شعار سال: مذاکرات برای بازگشت مجدد ایالات متحده و ایران به برجام سختتر از آن چیزی است که تصور میشود؛ حتی سختتر از سال ٢٠١٥. برای این ادعا دلایلی دارم:
اول اینکه خروج امریکا از برنامه جامع اقدام مشترک در می ٢٠١٨به شدت به اعتماد طرفین بخصوص ایران اسیب زده است؛
دوم اینکه ظرف سه سال گذشته رژیم بیسابقه تحریمی علیه ایران اعمال شده است و این مساله کار را برای دولت بایدن دشوار کرده است؛ دولت بایدن در گام اول باید گرههای کور این تحریمها را از یکدیگر باز کند؛ صنعت نفت ایران در دوره ترامپ بدلایل مختلف از جمله هسته ای، تروریسم و.. بارها تحت تحریم قرار گرفته است؛ سیستم بانکی نیز تقریبا از همین وضعیت برخوردار است.
سوم ایران اگرچه به تازگی اعلام کرده است که خود را برای غنی سازی٦٠% اماده میکند ولی با شروع این روند در گام سوم از یک پروسه چهار مرحلهای قرار گرفته است؛ اختلافات داخلی در ایران در استانه انتخابات که در عمل منجر به تصویب طرح مجلس و قانون لغو تحریمها شد که تکالیفی را متوجه دولت کرده است؛ از جمله غنی سازی اورانیوم ٢٠% در حد١٢٠کیلوگرم در یکسال و قطع همکاری با آژانس که موعد آن ٢١می فرا میرسد.
چهارم نقش مخرب اسراییل؛ نتانیاهو به خوبی از گذشته درس اموخته است و میداند که استراتژی سال٢٠١٥مبنی بر دامن زدن به اتش اختلافات داخلی در واشنگتن از طریق سخنرانی در کنگره و پروپاگاندا جواب نمیدهد؛ پس این بار و برای ایجاد اختلال در فرایند مذاکرات خود تهران را بطور مستقیم در ١١اوریل مورد هدف قرار داد. این بار اسراییل در حال ایفای این نقش معماگونه در سیاست خارجی بایدن است. پنجم بایدن خواهان یک استراتژی گام به گام برای حل مشکل کلان خود با ایران نیست بلکه استراتژی همزمان، اما چند مرحلهای را در پیش گرفته است و همین مساله باعث میشود تحفظ بیشتری در لغو کلیه تحریمها به خرج دهد.
مذاکرات احیای برجام از اوایل آوریل در وین برگزار شد و اختلافات و شکافهای سیاسی آنچنان بود که مذاکرات در ١٦اوریل به نقطه بن بن بست نزدیک شده بود ولی به یکباره اخبار امیدوارکنندهای از سوی ایران و کشورهای اروپایی به جهان مخابره شد. پرسش مهم این است که واقعا در وین چه میگذرد؟ ایا ایران از همه شروط خود از جمله لغو کلیه تحریم ها، راستی ازمایی عقب نشینی کرده یا واشنگتن در حال واگذاری امتیازات متعدد به تهران است انچنان که منابع اسراییلی ادعا کرده اند؛ به نظر میرسد هر دو گزاره ناصحیح است.
ایران و امریکا هر کدام با انگیزههای متفاوتی پا به وین گذاشته اند؛ یکی برای رفع تحریمهای فلج کننده و دیگری جامه عمل پوشاندن به وعده انتخاباتی، تقویت روابط با متحدین اروپایی عضو برجام و ایجاد ثبات در منطقه با هدف تمرکز بیشتر بر آسیا و تهدید فزاینده چین. این انگیزهها انقدر قوی و قدرتمند هستند که دو کشور را به سمت تداوم مذاکرات جهت احیای برجام بکشاند ولی در عین حال باید در یک تحلیل واقع بینانه به موانع نیز اشاره کرد.
لغو کلیه تحریمها هزینههای سنگین سیاسی برای بایدن دارد
لغو کلیه تحریمها هزینههای سنگین سیاسی برای بایدن در داخل به همراه خواهد داشت و حتی میتواند به قیمت از دست دادن برخی چهرههای دموکرات در سنا برای به تصویب رساندن طرحهای اصلاحات داخلی در امریکا منجر شود. پس چه عواملی باعث شد که مذاکرات روز ١٦اوریل از بن بست خارج شود؟؛ به نظر میرسد فشار میانجیگران بخصوص روسیه و چین موجب شده است که ایران میز مذاکره را ترک نکند.
رویترز و هفته نامه تایم گفه اند امریکا حاضر شده است کلیه پولهای بلوکه شده ایران را در بانکهای خارجی (رقمی در حدود٢٠میلیارد دلار) ازاد کند و پول آن نیز به یک بانک معتبر بین المللی واریز شود تا ایران امکان دسترسی به آن را بیابد؛ امتیاز دوم صدور برخی معافیتهای نفتی است و واریز پول نفت دوباره به یک بانک مورد تایید وزارت خزانه داری و دسترسی ایران از این طریق به پول نفت خود. کشورهایی که احتمالا به انها مجوز خرید نفت داده میشود عبارت خواهند بود از هند، ژاپن و کره جنوبی و حتی چین. اما انتظار امریکا چیست؟ احتمالا تعلیق غنی سازی ٦٠و٢٠% توسط ایران. با این حال هنوز مشخص نیست این پیشنهاد در تهران با استقبال مواجه شود.
بسیار بعید به نظر میرسد که حتی در صورت رد و بدل این امتیازات و تداوم مذاکرات تا تابستان روند احیای برجام متوقف شود، اما اجماع نسبی میان پژوهشگران دیده میشود که حتی با استقرار یک دولت محافظه کار در تهران احیای برجام تا پایان سال٢٠٢١به انجام خواهد رسید.
با این همه این پروسه احیا با یک امای بزرگ مواجه است:اگر خرابکاران منطقهای بخصوص اسراییل در این روند سنگ اندازی نکنند و حادثه غیرمترقبه دیگری رخ ندهد.
هادی خسروشاهین
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از مجمع فعالان اقتصادی