفت شناسی نظریه ایی در باب تکامل معرفت دینی ارائه داد. این نظریه همچنان نتایج مهمی در نقد نگاه ایدئولوژیک به دین داشت که سروش در آثار دیگر خود به تبیین آن پرداخت. پس از نظریه قبض و بسط، سروش تلاشهای متعددی برای ارائه نظریات جدید در حوزه روشنفکری دینی نموده است. تفکیک بین انسان حق مدار و تکلیف مدار، تجدید تجربه اعتزال، لیبرالیسم مسلح، رویاهای رسولانه و نهایتا دین وقدرت نمونههایی از این تلاشهای ناموفق برای نظریه پردازی هستند. علاوه بر اینها، سروش در سخنرانیهای متعددی عمدتا به تلاش بر زدودن خرافات و ارائه تصویری از دین -که همخوان با دنیای جدید است- ارائه داده است. عمده این نظریههای اخیر در تاثیر گذاری در فضای فرهنگی و روشنفکری ناموفق بوده اند. در این یادداشت تلاش میکنم تا پاره ایی از دلایل روش شناختی این عدم موفقیت را مورد بررسی قرار دهم و نهایتا این نقدهای روش شناختی را در نمونه سخنرانی دین و قدرت مورد بررسی قرار خواهم داد.
شروع بحث از خلاء:
یکی از عمدهترین مشکلات روش شناختی سروش نادیده گرفتن بحثهای موجود در موضوع مورد مطالعه است. تحقیق و مطالعه روشمند امروزین با دوره مقالات و کتابهای موجود در موضوع مورد مطالعه شروع میشود. تا جایگاه بحث درجغرافیای نظریات موجود و نوآوری آن مشخص شود. اما سروش عمدتا مباحث گسترده ایی که اخیرا در موضوعات مورد بحث شکل گرفته را عمدا یا سهوا نادیده میگیرد. به عنوان نمونه مبحث حق و تکلیف در حوزههای مختلف مانند حقوق بشر و تحت عنوان جهانشمولی یا نسبیت حقوق بشرمورد بحث قرار گرفته است، اما این مباحث جاری معمولا در نوشتههای ایشان غائب است. در موارد نادری-که معمولا معدودی از روشنفکران عرب را شامل میشود- سروش به مباحث جاری اشاراتی میکند، ولی با ارجاع دادن میانه ایی ندارد، که یادآور کتابهای قدما میابشد. در پاره ایی موارد اساسا سروش هیچ اشاره ایی به مباحث جاری در این حوزه ندارد، گویی که هیچ اطلاعی از این مباحث نداشته و حتی برای بررسی آنها تلاشی نکرده است. به عنوان مثال سروش در سخنرانی “نئولیبرالیسم مسلح” مباحث متعددی را در حوزه روابط بین الملل مطرح میکند بی آنکه حتی نگاهی به نظریههای موجود در این حوزه داشته باشد. این سخنرانی که میتوان آنرا نوعی دور برگردان از نظریات گذشته ایشان نظیر مباحث ایشان با رضا داوری در کیهان فرهنگی دانست بیشتر به بیانیههای فعالان سیاسی-فرهنگی دهه چهل و پنجاه شمسی میماند، تا نظراتی که روشنفکران و استادان علوم انسانی امروزه در سخنرانیهای خود ارائه میدهند. در ادامه تلاش میکنم تا این مشکل روش شناختی را در مورد نظرات اخیر ایشان در مورد دین و قدرت مورد بررسی دقیقتر انجام دهم.
همانطور که سروش در سخنرانی اخیر خود اشاره میکند مهمترین جرقه این ایده از علائق ایشان به عرفان اسلامی و تفاوت مفهوم خشیت با عشق عارفانه در رابطه خالق و مخلوق شکل گرفته است. ایشان رابطه خالق و مخلوق در قرآن را مبتنی بر خشیت میدانند و رابطه عاشقانه انسان و خدا در کلام عارفان اسلامی را حاصل نوآوریهای عرفا در جهت تلطیف این رابطه میدانند. در زمینه ریشههای عرفان اسلامی و تحولات و بده بستانهای سنت عرفان اسلامی با عرفانهای شرقی و غربی در نیم قرن اخیر صدها مقاله و کتاب توسط اندیشمندان اسلامی و غربی منتشر شده است که حتی برخی از آنها مانند اثر ماندگار ایزوتسو در مقایسه تطبیقی عرفان اسلامی و شرقی به فارسی هم ترجمه شده است. دایره المعارفهای معتبر مدخلهایی در این خصوص منتشر کرده اند. سروش با این مباحث آشنایی دارد. اما بجز موارد نادری یکسره آنها را نادیده میگیرد. سروش هیچ گاه نسبت دیدگاه خود با نظرات موجود را روشن نمیکند. اساسا مشخص نیست که دیدگاههای ایشان نظریههای عالمانه است یا خطابههایی برای مریدان و مخاطب عامه؟ حتی برخی اندیشمندان این مباحث را مدونتر برای مخاطب عامه تبیین کرده اند به عنوان مثال استاد زرین کوب بحث ریشههای قرآنی عرفان اسلامی را برای عامه نیز تبیین کرده و عرفان را امتداد آموزههای قرآنی، چون آیه “واذکر اسم ربک وتبتل الیه تبتیلا” میدانستند [۱]. ولی مشخص نیست نطریات اخیر سروش برای مخاطبه عامه چه ارمغانی دارد.
علاوه بر اینها مستشرقان سالیان متمادی در خصوص رابطه خشونت و گسترش اسلام نظرپردازی کرده اند. اما مشخص نیست نسبت دین و قدرت سروش با نظرات مسشترقان چیست. در مباحث روشنفکری غیر دینی هم نظراتی مشابه سخنان اخیر سروش قبلا توسط روشنفکران تبیین شده است [۲]. اما دکتر سروش یکسره انها را نادیده میگیرد. برای تبیین دقیقتر پیامد عدم ارجاع به مباحث جاری بد نیست مهمترین شاهد سروش در خصوص اقتدارگرایی اسلام در سخنان اخیرش را مورد بررسی قرار دهیم. سروش در سخنرانی دوم درباره دین قدرت استفاده مکرر از ضمیر “ما” در قرآن برای خداوند را دلیل بر سلطانی بودن خدا در کلام قرآن میداند. جدا از آنکه عرب زبانان استفاده از تضمیر “ما” برای فرد را نشانگر تعظیم میدانند (که در تمام ادیان برای خدا بکار میرفته و با اقتدار گرایی متفاوت است)، سروش مطابق معمول، مباحث جاری قرآن پژوهی را در این خصوص یکسره نادیده میگیرد. به عنوان مثال درباره کاربرد ضمایربرای خداوند در قرآن، کتاب کلاسیک و سودمند نیل رابینسن [۳]تحلیلی تفصیلی ارائه داده است. در فصل یازدهم این کتاب که سراسر به این موضوع اختصاص دارد. نیل رابینسون کاربرد ضمائر متفاوت برای خداوند را مطابق با معنای توصیفی (که متکلم در آن نقش مرکزی دارد)، تشویقی (که مخاطب درآن نقش مرکزی دارد) وشناختی (پیام و متن در آن نقش مرکزی دارد) در نظریات زبان شناختی میداند که اساسا با تفسیر شاذ سلطانی سروش از ضمایر خدا در قرآن متفاوت است. تحلیل رابینسون نتیجه میگیرد که استفاده از ضمیر متکلم وحده برای خداوند اگرچه نادر است، برای صمیمیت در رابطه بین خداوند و بندگان بکار رفته که ناقض ایده سروش در این باره است. مطابق معمول دکتر سروش تحلیل رابینسون را نادیده گرفته که ضعفی اساسی برای نظرات ایشان در خصوص دین و قدرت است.
برخورد گزینشی با شواهد:
مشکل دیگر نظریات سروش برخورد گزینشی با شواهد است. عموما ایشان به دنبال اثبات ایده ایی هستند و هر آنچه با این ایده همخوانی دارد را برجسته میکند و سایر شواهد را نادیده میگیرد. در این راستا ایشان عمدتا روایات و شواهد تاریخی که با پروژه روشنفکری ایشان همخوانی دارد را برجسته و سایر روایات را کنار میگذارند. این مشکل در نظریات متفاوت ایشان بروز کرده که نمونه ایی از آن را میتوان در سخنرانی دین و قدرت ایشان دید. ایشان تلاش میکنند که خشیت در کلام قرآن و پیشوایان اسلامی را سراسر متفاوت از محبت در کلام عارفان متاخر تعریف کنند. در سخنرانی قبلی و مخصوصا سخنرانی دین و قدرت قرآن را خشیت نامه و کلام امام علی را تقوی نامه و خشیت را مفهومی محوری درکلام امامان شیعه، چون دعای عرفه و صحیفه سجادیه میدانند. در حالیکه امامان شیعه خشیت را مغایر با حب و شوق عارفانه نمیدانستند. به عنوان مثال امام سجاد در دعای ابوحمزه ثمالی محبت، خشیت و ایمان و شوق به پروردگار را بصورت مکمل در کنار هم قرار میدهد [۴].
علاوه بر این سروش اهمیت بافتار را در این گزاره نادیده میگیرد. چراکه در آن عصر اساسا تقابل بین حب و خشیت مطرح نبوده؛ که اگر بود چه بسا از امامان و پیشوایان کلام دقیق تری درباره ارتباط این دو بر جای میماند. اما سروش شواهدی که همخوانی با این نظریه ندارد را نادیده میگیرند. فارغ از آنکه برخی از تحقیقات امروزین تلاش میکنند تا معنای کاربردی کلمات را برای عرب آن روز موشکافی کرده تا برداشت دقیق تری از قرآن و کلام پیامبر داشته باشند. بر همین روال دکتر سروش کاربرد گسترده ضمیر سوم شخص برای پروردگار در قرآن را به کل نادیده میگیرد. همانطور که بررسی شد کاربرد ضمیر “ما” در نظریه ایشان شاهدی کلیدی برای اقتدار گرایی دین است. اما ایشان در سخنرانی دوم دین و قدرت حتی اشاره ایی به کاربرد ضمیر سوم شخص نمیکنند. فارغ از اینکه تغییر کاربرد ضمایر دریک گفتار میتواند تحت صنعت ادبی التفات قرار گیرد که با گفتمان سلطانی ایشان تفاوت بنیادین دارد. علاوه بر اینها سروش تعالیم بسیار سخت عارفانه در ترک دنیا را را نادیده گرفته (که قرآن صراحتا تاکید کرده [۵]این تعالیم سخت از جانب پروردگار نیست) و یکسره بر محبت و عشق لطیف عارفانه تاکید میکند.
این ایراد روش شناسانه بر نقل روایات در سخنرانی دکتر سروش نیز وارد است، چراکه پاره ایی از روایات که ایشان به آن استناد میکنند روایات ضعیف یا خبر واحدند، که استفاده از آنها از سالها پیش توسط سنت کلامی شیعه و سنی با چالش مواجه شده است. به عنوان نمونه سید مرتضی و استادش شیخ مفید در قرن چهارم خبر واحدی که با مبانی کلامی ایشان سازگاری نداشت کنار میگذاشتند. در این حوزه به نظر میرسد شیوه برخورد متفکران هزار سال با روایات ضعیف روشمندتر از برخورد روشنفکران امروزی ما بوده است و در نتیجه بایاس کمتری در مواجهه با رویدادهای تاریخی داشته اند. به نظر میرسد تلاش در جهت خرافه زدایی (که توسط سروش در سالهای اخیر مورد تاکید بیشتری قرار گرفته است) بیشتر در امتداد سنت روشنفکری دهه بیست شمسی در ایران است که تاثیر مهمی در روشنفکری دینی سالهای بعد ایران گذاشت. در این سنت به جای توجه به بافتار و استفاده از تحولات علوم انسانی در زبان شناسی و هرمنوتیک، روشنفکران به دنبال زدودن و پاک دینی بوده اند؛ که باعث انقطاع از جریان عقل گرا در سنت دینی شده است.
نظریه موثر و نظریه ناکام:
نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت دکتر سروش برای چند دهه در فضای روشنفکری ایران و منطقه تاثیر گذار بود. دلایل این تاثیر را میتوان در نیاز برای تحول در پارادیم فکری دهه شصت شمسی، اعتماد بخشی از نخبگان حاکم در حوزه فرهنگ و سیاست به سروش، تحولات ساختاری در جامعه ایران و از همه مهمتر دانش و توانایی مفهوم سازی سروش درمباحث معرفت شناسی خلاصه کرد. سروش به عنوان دانش آموخته فلسفه علم سالها در این حوزه آموخته بود و بر مباحث معرفت شناسی تسلط داشت و در عمل با نقد دیدگاههای مارکسیستی توانایی مفهوم سازی در این حوزه را پیدا کرده بود. اما نظریات بعدی دکتر سروش با اقبال چندانی مواجه نشده و تاثیری در گفتمان غالب روشنفکری نداشته است. یکی از دلایل این ناکامی عدم تخصص در حوزههای دیگر نظیر سیاست و قرآن پژوهی و جامعه شناسی بوده است. دلیل دیگری این ناکامی عدم تبیین روشمند نظریات است که اساسا ارزیابی نظرات سروش رو دشوار میکند. تاکنون نظریات متعددی در خصوص سیاست ورزی پیامبر اسلام ارائه شده است. اساسا مشخص نیست که دین و قدرت سروش چه نسبتی با این نظریات دارد و بناست چه چیزی را به این نظریات اضافه کند. در نتیجه میتوان پیش بینی کرد که این سخنان اخیر هم، چون نظریه رویایهای رسولانه سروش پس از چندی بحث و بررسی بدون دستاوردی خاصی به بایگانی سپرده خواهد شد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از صدانت، تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۹، کدخبر: -، ۳danet.ir