شعار سال:
مگر نه اینکه مهمترین جوایز سینمای ایران برای آثاری نظیر «طعم گیلاس» و «جدایی...» به دست آمده که آثاری مطلقا تلخ اندیش هستند و اصلا مگر نه اینکه سینمای ایران را در دنیا به نوعی سینمای جشنوارهای میشناسند که تا میتواند تیرگیها را زیر ذره بین میبرد پس چرا مخاطبانی که ملیتشان ایرانی است به این سینما چنان که باید روی خوش نشان نمیدهند؟
آیا منتقدی که برای سانفرانسیسکو کرونیکل مینویسد یا روزنامه نگاری که در گاردین کار میکند تابحال حتی نام «آس و پاس» هم به گوشش خورده است؟ «سالوادور...» و «بارکد» چطور؟ آیا این جماعت دگراندیش فرهنگ اروپا و آمریکا اصلا از سبد محصولات عامه پسند ایرانی خبر دارند؟ مطمئنا خیر! دلیلش همان است که سیستم سینمایی ما میخواهد.
مدیران سینمای ایران به یک دلیل مهم و آن هم اینکه اغلب عقبه سینمایی نداشتهاند وقتی بر کرسی صدارت نشستهاند مرعوب نوعی سینمای جشنوارهای شدهاند و کمترین تحرکی برای معرفی انواع دیگری از سینمای ایران به جهانیان نشان ندادهاند و نتیجه هم این شده که افتراق بعیدی پیش آمده است میان آن سینمایی که مردم در برابر سالنهایش صف میکشند با آن سینمایی که سیستم مدام تبلیغ آن را میکند!
البته میتوان مثال نقضی مانند «فروشنده» را هم مطرح کرد که به اندازه کمدیهای بفروشی نظیر «سالوادور...» فروخته است اما واقعیت این است که این فروش هم نه به خاطر ماهیت فیلم که به خاطر عقبه کارگردان و البته اسکار «جدایی...»اش است وگرنه از همین کارگردان آثاری نظیر «شهر زیبا» و «چهارشنبه سوری» را هم دیدهایم که ابدا رقبای جدی برای فروش نبودند.
رها کردن سینمای مفرح سرگرم کننده به حال خود توسط مدیران و حمایتهای مادی و معنوی فراوان برای سینمای اجتماعی تلخ اندیش نه فقط به تکرار مکررات سینمای اجتماعی در سالهای اخیر انجامیده که باعث شده سینمای مفرح ما هم بر مداری تکراری حرکت کند و کمتر پیش بیاید کارگردانانی در گونه سرگرم کننده دست به تجربیات جدید بزنند و به دام نوعی ابتذال بیفتند که برخی اوقات واقعا زننده هم میشود.
پرسش آن است که چرا هیچ کدام از مدیران سینمایی ۳۷ سال اخیر ما چنان که باید به دنبال این نرفتهاند که به اندازه سینمای جشنواره پسند برای سینمای سرگرم کننده هم ارزش قائل شوند و شنونده درددلهای صاحبان این نوع سینما و تلاش برای حل مشکلاتشان باشند؟
آیا اگر برای توسعه این جنس سینما هم برنامه داشتیم این روزها باید فریادمان به آسمان میرسید از اینکه چرا فیلمی که بخش عمده سینماهای کشور را در اختیار دارد به واسطه تکیه بر سادهترین المانهای سرگرم کنندگی که رقص و آواز است میفروشد؟
تا پایان دولت یازدهم هم چیزی نمانده و بعید است تا انتهای روزهای آن هم اتفاق تازهای برای جبران این ضعف انجام شود اما به نظر میرسد در دولت دوازدهم، رییس سازمان سینمایی هر که میخواهد باشد باید به طور جدیتر از قبل برای جبران فاصله بعید میان سینمای مفرح و سینمای جشنوارهای برنامه داشته باشد.